سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای مردم! بدانید که کمال دین جستجوی دانش و عمل به آن است. [امام علی علیه السلام]
قطره ی شبنم

ای فروزان گوهر پاک بقیع** گل پَرپَر شده در خاک بقیع

کربلا دیده ای و کوفه وشام** ای شهید از اثر زهر هشام

صلوات بر امام باقر علیه السلام‏

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِکَ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ وَ مَنَاراً لِبِلَادِکَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِکَ وَ مُتَرْجِماً لِوَحْیِکَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أُمَنَائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِین‏»[1] پروردگارا، درود فرست بر محمد بن علی، حضرت باقر العلوم، و پیشوای هدایت و رهبر اهل تقوا، و برگزیدة از بندگان خاص تو. پروردگارا، چنانکه او را علم و مرجع رشد و هدایت بندگان و چراغ روشن شهر و دیار خود گردانیدی و محل ودیعه علم و گنجینة حکمت خویش، و ترجمان و مبیْن حقایق وحی خود قرار دادی، و خلق را امر به اطاعت از او کردی، و نهی و تحذیر از عصیان و مخالفتش فرمودی، پس پروردگارا درود فرست بر او، درودی افضل از آنچه بر هریک از ذریة پیغمبران و خاصان و رسولانت و امنای وحیت فرستادی، ای پروردگار عالم.

پنجمین پیشوای معصوم، امام باقر علیه السلام

نام مبارک حضرت محمد، و لقب معروف ایشان باقر العلوم، و کنیه شریفش ابو جعفر است. پدر بزرگوارش امام سجاد علیه السلام، و مادر با کرامتش، فاطمه (دختر امام حسن مجتبی علیه السلام)، می‌باشد. ایشان اولین فرزندی است که از طرف پدر و مادر، فاطمی، علوی و هاشمی است، به همین جهت او را «هاشمی من هاشمیین»، و «فاطمی من فاطمیین» و «علوی من علویین» می‌خوانند.[2] آن حضرت، اول ماه رجب، یا سوم صفر، سال 57، هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود، و در هفتم ذی الحجه، سال 114هـ.ق، در سن 57 سالگی به دستور هشام بن عبد الملک، (دهمین خلیفة بنی عباس)، مسموم و به شهادت رسید.[3]

امام صادق علیه السلام، می‌فرماید:«انَّ لِأَبى مَناقِبَ ماهِىَ لِابائى انَّ رَسُولَ اللَّهِ قالَ لِجابِرٍ انَّکَ تُدْرِکُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىّ فَاقْرَأْهُ مِنِّى السَّلامُ»[4] پدرم مناقبى دارد که براى اجدادم، آن مناقب نبوده است، (ازجمله این که) رسول خدا صلى الله‏علیه‏وآله به جابر فرمود: همانا تو محمدبن على را درک مى‏کنى، پس سلام مرا به او برسان.

جابر بن عبد الله انصاری، عمرى دراز یافت وخدمت امام باقر علیه السلام، رسید و سلام حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، را به وى ابلاغ کرد و از محضر پر فیضش استفاده‏ها برد.

 احتجاج امام باقر علیه السلام، بر طاوس یمانى

از أبى بصیر روایت می‌کند که حضرت امام أکرم أبو جعفر علیه السّلام در مسجد الحرام نشسته بود و در أطراف و جوانب ایشان جمعى از اولیاى متعصّبین بآن خلاصه أولاد سیّد المرسلین حاضر بودند که ناگاه طاوس الیمانى با جمعى از أصحاب خود حاضر شدند در همان أثر طاوس به حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام گفت: آیا مرا اذن در سؤال هست؟

حضرت أبو جعفر گفت: اذن است ترا هر سؤال که خواهى بکن.

طاوس یمانى گفت: مرا خبر ده که در کدام وقت سه یک خلایق و مردمان در آن زمان هلاک و ویران گردیدند؟

حضرت أبو جعفر علیه السلام، فرمود: یا شیخ وهم کردى زیرا که خواستى بگوئى که چهار یک خلقان در چه زمان هلاک شدند؟

و آن روزى بود که قابیل هابیل را بقتل رسانید در آن وقت خلایق- چهار نفر بودند آدم و حوّا و قابیل و هابیل، پس ایشان در آن روز هلاک شد.

طاوس گفت: راى تو صواب بود و من وهم کردم امّا مرا خبر ده که از این دو نفر کدام پدر تمامى بشر است قاتل یا مقتول.

أبى جعفر علیه السلام، فرمود: نه آن و نه این هیچ کدام ایشان پدر سایر مردم نیستند، بلکه پدر جمیع خلایق شیث بن آدم علیه السلام است.

طاوس گفت: وجه تسمیه آدم باین اسم چیست؟

أبو جعفر علیه السلام فرمود: بجهت آنکه طین آدم از روى أرض سفلى‏ مرفوع شد.

طاوس گفت: حوّا را چرا مسمّى بحوّا گردانیدند؟

حضرت امام محمّد باقر علیه السلام، فرمود: بواسطه آنکه حوّا مخلوق از ضلع حىّ یعنى از پهلوى آدم ایجا شد.

طاوس گفت: ابلیس چرا باین نام مسمّى گردید؟

آن حضرت علیه السلام، فرمود: بواسطه اینکه او مبلوس یعنى مأیوس از رحمت ایزد و پیوسته در حزن و افسوس است هرگز او را امید از رحمت خداى مجید نیست.

طاوس گفت: جنّ چرا مسمّى باین نام گردید؟

أبو جعفر علیه السلام، فرمود: بواسطه آنکه طلب اختفاء نمودند و نخواستند که کسى ایشان را ببیند لهذا مرئى نمیشوند.

طاوس گفت: اوّل دروغ که تکذیب از صاحب کذب واقع شد مرا بآن مخبر و مطّلع گردان.

حضرت امام الانس و الجانّ أبو جعفر علیه السلام، فرمود: أوّل دروغ گویان و رئیس ایشان شیطان بود در وقت و هنگامى که مهیمن علّام او را مأمور کرد بسجده آدم علیه السلام؛ گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ، خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ.»

طاوس یمانى گفت: مرا خبر ده از جمعى که شهادت بأمر حقّ دادند و حال آن طایفه کذّاب مطلق بودند.

امام محمّد باقر علیه السلام، فرمود: آن جماعت منافقان و أرباب عدوان بودند که بزبان بحضرت رسول آخر الزّمان میگفتند که ما گواهى میدهیم که تو رسول ایزد سبحانى لیکن بقلب و جنان معتقد و مصمّم بر آن نبودند لهذا، حضرت عزّ و جلّ این سوره بخاتم الرّسل منزل و مرسل گردانید که:«إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ.»

حضرت قادر منّان فرمود که: من شهادت برسالت تو و کذب آن جماعة که مرا علم بر حقیقت کذب ایشان است میدهم.

طاوس گفت: خبر ده مرا از طایرى که یک مرتبه پرواز کرد و بیشتر از آن طیران ننمود و بعد از آن نیز نخواهد نمود و آن طایر را در قرآن خداى معبود ذکر نمود کدام است؟

أبو جعفر علیه السلام، فرمود: آن طور سینا است که خداى منّان بر بالاى بنى اسرائیل طیران فرمود در هنگامى که سایه بر مفارق ایشان با جناح که در او أنواع عذاب بأمر خالق الرّیاح بود انداخت تا آنکه آن طایفه قبول تورات موسى علیه السلام، نمودند و از اینجاست قول عزّ و جلّ: «وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ.»

طاوس گفت: مرا خبر ده از رسول که خداى تعالى او را مبعوث کرد که نه انس و نه جنّ و نه ملائکه حضرت مهیمن بود و خداى عزّ و جلّ آن را در قرآن ذکر نمود.

أبا جعفر علیه السلام، فرمود: آن رسول غراب بود که ایزد معبود براى قابیل مردود مبعوث و مرسل گردانید تا به بیند که جسم برادر خود هابیل را که مقتول ساخته بود چگونه در زمین مستور و دفن گرداند.

چنانچه واجب تعالى در کلام خود فرمود: « فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ.»                   

طاوس گفت: مرا خبر ده از آن کسى که انذار و تخویف قوم خود نمود و حال آنکه او از انس و جنّ و ملائکه نبود و حضرت واجب الوجود آن را در کتاب خود ذکر نمود.

أبو جعفر علیه السلام، فرمود: آن مورچه بود که خطاب بجماعت خود کرده گفت: «یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ.»

یعنى: اى مورچگان باید که شما بمحلّ و مکان خود داخل شوید و از منازل و أوطان بیرون مروید که مبادا سلیمان و جنود ایشان شما را در ته دست و پا خراب و ویران نمایند، و مشعر و مطّلع بأحوال شما نباشند.

طاوس گفت: مرا خبر ده از دروغ که آن را نسبت دادند بآن که از آدمیان و جنّیان و از ملائکه ایزد سبحان نبود واقع و عیان نشد و حال آنکه آن در قرآن ذکر شده.

أبو جعفر علیه السلام، فرمود: آن گرگ بود که برادران یوسف نسبت دروغ گفتند که یوسف علیه السلام، را درید.

طاوس یمانى گفت: مرا خبر ده از چیزى که اندک آن حلال و بسیار آن حرام و وبال است و حضرت ذو الجلال او را در کتاب لازم الامتثال مذکور گردانید.

حضرت أبو جعفر علیه السلام، فرمود: آن نهر طالوت بود که حضرت معبود فرمود که: «إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ.»

طاوس گفت: مرا خبر ده از صلاة واجبه که بغیر وضوء است و از روزه که أکل و شرب در آن جایز است.

امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود که: امّا صلاة بغیر وضوء صلاة بر پیغمبر و آل او أئمّه اثنا عشر است و امّا صوم عبارت از قول خداى قیّوم در حقّ مریم والده مسیح علیه السّلام است در هنگام اعتراض قوم باو در باب ولد او عیسى علیه السلام، و باشاره فرمود که:«إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا»

 طاوس گفت: مرا خبر ده از چیزى که زیاد و کم شود و از چیزى که زیاده شود و کم نشود و از چیزى کم شود و زیاد أصلا نشود.

حضرت أبو جعفر محمّد الباقر علیه السّلام فرمود: آن چیز که زیاده و کم گردد آن قمر است و امّا آن چیزى که زیاده شود و کم نشود آن بحر است، و آن چیزى کم شود و زیاد نشود آن عمر است چنانچه حقیقت آن بر همگان بیّن و ظاهر است.[5]

***

 ابو بصیر که شخص نابینایی بود، می‌گوید: خدمت حضرت باقر علیه السّلام رسیدم و عرض کردم؛ شما ورثه حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله هستید؟ فرمود: آرى، عرض کردم: رسول خدا وارث همه پیغمبران است و تمام علوم آنها را هم داشت؟ فرمود: آرى، عرض کردم: پس اینک شما قادر هستید مردگان را زنده کنید و امراض سخت را شفا دهید؟.

حضرت باقر علیه السّلام فرمود: آرى به اذن خداوند همه این کارها را انجام میدهیم، پس از این فرمود: نزدیک من بیا، دست خود را بر صورتم کشید در این هنگام آفتاب و آسمان و زمین و خانه‏ها را دیدم، فرمود: اگر میل دارى همین گونه باش و مانند مردم در ثواب و عقاب شرکت کن، و اگر هم میل دارى مانند کور زندگى کنید و روز قیامت بهشت بروید.

ابو بصیر گوید: عرض کردم: دوست دارم مانند اول باشم، وى گوید: حضرت بار دیگر دست بر چهره‏ام کشید مانند اول نابینا شدم.[6]

سخنان امام باقر علیه السلام

1- امام باقر علیه السلام، میفرماید: «الکمال کل الکمال التفقه فی الدین، و الصبر علی النائبة وتقدیر المعیشة»[7] نهایت کمال، فهم دین و صبر بر مصیبت و اندازه گیری در خرج زندگی است. نکتة قابل توجه اینکه، مراد از اندازه گیری در معیشت، تنها، حساب دخل و خرج زندگی نیست، که مصرفش بیش از درآمدش نباشد، یا آینده نگری داشته باشد، یا تعادل در انفاق و درآمد داشته باشد، بلکه اعم از آن است، تمام امور زندگی را شامل می‌شود، انسان برای اموری معنویش نیز باید برنامه ریزی داشته باشد.

2- «من حسنت نیته، زید فی‌رزقه»[8]  کسی که خوش نیت باشد، روزیش افزایش می‌یابد.

3- «من حسن بره بأهله زید فی‌عمره»[9] هرکس با خانواده اش خوش رفتار باشد، عمرش افزایش می‌یابد.

4- «قولوا للناس أحسن ماتحبون أن یقال لکم»[10] بهترین چیزی را که دوست دارید در بارة شما بگویند، در بارة مردم بگویید.

5- «ثلاثة من مکارم الدنیا والاخرة، أن تعفو عمن ظلمک و تصل من قطعک، و تحلم إذا جهل علیک»[11] سه چیز از خصلت های نیک دنیا و آخرت است؛ الف- از کسی که به تو ستم کرده، گذشت نمائی، ب- به کسی که از تو بریده، بپیوندی، ج- هنگامی که با تو به نادانی رفتار شود، بردباری پیشه کنی. 

6- «ایاک والکسل والضجر فإنهما مفتاح کل شر، من کسل لم یؤد حقا، ومن ضجرلم یصبر علی حق»[12]  از سستی و بی‌قراری، بپرهیز، که این دو کلید هر بدی می‌باشند، کسی که سستی کند، حقی را ادا نمی‌کند، و کسی که بی‌قراری نماید، بر حق صبر نمی‌کند.

7- «الکسل یضر بالدین والدنیا»[13] سستی و تنبلی، به دین و دنیای انسان ضرر می‌رساند.

8- «صلة الارحام تزکی الاعمال وتنمی الاموال وتدفع البلوی وتیسر الحساب وتنسیء فی‌الاجل»[14] صلة رحیم و پیوند با خویشان، اعمال را پاکیزه می‌نماید، و اموال را افزایش می‌دهد، و بلا را دور می‌کند، و حساب آخرت را آسان می‌نماید، و مرگ را به تأخیر می‌اندازد.

9- «ثلاث خصال لایموت صاحبهن أبدا، حتی یری وبالهن؛ البغی، و قطیعة الرحم، والیمین الکاذبة یبارز الله بها»[15] سه خصلت است که دارنده اش نمی‌میرد، تا عاقبت شوم آن را ببیند، 1- ستمکاری، 2- قطع رحیم و از خویشان بریدن، 3- قسم دروغ خوردن که در حقیقت جنگ با خداست.

10- «ان الله عزوجل یحب من عباده المؤمنین کل عبد دعاء، فعلیکم بالدعاء فی‌السحر الی طلوع الشمس فإنها ساعة تفتح فیها أبواب السماء و تقسم فیها الارزاق و تقضی فیها الحوائج العظام»[16] خداوند عزوجل از میان بندگان مؤمنش آن بهده ای را دوست دارد که بسیار دعا کند، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتات، زیرا؛ آن هنگام ساعتی است که در های آسمان در آن ساعت باز می‌گردد، و روزی ها در آن تقسیم می‌شود، و حاجت های بزرگ برآورده می‌گردد.

11- «کل عین باکیة یوم القیامة غیر ثلاث؛ عین سهرت فی‌سبیل الله، و عین فاضت من خشیة الله، و عین غضت عن محارم الله»[17] هرچشمی در روز قیامت گریان است، جز سه چشم؛ چشمی که در راه خدا شب زنده داری کرده باشد، چشمی که از ترس خدا گریان شده باشد، چشمی که از محرمات الهی پوشیده گردیده باشد.

12- «مامن قطرة أحب الی الله تعالی من قطرة دموع فی‌سواد اللیل مخافة من الله لایراد بها غیره»[18] هیچ قطره ای نزد خداوند محبوبتر از قطره اشکی که در تاریکی شب از ترس خدا، و برای او ریخته شود، نیست.

13- «من توکل علی الله لایغلب، ومن اعتصم بالله لایهزم»[19]  هرکس به خداوند توکل نماید، مغلوب نمی‌شود، و هرکس که از گناه به خداوند پناه ببرد، شکست نمی‌خورد.

14- «مثل الحریص علی الدنیا، مثل دودة القز، کلما ازدادت من القز علی نفسها لفا کان أبعد لها من الخروج حتی تموت غما»[20] شخص حریص به دنیا به کرم ابریشم می‌ماند که هرچه بیشتر ابریشم به دور خود می‌تند، راه بیرون شدنش را دورتر و مشکل تر، می‌کند، تا اینکه از غم و اندوه بمیرد.

15- «لایسلم احد من الذنوب حتی یخزن لسانه»[21] هیچ کسی از گناهان سالم نمی‌ماند، مگر اینکه زبانش را نگهدارد.

16- «إن هذا اللسان مفتاح کل خیر وشر، فینبغی للمؤمن أیختم علی لسانه، کما یختم علی ذهبه وفضته»[22] زبان کلید هر خیر و شر است، برای مؤمن سزاوار است که بر زبانش مهرزند، همانگونه بر طلا و نقره اش مهر می‌زند. (در جایی محفوظی نگهداری می‌کند.)

17- «اربع من کنوز البر؛ کتمان الحاجة وکتمان الصدقة وکتمان الوجع و کتمان المصیبة»[23] چهار چیز از گنجهای نیکی است؛ پنهان نمودن حاجت، نهان داشتن صدقه، پوشیده داشتن درد، و نهان کردن مصیبت.

18- «أفضل العبادة عفة البطن والفرج»[24] برترین عبادات، پاکی شکم(ازمال حرام) و پاکدامنی است.

19- شخصی در محضر امام باقر علیه السلام، گفت: «الهم أغننا عن جمیع خلقک» پروردگارا، مارا از همة خلق بی نیاز کن. امام علیه السلام، فرمود؛ اینطور دعا نکن، بلکه بگو؛ «الهم أغننا عن شرار خلقک فان المؤمن لایستغنی عن أخیه»[25]  خداوندا، مارا از اشرار خلقت بی‌نیاز کن، زیرا؛ مؤمن به برادر مؤمنش نیازمند است.

20- «ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعة بلارفث»[26] خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع، بدون ناسزا گویی شوخی کند، دوست دارد.

***

در خاتمه، دو بیت شعر، در رثای آن امام همام، باقر علم النبی

ماتم جانسوزِ امام پنجمین است** قتل جگر گوشة زین العابدین است

قلب تمام دوستان سوزد زداغش** سلام ما بر قبر بی‌شمع و چراغش.


[1] . مفاتیح الجنان، ص 558.

[2] . بحار الانوار، ج 46، ص 215.

[3] . همان، ص 212- 217.

[4] . تنقیح المقال، ج1، ص 199.

[5] . احتجاج طبرسی، ترجمه غفاری مازندرانی، ج3، ص 238.

[6] . بحار الانوار، ج46، ص 249.

[7] . همان، ج 75، ص 172.

[8] . همان، 175.

[9] . همان.

[10] . بحارالانوار، ج 65، ص 152.

[11] . همان، ص173.

[12] . همان، ص 175.

[13] . همان، ص 180.

[14] . همان، ج 71، ص 111.

[15] . همان، ج75، ص 174.

[16] . الکافی، ج 2، ص 478.

[17] . الکافی، ج2، ص80.

[18] . کافی ج2، ص 482.

[19] . بحار الانوار، ج 68، ص 151.

[20] . کافی ج2، ص 316.

[21] . بحار الانوار، ج 75، ص 178.

[22] .  همان.

[23] . همان، ص 175.

[24] . همان، ص 176.

[25] . همان، ص 172.

[26] . الکافی، ج2، ص 663.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/8/12:: 7:9 عصر     |     () نظر

به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام

پیشوای نهم امام جواد علیه السلام

نام آن بزرگوار محمد و کنیة مشهورش ابا جعفر الثانی، است، و لقب های مشهور آن حضرت، تقی و جواد می‌باشد. آن امام همام، در دهم ماه رجب المرجب، سال 195هـ.ق، در مدینة منوره، دید به جهان گشود، و در آخر ذی القعده، سال 220هـ.ق، به دستور معتصم عباسی، به دست ام الفضل دختر مأمون عباسی، که همسر امام جواد علیه السلام، بود، بوسیلة زهر مسموم و در بغداد به شهادت رسید.[1]

امام رضا علیه السلام، در مورد ولادت آن حضرت میفرماید: «هذا المولود الذی لم یولد مولود اعظم برکة علی شیعتنا منه»[2] این مولود (امام جواد علیه السلام)، مولودی است که پر برکت تر از او برای شیعیان ما بدنیا نیامده است. به همین جهت، آن حضرت معروف به «باب المراد» بود، و هست زیرا؛ حاجت های مردم را بسیار برآورده می‌ ساخت. از نظر جود و سخاوت در مرتبه ای قرار داشت که این صفت از ویژگیهای آن حضرت قرار گرفت و به «جواد الائمه» ملقب گشت.

صفدی می‌نویسد: امام جواد علیه السلام، هر سال بیش از یک میلیون درهم بین نیاز مندان مدینه تقسیم می‌کرد.[3]

اسماعیل بن عباس هاشمى گوید: روز عیدى خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و از تنگدستى به آن حضرت شکایت کردم. امام جواد علیه السلام، دست به زیر سجاده برد و یک قطعه طلا به من داده آن را به بازار بردم و کشیدم، شانزده مثقال بود.[4]

بخششهاى آن حضرت به افراد بر اساس نیاز و ظرفیت آنان بود. مردى به حضور امام علیه السلام، رسید و عرض کرد: به اندازه مروتتان به من عنایت کنید! امام جواد علیه السلام، فرمود: در وُسْعَم نیست. عرض کرد: پس به اندازه مروت خودم مرحمت کنید! امام فرمود: این شدنى است. سپس دستور داد صد درهم به او بدهند.[5]

احمد بن حدید مى‏گوید: با گروهى براى شرکت در مراسم حج مى‏رفتیم که راهزنان اموال ما را ربودند، وقتى به مدینه رسیدم، حضرت جواد علیه السلام را در کوچه‏اى ملاقات کردم و به منزل حضرت رفتم و داستان را به عرض امام رساندم.

حضرت دستور داد لباسى و پولى برایم آوردند و فرمود: پول را میان همسفران خویش به همان مقدار که دزدها از آنان به غارت برده‏اند، تقسیم کن. پس از تقسیم دریافتم پولى را که امام عطا کرده بود، درست به همان اندازه بود که از ما دزدیده شده بود؛ نه کمتر و نه بیشتر.[6]

***

على بن خالد مى‏گوید: من در سامرّا بودم که شنیدم مردى را در شام به سبب ادّعاى نبوت زندانش کرده‏اند. من به محافظان محبت کردم تا مرا به نزد او بردند. وقتى با او سخن گفتم، وى را مردى عاقل، با فهم و شعور یافتم. پرسیدم: قصّه‏ى تو چیست؟ گفت: من در رأس الحسین، در شام، عبادت مى‏کردم، ناگاه شخصى را نزد خودم دیدم که به من فرمود: برخیز! برخاستم و مرا کمى راه برد. ناگهان خودم را در مسجد کوفه دیدم. فرمود: اینجا را مى‏شناسى؟ گفتم: آرى! با آن شخص نماز خواندیم. سپس مرا کمى راه برد و خودم را در مسجد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دیدم. پس از زیارت به مکه رفتیم و بعد از آن کمى راه رفتم، ناگهان خودم را در همان محراب عبادت خود یافتم و آن شخص از نظر من ناپدید شد.

سال بعد همین ماجرا تکرار شد، امّا به هنگام مفارقت او را قسم دادم که شما چه کسى هستى؟

فرمود: محمد بن على بن موسى‏الرضا هستم. من این حکایت را براى شخصى نقل کردم و به تدریج داستان به گوش محمد بن عبدالملک، وزیر معتصم، رسید. وى دستور داد مرا زندانى کنند و به من تهمت زدند که ادعاى نبوت کرده‏اى!

راوى مى‏گوید که به او گفتم: مى‏خواهى نامه‏اى به وزیر بنویسم و حقیقت امر را بگویم؟ گفت: آرى‏! من هم نامه‏اى نوشتم، وى پاسخ داد که به آن مرد بگو: همان کسى که در یک شب تو را به کوفه و مدینه برد، اکنون تو را آزاد کند. على بن خالد مى‏گوید: من به زندان رفتم که پاسخ نامه را براى فرد محبوس بگویم، مأموران را در جستجوى فردى یافتم. گفتم: چه خبر شده؟ گفتند: آن مردى که ادّعاى نبوت کرده بود، دیشب مفقود شده و هیچ اثرى از او نیست، نمى‏دانیم به زمین رفته یا به آسمان!

على بن خالد مى‏گوید: فهمیدم امام جواد علیه السلام به اعجاز او را نجات داده و من در آن وقت زیدى مذهب بودم و امامى مذهب شدم.[7]

***

دوستى اهل بیت‏

 «میسر بن محمد» مى‏گوید: به خانه امام جواد علیه السلام، رفتم و پس از سؤالاتى گفتم: فدایت گردم، از محبت و دوستى شما چه چیز به دوستانتان مى‏رسد؟ امام پاسخ داد: امام صادق علیه السلام، غلامى داشت که هرگاه به مسجد مى‏رفت آن غلام قاطر آن حضرت را نگاه مى‏داشت. در یکى از روزها که غلام کنار مسجد نشسته بود، گروهى از خراسان به شهر آمدند و یکى از آنان از غلام پرسید! چه کسى در مسجد است؟ گفت: مولا و سرورم، امام صادق علیه السلام.

مرد خراسانى به غلام گفت: ممکن است از ایشان بخواهى تا مرا به جاى تو قرار دهد و من غلام ایشان گردم؟ در عوض، تمامى اموال خود را به تو مى‏دهم و بدان که املاک زیادى دارم و مردى ثروتمند هستم. همه را بر این مطلب گواه مى‏گیرم و مى‏نویسم؛ تو به خراسان مى‏روى و آنها را مى‏گیرى و من، اینجا مى‏مانم. غلام گفت: از مولا و سرورم حضرت صادق علیه السلام، مى‏پرسم!

امام علیه السلام، از مسجد بیرون آمد و غلام قاطر را پیش آورد و آن حضرت را به خانه رساند.

غلام عرض کرد: خدمتگزارىِ من به آستانِ مولایم استوار است. چنانکه مى‏دانید مدت زیادى است که در خدمت شما هستم، اینک اگر خداى تعالى خیرى را براى من رقم زده باشد، شما از آن ممانعت مى‏کنید؟ امام فرمود: هرگز! آنگاه غلام، داستان مرد خراسانى را بازگفت.

حضرت فرمود: اگر مى‏خواهى ترک خدمت ما بگویى، تو را مى‏فرستم، اما چنانچه هنوز مایل به خدمت هستى، تو را مى‏پذیرم. غلام تمایل به رفتن داشت. حضرت فرمود: به خاطر مدت مدیدى که با ما بودى، تو را پندى مى‏دهم. پس فرمود: در روز قیامت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم، به نور خداوند آویخته است، امیرمؤمنان على علیه السلام، حضرت فاطمه سلام الله علیها، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، و دیگر ائمه از فرزندان او علیهم السلام نیز همین گونه خواهند بود. شیعیان ما، در کنار ما هستند و هر کجا که ما داخل شویم، آنان نیز داخل مى‏شوند و هر کجا ما وارد شویم، آنان وارد مى‏شوند و در منازل ما سکونت خواهند داشت.

غلام که این را شنید عرض کرد: در خدمت شما مى‏مانم و آنچه را که شما فرمودید، برمى‏گزینم. امام صادق علیه السلام، نیز هزار درهم به وى عطا کرد و فرمود این مال براى تو از مالِ خراسانى بهتر است. غلام نزد آن مرد رفت و آنچه را از امام شنیده بود، به او گفت.

خراسانى اجازه ورود خواست و در خدمت امام علیه السلام، از شدت محبّت خود (به اهل بیت)

سخن گفت. حضرت حرف او را تأیید کرد و ضمن تشکر از او برایش دعا نمود.[8]

سخنان امام جواد علیه السلام

سیره اخلاقى امامان معصوم علیهم السلام بهترین الگو براى پیروى در اخلاق اجتماعى است. آن بزرگواران با عمل و راهنمایی هاى ارزشمند خود بهترین شیوه زندگى اجتماعى را به ما آموختند. امام جواد علیه السلام، درباره جلب محبت اجتماعى مى‏فرماید: «ثَلاثٌ یَجْلِبْنَ المَوَدّة: الْانْصافُ فِى الْمُعاشِرَةِ وَ الْمُواساةُ فِى‏الشِدَّةِ و الرُّجُوعُ عَلى قَلْبٍ سَلیم»[9] سه چیز سبب جلب محبت دیگران می‌شود؛  انصاف در معاشرت، برابرى و مواسات در سختیها و بازگشت به قلبى صاف و پاک. 

انسان بر اساس طبیعت خود به دنبال این است که از مال دنیا بهره کافى را ببرد و از دیگران بى‏نیاز باشد. همچنین در پى آن است که کارى کند تا مردم او را دوست بدارند و مورد نفرت آنان نباشد. امام جواد علیه السلام، راه دستیابى به این خواسته را چنین بیان مى‏کند: «مَنِ اسْتَغْنى‏ بِاللَّهِ افْتَقَرَ النَّاسُ الَیْهِ وَ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ احَبَّهُ النَّاسُ»[10]

هر کس به خدا بسنده کند و تکیه گاهش تنها خداوند باشد، مردم به او نیازمند مى‏شوند و کسى که تقوى را پیشه خود سازد مردم او را دوست مى‏دارند.

در فرمایش دیگری آن حضرت در مورد دستگیری از نیازمندان می‌فرماید: «ما عَظُمَتْ نِعْمَةُ احَدٌ الّا عَظُمَتْ حَوائِجُ النَّاسِ الَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَتَحَمَّلْ تِلْکَ الْمَؤُنَةَ عَرَضَ النِعْمَةِ لِلزَّوالِ»[11]

نعمت بر کسى فزونى نمى‏یابد، مگر آن که نیاز مردم به او فراوان مى‏گردد؛ پس اگر کسى از تحمّل این بار گران سرباززد، آن نعمت رو به زوال خواهد رفت.

نیاز مؤمن‏

امام جواد علیه السلام، میفرماید: «الْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ الى‏ ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفِیقٌ مِنَ اللَّهِ، وَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٌ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»[12] مؤمن به سه چیز نیاز دارد: توفیق الهى، موعظه درونى و قبول نصیحت. انسان مؤمن برای رسیدن به تکامل معنوی به این سه چیز نیازمند است، زیرا؛ اگر توفیق الهی نباشد، به وسیلة هوسها و نفس اماره، و اغواگری شیطان، انسان به انحراف کشیده می‌شود. از طرف دیگر، واعظ درونی که همان نفخة الهی در وجود انسان است که «نفخت من روحی»، همواره به عنوان چراغ راهنما، انسان را به راه راست هدایت می‌کند. اگر کسی به ندای این امانت الهی گوش داد آنوقت است که به سعادت نائل می‌شود. اما اگر کسی از هوای نفس خود پیروی نمود، به فرمایش امام جواد علیه السلام، به دشمن خود فرصت داده است که او را اسیر خویش نماید.

«مَنْ اطاعَ هَواهُ اعْطى‏ عَدُوَّهُ مُناهُ»[13] کسى که از هواى نفس خود اطاعت کند به دشمن خود فرصت مى‏دهد که به آرزوى دیرینه‏اش نائل آید.

از سخنان دیگری آن بزرگوار است که میفرماید: «ایّاکَ و مصاحبة الشّریر، فانّه کالسّیف المسلول، یَحْسُنُ مَنظرُه و یَقْبحُ آثاره»[14]  از همنشینى با بدسیرتان بپرهیز. زیرا او به شمشیرِ کشیده مى‏ماند که منظرش نیکو و آثارش زشت است.

«عزّ المؤمن غِناهُ عن الناس»[15] عزت و صلابت مؤمن در بى‏نیازى او از مردم است.

«من وَثِقَ بِاللّه أراه السّرورَ، من تَوَکَّلَ على اللَّه کفاه الأمور، الثّقةُ باللّه حصنٌ لا یَتَحصَّنُ فیه الّا مؤمنٌ أمین، التَوکَلُ على اللّه نجاةٌ من کلّ سوء و حرزٌ من کلّ عدوّ، الدّین عزٌّ و العلم کنزٌ و الصّمت نورٌ و غایة الزّهد الوَرَعُ، و لا هَدْمَ للدّین مثلُ البِدَع، و لا أفسدَ للرّجالِ منَ الطّمع، و بالرّاعى تصلحُ الرَّعیّة و بالدّعاء تُصْرَفُ البلیّة، و مَنْ رَکِبَ مَرکبَ الصّبر، اهتدى‏ الى مِضمار النّصر، و من عابَ عیبَ و من شَتَمَ أُجیبَ، و من غَرَسَ أشجارَ التُّقى اجْتَنى ثِمارَ المُنى»[16]  هر آن به حق تعالى اعتماد کند، خداوند سرور و شادى را به او نشان مى‏دهد و کسى که بر او توکل کند، امورش را کفایت مى‏کند، اعتماد به خداوند دژ محکمى است که جز مؤمن امانتدار به آن پناهنده نمى‏شود.

توکّل بر خداوند نجات از هر بدى و پناه از هر گونه دشمنى است، دین مایه‏ى عزت است و علم گنج و خاموشى نور است و بالاترین درجه‏ى زهد پرهیزکارى است و چیزى مانند بدعت مایه‏ى خرابى دین نمى‏شود و چیزى براى انسان‏ها بدتر از طمع نیست و به وسیله‏ى راعى و رهبر امت اصلاح مى‏شود و بلا به وسیله‏ى دعا از میان مى‏رود، و آن که بر مرکب‏ صبر سوار شد، به میدان نصرت راه پیدا مى‏کند و هر کس عیب جویى کند، بر او عیب گرفته مى‏شود و هر که دشنام داد، جواب مى‏شنود و هر که درخت‏هاى تقوا را بکارد، به آرزوهاى الهى خود دست مى‏یابد.

زیارت امام جواد علیه السلام

در زیارت آن حضرت که مرحوم محدث قمى از سید بن طاوس نقل می‌کند که ایشان در مزار آورده است:

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ‏] السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْآیَةُ الْعُظْمَى السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَى السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلَّاتِ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلَاتِ [الْمُعْظِلَاتِ‏] السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلَالَةِ وَ الرَّدَى أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ.[17]

سلام بر تو اى ابا جعفر که بزرگوار و پرهیزکار و پیشواى وفادارى، سلام بر تو اى شخص‏ پسندیده حق و پاک و منزه از هر عیب و نقص، سلام بر تو اى ولى خدا، اى نجات یافته خدا (از هر خطر و وسوسه شیطانى)، سلام بر تو اى سفیر خدا، اى سرِّ پنهان خدا، سلام بر تو اى نور خدا، اى روشنى (علم) خدا، سلام بر تو اى کلمة الهی، سلام بر تو ای رحمت واسعة الهی، سلام بر تو ای نور ساطع لامع الهی، سلام بر تو ای ماه تمام طالع، سلام بر تو ای بهترین شخص از نسل بهترین مردان عالم، سلام بر تو ای روح پاک از نژاد پاکان عالم، سلام بر تو ای آیت الله اعظم، سلام بر تو ای حجت بزرگ خدا بر خلق، سلام بر تو ای پاک از هر لغزش و گناه، سلام بر تو ای منزه و مبرا از هر خشونت و سختگیری، سلام بر تو ای برتر از هر نقصان در اوصاف، سلام بر تو ای محبوب و پسندیده نزد اشراف و بزرگواران عالم، سلام بر تو ای ستون و نگهبان بنای دین اسلام، شهادت می‌دهم که محققا تو ولی خدایی و حجت بالغة الهی بر خلق در روی زمینی و همانا تو جنب الله و بر گزیدة خلق خدایی و محل ودیعة اسرار علم خدا و علم پیامبران خدایی، و تو اصل و رکن اصیل ایمان و مفسر قرآنی، و من گواهی می‌دهم که هرکس پیرو توست به راه حق و هدایت است، و هر کس که ترا انکار کند و با تو به دشمنی بر خیزد، آنکس به راه ضلالت و پستی و جهالت رفته است، و من از دشمنانت نزد خداوند و نزد تو، بیزاری می‌جویم، چه در دنیا و چه در آخرت، تا من هستم و شب و روز بر قرار است از آنان بیزارم.

والسلام علی من التبع الهدی

التماس دعا


[1] . اصول کافی ج1، ص 492.

[2] . کافی ج1، ص 321

[3] . الوافی بالوفیات، ج 4، ص 105.

[4] . بحار الانوار، ج 50، 49.

[5] . کشف الغمة، ج 3، ص 158.

[6] . بحار الانوار، ج 50، ص 46.

[7] . بحار الانوار، ج 50، ص 38، کشف الغمه، ج 3، ص 210.

[8] . مدینة المعاجز، ص 538.

[9] . بحار الانوار، ج 78، ص 82.

[10] . نور الابصار، ص 220.

[11] . بحار الانوار، ج 78، ص 79.

[12] . تحف العقول، ص 457.

[13] . اعلام الدین، ص 309.

[14] . بحار الانوار، ج 78، ص137.

[15] .همان، ص 365.

[16] . کشف الغمة، ج3، ص 191.

[17] . مفاتیح الجنان، ص 938.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/8/6:: 3:15 صبح     |     () نظر

 روز بیست و پنجم ماه ذی القعده روزه اش مستحب است، و روز دحو الارض نامیده شده است، «دحو» به معنای گسترده شدن، پهن شدن، و کشیده شدن است، و این روز را «دحو الارض» نامیده اند، زیرا؛ اول موضع از زمین را که خداوند از زیر آب خارج ساخت، مکان خانة کعبه بوده است، و بدین جهت مکه را «ام القری» می‌گویند.[1]

از امام رضا علیه السلام، روایت شده است که آن حضرت فرمود: «فی خمسة وعشرین من ذی القعدة نشرت الرحمة ودحیت الارض ونصبت فیه الکعبة وهبط فیه آدم»[2] در بیست و پنجم ذی القعده، رحمت الهی در عالم منتشر شده است، و زمین گسترده گردیده و کعبه در جای خود نصب شده و حضرت آدم به زمین فرود آمده است.

از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: «اول رحمة نزلت من السماء الی الارض فی‌خمسة وعشرین من ذی القعدة فمن صام ذلک الیوم، وقام تلک اللیلة فله عبادة مأة سنة صام نهارها وقام لیلها»[3]  اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده بود، پس هرکس آن روز را روزه بگیرد و شبش را به عبادت بپردازد، برایش عبادت صد سال مقرر می‌شود که روز هایش را روزه و شبهایش را به عبادت پرداخته باشد. 

مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان آورده است                   

شب بیست و پنجم شب دحو الارض است‏، یعنى پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روى آب و از لیالى شریفه است که رحمت خدا در آن نازل مى‏شود و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد (و از حسن بن على وشا روایت است که گفت: من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا علیه السلام شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذى القعده پس فرمود که امشب حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت عیسى علیه السلام متولد شده‏اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد و به روایت دیگر است که فرمود در این روز حضرت قائم علیه السلام قیام خواهد نمود)

روز بیست و پنجم روز دحو الارض است و یکى از آن چهار روز است که در تمام سال بفضیلت روزه ممتاز است‏

و در روایتى روزه‏اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود و از براى روزه‏دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است‏

اول نمازى که در کتب شیعه قمیین روایت شده‏ و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند: لا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ‏

پس دعا کند و بخواند

یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ*

دوم خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن: [اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ]

اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلَاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ‏

الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلَاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لَا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لَا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلَاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئاً مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیّاً سَائِغاً هَنِیئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لَا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لَا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِراً وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِراً اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلَائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیداً غَضّاً وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضاً وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضاً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ‏ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلَامَهُ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ‏

و بدان که میر داماد رحمه الله در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض فرموده که زیارت حضرت امام رضا علیه السلام در این روز افضل اعمال مستحبه و آکد آداب مسنونه است و همچنین زیارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد نیز بغایت مؤکد و محثوث علیه است‏.[4]


[1] . بحار الانوار، ج 10، ص 76.

[2] . بحار الانوار ج 11، ص 217.

[3] . وسائل الشیعة، ج 7، ص 332.

[4] . مفاتیح الجنان، ص 248.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/7/24:: 7:7 عصر     |     () نظر
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >