سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

تو را من چشم در راهم

اللهم ارنی الطلعة الرشیدة، والغرة الحمیدة، واکحل ناظری

بنظرة منی الیه، وعجل فرجه، وسهل مخرجه، واوسع منهجه...

دوازدهمین پیشوای معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدی، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در نیمة شعبان سال 255هجری در شهر «سامرا» دیده به جهان گشود. او همنام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، و همکنیة آن حضرت است.

از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان، بقیة الله و مشهور ترین آنها «مهدی» است.

حضرت مهدی (عج)، دارای دو غیبت است: یکی غیبت صغرا که از سال 260هجری (سال شهادت امام یازدهم) آغاز گردید و تا سال 329هجری یعنی حدود 69سال به طول انجامید، در این مدت افراد مشخصی به عنوان «نایت خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان می‌توانستند به وسیلة آنان مسائل و مشکلات خویش را با امام علیه السلام در میان بگذارند، و توسط نواب پاسخ دریافت نمایند و حتی گاهی هم به دیدار امام نائل می‌شدند.

با سپری شدن دورة غیبت صغری، غیبت کبری آغاز گردید که تا کنون نیز ادامه دارد، تا زمانی که خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.

در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام آمده است: {امام} غایت ما، دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانی تر از دیگری خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها کسانی در اعتقاد به امامتش پایدار می‌مانند که دارای یقین استوار و معرفتی کامل باشند.(ینابیع المودة، ج3، ص 82)

فضیلت انتظار

کسی از امام صادق علیه السلام، پرسید، چه می‌گویید در باره کسی که دارای ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حکومت حق را می‌کشد، و در این حال از دنیا می‌رود؟

امام علیه السلام، در پاسخ فرمود: «هو بمنزلة من کان مع القائم فی فسطاطه- ثم سکت هنیئة- ثم قال هو کمن کان مع رسول الله»[1] او همانند کسى است که با رهبر این انقلاب در خیمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد- سپس کمى سکوت کرد- و فرمود: مانند کسى است که با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، «در مبارزاتش» همراه بوده است.

حضرت علی علیه السلام، میفرماید: «انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله(عزوجل)، انتظار الفرج»[2] شما به فرج و گشایش الهی امیدوار باشید و از کمک های الهی ناامید نگردید، همانا برترین اعمال در نزد خالق یکتا انتظار فرج است.

 در حدیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، می‌خوانیم: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج اللَّه»[3] بالاترین اعمال امت من انتظار فرج از ناحیه خدا کشیدن است.

در این مورد روایات فراوانی با تعبیرات مختلفى نقل شده است، که در بعضى آمده: «بمنزلة الضارب بسیفه فى سبیل اللَّه‏»

منتظران حضرت همانند کسی است که در راه خدا شمشیر می‌زند. و در بعضى دیگر «بمنزلة من استشهد مع رسول اللَّه» آمده است که‏ همانند کسى است که با پیامبر شهید شود، و...

این تشبیهات نشان می‌دهد که منتظران، از چه جایگاه بالایی برخوردار هستند، با انتظار کشیدن شان با لاترین عمل را بجا می‌آورند و یا جزء فرماندهان حضرت در خیمة آن حضرت حضور دارند و یا در رکاب رسول خدا به جهاد می‌پردازند. و..  حال باید دید که انتظار به چه معناست که این همه فضیلت دارد.

انتظار و وظایف منتظران

 انتظار معمولا به حالت کسى گفته مى‏شود که از وضع موجود ناراحت است و براى ایجاد وضع بهترى تلاش مى‏کند. فى المثل بیمارى که انتظار بهبودى مى‏کشد، براى بهتر شدن وضعش ‏کوشش می‌کند.

بنابراین؛ با توجه به مفهوم اصلى «انتظار» معنى روایات متعددى که در بالا در باره پاداش و نتیجه کار منتظران نقل کردیم به خوبى درک مى‏شود. که انتظار که این همه پاداش دارد، یک کار آسانی نیست. منتظران واقعی کسانی هستند.

1- امام خود را به خوبی بشناسد و جایگاه او را در هستی درک نماید. که آن حضرت واسطة فیض الهی در جهان است، و او مجرای رسیدن رحمت واسعه به همة موجودات است. زیرا؛ قرآن کریم به صراحت نسبت به پیامبر گرامی اسلام میفرماید که او «رحمة للعالمین» است، یعنی وجود پربرکت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، رحمت، عزت، و نعمت، نه تنها برای این کره خاکی است، بلکه برکات وجودی ایشان شامل همة جهانیان می‌شود و در همة کرات ساری و جاری است، و جن و انس بهره می‌برند. و این نسبت به نایب معصومش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، نیز همین گونه است. و لذا در دعای شریف عدیله می‌خوانیم: «وبیمنه رزق الوری، وبوجوده ثبتت الارض والسماء،...»[4] بوسیلة وجود مبارک اوست که همة موجودات روزی می‌خورند و نیازمندی های خود را بدست می‌آورند، و بواسطة وجود با برکت او زمین و آسمان ثبات و استحکام خود را کسب می‌نمایند.

در بحار الانوار از امام زمان علیه السلام، نقل شده است که فرمود: «إن رحمة ربکم وسعت کل شیء وأنا تلک الرحمة»[5] همانا رحمت پروردگار تان همه چیز را فرا گرفته است، و من آن رحمت فراگیر الهی هستم.

در احتجاج طبرسی هم روایتی از امام زمان عجل الله تعالی، نقل شده است که حضرت میفرماید: «نحن صنائع ربنا والخلق بعد صنائعنا»[6] ما ساخته شده و تربیت شدة پروردگاریم، و مردم ساخته شده و تربیت یافتگان ما هستند.

در فرازی از زیارت حضرتش می‌‌خوانیم: «السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک»[7] سلام برتو ای راه خدا، هرکس که بر غیر آن راه برود هلاک می‌شود. یا در زیارت روز جمعة آن حضرت می‌خوانیم: «السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون» سلام برتو ای نور خدا که هدایت یافتگان با آن نور هدایت یابند.

وقتی که انسان اینگونه امامش را بشناسد، آنوقت دیگر خواب و خوراک ندارد، تمام تلاشش در این است که در راه او گام بردارد. و لذا با خود زمزمه می‌کند.

جز خم ابروی تو من هیچ محرابی ندارم * جز غم هجران رویت من تب و تابی ندارم

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابت*حسرت این خواب در دل ماند و چون خوابی ندارم

2- منتظران واقعی، پس از شناخت امام شان، دومین وظیفه اش خود سازی است، زیرا؛ سربازان این فرمانده اولین شرطش رعایت حدود الهی است، به جهت اینکه اگر کسی ظالم و ستمگر و فاسد باشد، نمی‌تواند منتظر حضرتش باشد، چون او به خوبی میداند اولین مبارزة حضرت با ستمگران و مفسدان است.

3- از آنجایی که مصلح بزرگ جهانی، برای اصلاح جهان می‌آید و این اصلاح تمام شئون زندگی انسانها را دربر می‌گیرد، وظیفة سربازان هم این است که به یک انقلاب جهانی فکر نمایند و آمادگی لازم را در قسمت های مختلف، اخلاقی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی داشته باشد. تا بتواند ایفای نقش نماید. او نمی‌تواند نقش یک تماشاچی را داشته باشد، باید برای بهبود وضع موجود تلاش نماید و زمینه را برای تحقق چنین انقلابی آماده نماید، علاوه بر اینکه در جهت اصلاح خویش گام برمی‌دارد، به اصلاح دیگران هم بپردازد.

بنابراین؛ انتظار یک مصلح جهانى به معناى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادى و معنوى، براى اصلاح همه جهان است. اصلاح تمام روى زمین و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانیها شوخى نیست و کار ساده‏اى هم نمى‏تواند باشد، آماده باش براى چنین هدف بزرگى باید متناسب با آن باشد یعنى باید به وسعت و عمق آن باشد. این است معنای انتظار واقعی.

در پایان این مختصر، حدیثی از امام صادق علیه السلام، را برای کسانی که دوست دارند از یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، باشند، به عنوان حسن ختام می‌آوریم که آن حضرت میفرماید: «من سره أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر»[8] هرکس که دوست می‌دارد از اصحاب و یاوران حضرت قائم(عج) باشد، باید در انتظار بسر برد و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل نماید، در حالیکه منتظر است.

امام صادق علیه السلام، رمز ورود به جرگة یاران امام زمان(عج)، را، چند چیز معرفی نموده است. 1- انتظار فرج. 2- عمل بر اساس ورع. 3- حسن خلق داشتن.

در نتیجه؛ از مهمترین وظایف، در عصر غیبت، عمل به این حدیث شریف است.


[1] . محاسن برقى طبق نقل بحار چاپ قدیم جلد 13 صفحه 136.

[2] . بحار الانوار، ج52، ص 123.

[3] .  الوافی، ج2، ص 441.

[4] . مفاتیح الجنان، دعای عدیله

[5] . بحار الانوار، ج53، ص11.

[6] . الاحتجاج، ج2، ص 467.

[7] . مفاتیح الجنان، زیارت صاحب الامر.

[8] . الغیبة، نعمانی، ص200.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/4/26:: 2:4 صبح     |     () نظر

گزیده ای از درس اخلاق آیت الله مکارم شیرازی

مفهوم غیبت‏

« غیبت » یعنی اینکه در غیاب کسى سخنى بگوید، که عیبى از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانى باشد، یا اخلاقى، در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتى در امورى که مربوط به او است مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها نیز غیبت محسوب می‌شود. مثلا کسی یکی از گوشهایش نمى‌شنود و یا فرزندش معتاد است ولى کسى نمى‌داند، یاد آوری اینها غیبت است. یا مثلا مى‌گوید فلانى خانه‌اش کثیف است که این هم غیبت است؛ بنابراین باید از آشکار کردن هر یک از عیوب پنهانی پرهیز گردد.

از آنجایی که سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیت و آبرو و شخصیت او است، هر چیزی که آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد.    

یکى از فلسفه‏هاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشکند، و حیثیت انسان ها لکه‏دار نشود، و این مطلبى است که اسلام به آن اهمیت بسیار داده است.

از طرف دیگر، غیبت، بذر کینه و عداوت را در دلها مى‏پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهاى خونین و قتل و کشتار مى‏گردد. همین طور، غیبت موجب بدبینی و سست شدن پیوند های اجتماعی می‌شود، و پایه های تعاون و همکاری را متزلزل می‌سازد. پیشرفت و ترقی جامعه که در سایة وحدت و یک پارچگی بوجود می‌آید، به وسیلة این عمل ناپسند، تضعیف می‌گردد. به همین جهت است که اسلام، اهمیت فوق العاده ای به مسألة وحدت و انسجام جامعه داده است، و هر چیزی که این وحدت را تضعیف نماید، از نظر اسلام منفور است. و لذاست که غیبت بخاطر آثار سوء فردی و اجتماعی که دارد، از نظر اسلام، یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده و در روایات فراوانی تعبیرات بسیار تکان دهنده ای در این مورد دیده می‌شود.

امام صادق ع مى‏فرماید: «من روى على مؤمن روایة یرید بها شینه، و هدم مروته، لیسقط من اعین الناس، اخرجه اللَّه من ولایته الى ولایة الشیطان، فلا یقبله الشیطان!»، (وسائل الشیعة، ج8، ص608)

کسى که به منظور عیبجویى و آبروریزى مؤمنى سخنى نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوى ولایت شیطان مى‏فرستد، و اما شیطان هم او را نمى‏پذیرد

در حدیث دیگرى آمده است: روزى پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، با صداى بلند خطبه خواند و فریاد زد: «یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لا تغتابوا المسلمین، و لا تتبعوا عوراتهم، فانه من تتبع عورة اخیه تتبع اللَّه عورته، و من تتبع اللَّه عورته یفضحه فى جوف بیته!؟»،(المحجة البیضاء، ج5، ص253)

اى گروهى که به زبان ایمان آورده‏اید و نه با قلب! غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمائید، زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش مى‏سازد، و در دل خانه‏اش رسوایش مى‏کند!

در حدیث معروف دیگری از پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم، آمده است که بعد از آنکه حضرت حطاب به مردم فرمود مراقب حرف‌هایتان باشید، یکى از اصحاب گفت: أنؤاخذ بما نتکلم؟ آیا در مقابل گفتار مان هم مؤاخذه می‌شویم؟ حضرت در جواب فرمود: « وهَلْ تَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِى النَّارِ إِلّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ فَمَنْ أَرَادَ السَّلامَةَ فَلْیَحْفَظْ مَا جَرَى بِهِ لِسَانُه»،(مستدرک الوسائل،ج9، ص32).

 آیا چیزى غیر از آنچه از زبان فرد صادر شده او را به رو در جهنم مى‌اندازد؟ یعنى این زبان است که موجب مى‌شود انسان به رو در جهنم بیفتد. کسی که می‌خواهد سالم بماند، باید زبانش را از هر سخنی حفظ نماید.

نکات قابل توجه

نکته اول: بسیاری از مردم مواردى را جزء غیبت محسوب نمى کنند و در مقام توجیه نیز جواب هاى غیر قابل قبول ارائه مى‌کنند. وقتى که به آنها گفته مى‌شود غیبت نکن، مى‌گویند: من پیش رویش هم مى‌گویم و حال آنکه اگر در مقابل او بگوید چه بسا گناهش مضاعف است، زیرا ایذاء مومن مى‌باشد.

و یا وقتى به آنها گفته مى‌شود که غیبت نکن، مى‌گویند: این صفتش است و حال اینکه نمى دانند که همین غیبت است که صفت ناپسند کسى را بازگو کنند؛ واضح است که اگر این کار صفتش نباشد تهمت مى‌باشد.

نکته دوم: براى ریشه‌کن شدن غیبت باید ریشه‌هاى آن را از بین برد، زیرا غیبت عوامل و سرچشمه‌هایى دارد.

عوامل غیبت

1. حسادت؛ کسى که به شخصی حسادت مى‌کند، با غیبت مى‌خواهد آبرویش را ببرد.

2. انتقام‌جویى؛ یک بار چیزى از او خواسته و او نداده و حال مى‌خواهد عیوبش را بازگو کند تا آبرویش برود.

3. اظهار اطلاع؛ بعضى دلشان مى‌خواهد، خبر تازه بگویند و عدّه‌اى هم دوست دارند که خبر تازه بشنوند، این نوع تقاضا در بسیارى از افراد ممکن است وجود داشته باشد و در نتیجه به افشاى عیوب پنهانى مى‌انجامد.

4. عدم توجّه؛ در روایات هم به این سرچشمه اشاره شده به این بیان که بعضى کلام را جزء عمل نمى‌دانند و مى‌گویند که سخن باد هوا و بى‌اثر مى‌باشد. که به روایت آن اشاره شد. غافل از اینکه گاه یک جمله آتشى روشن مى‌کند که به دنبال آن انسان هایى به قتل مى‌رسند. و عوامل دیگری نیز است که در کتب اخلاقی به آنها اشاره شده است.

 علاج غیبت و توبه از آن‏

 غیبت مانند بسیارى از صفات ذمیمه تدریجا به صورت یک بیمارى روانى در مى‏آید، به گونه‏اى که غیبت کننده از کار خود لذت مى‏برد، و از این که پیوسته آبروى این و آن را بریزد احساس رضا و خشنودى مى‏کند، و این یکى از مراحل بسیار خطرناک اخلاقى است. اینجا است که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه‏هاى درونى غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن مى‏زند بپردازد، انگیزه‏هایى همچون «بخل» و «حسد» و «کینه‏توزى» و «عداوت» و«خود برتر بینى» و...

باید از طریق خودسازى، و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتائج شومى که ببار مى‏آورد، و همچنین از طریق ریاضت نفس این آلودگیها را از جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را از آلودگى به غیبت باز دارد.[1]

استثنا های غیبت 

مرحوم حمیرى در قرب الاسناد نقل می‌کند که امام صادق علیه السلام، از پدرش امام باقر علیه السلام روایت نموده است: «ثلاثة لیس لهم حرمة صاحب هوى مبتدع و الإمام الجائر و الفاسق المعلن بالفسق‏»[2] سه گروهند که احترامى ندارند: کسى که بدعتى مطابق هواى نفس بنیانگذارى کرده است و زمامدار ستمکار و فاسقى که آشکارا گناه مى‌کند.

مطابق روایت، این سه گروه احترامى ندارند و مى‌توان آنها را غیبت کرد.

موارد جواز غیبت

الف- مواردى هست که موضوع غیبت است ولى استثناءً جایز شده که این خود صورت هایی دارد.

1- مصلحت اهمّى بر آن مترتّب است. مثلا همین موردى است که در روایت آمده یعنى کسى بدعت‌گذار است و ما آشکارا آنچه مى‌دانیم مى‌گوییم تا مردم تحت تأثیر بدعت او واقع نشوند؛ البته باید مواظب باشیم که هر چیزى را مصلحت اهم ندانیم. همین طور در مورد کسی که طلب مشورت می‌کند و مصلحت اهمی بر آن مترتب است.

2- «نهى از منکر» یعنى هیچ راهى براى نهى از منکر نداریم جز این که آن را بازگو کنیم مثلا منکرى مرتکب شده و چند بار تذکّر مى‌دهیم ولى توجّه نمى‌کند در اینجا مى‌گوییم که اگر گوش نکنى به پدر یا برادرت مى‌گوییم، در چنین مواردى نهى از منکر متوقّف بر غیبت او نزد کسى است که از عیبش با خبر نیست.

3. «تظلّم» که در قرآن آمده است: «لا یحبّ الله الجهر بالسوء من القول إلّا من ظلم»[3] مثلا شخصى مظلوم واقع شده و براى دفع ظلم آن را بازگو مى‌کند البتّه باید این کار در جایى باشد که با گفتن او رفع ظلم مى‌شود.

ب-  جایى که شخص کارى مى‌کند که از موضوع غیبت خارج مى‌شود، مثلا متجاهر به فسق است و یا عیب بدنى آشکار دارد که این امور ذکرش غیبت نیست، چون شرط موضوع غیبت پنهان بودن آن است.

قابل توجه اینکه: گاه عیبى ظاهر است ولى شخصی به صورت مذمّت و اهانت‌آمیز مى‌گوید که این غیبت نیست بلکه اهانت و مذمّت مؤمن است، و از این باب گناه دارد.


[1] . تفسیر نمونه، ج 22، ص 193.

[2] . قرب الاسناد، ج2، ص 83.

[3] . سورة نساء آیه 148.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/4/24:: 6:2 عصر     |     () نظر

گزیده ای از درس اخلاق آیت الله مکارم شیرازی

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ هُوَ عَیْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَلِیلُهُ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْدَعُهُ وَ لَا یَظْلِمُهُ وَ لَا یَکْذِبُهُ وَ لَا یَغْتَابُه»، (کافی، ج2، ص 166)

امام صادق علیه السلام، مى‌فرماید: مسلمان برادر مسلمان است و همانند چشم و آئینه و راهنماى اوست پس به او خیانت نمى‌کند، فریبش نمى‌دهد، به او ستم نمى‌کند، دروغ نمى‌گوید و غیبتش نمى‌کند.

مسلمان نسبت به برادر مسلمان خود وظیفه دارد که سه کار را براى او انجام دهد و پنج کار را نباید انجام دهد.

اخوّت نزدیک‌ترین رابطه عاطفى بین دو انسان و بر اساس مساوات است. در اخوت اساس برابرى است و تمام مسلمانان این چنین هستند و نسبت به هم سه وظیفه به عهده دارند.

1. مسلمان براى برادرش به منزله چشم است. چشم انسان راه و چاه و پرتگاه را مى‌بیند و مسیر را مى‌یابد، مسلمان باید نسبت به برادر مسلمانش این چنین باشد و راه و چاه را به او نشان دهد.

2. مسلمان براى برادرش به منزله آیینه است؛ انسان در آیینه عیوب خود را مى‌بیند و مسلمان اگر در برادرش عیبى مى‌بیند همانند آیینه محترمانه و خصوصى عیبش را مى‌گوید.

3. مسلمان دلیل راه برادرش است؛ در سابق جاده‌ها مشخص نبود و نیاز به دلیل راه و راهنما بود و مسلمان باید نسبت به مسلمان دلیل راه باشد و راه را به او نشان دهد.

این سه وظیفه‌اى است که مسلمان در مقابل مسلمان دارد و پنج کار را هم نباید انجام دهد.

1. در مورد او خیانت نکند و امانت‌دارى کند تا مسلمان به مسلمان اعتماد کند.

2. مسلمان، مسلمان را فریب ندهد و در مسائل مادّى منافع خود را مقدم نکند.

3. مسلمان به مسلمان ظلم نکند.

4. به او دروغ نگوید.

5. غیبت نکند یعنى همان‌گونه که در حضورش حرمت او را حفظ مى‌کند در غیابش هم چنین کند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/4/24:: 5:55 عصر     |     () نظر
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >