سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند مرا سخت گیر و آزار دهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
قطره ی شبنم

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، به بنی آدم در مورد ضعف و ناتوانی او هشدار می دهد که ای انسان غافل مباش و گرفتار غرور مشو، و جایگاه خویش را بشناس که تو سزاوار تکبر نیستی. در حکمت 419، نهج البلاغه این مضمون اینگونه آمده است:«مِسْکینٌ ابْنُ آدَمَ، مَکْتُومُ الاَجَلِ، مَکْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ، وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ.»، بیچاره فرزند آدم! مرگش پنهان، بیماری‌هایش پوشیده، و کردارش نزد خدا محفوظ است. پشه‌ای او را می‌آزارد، جرعه‌ای گلوگیر او را از پا می‌اندازد، و عرق او را بدبو می‌سازد.

هرچند انسان دارای قدرت و توانایی هایی است که خداوند متعال به او عطا فرموده است، بگونه ای که امروزه فضا، و دریا ها و اعماق زمین را به تسخیر خویش درآورده است، و این دلیل نمی شود که ضعف های خودش را نادیده بگیرد، و به هوس رانی بپردازد. امیر المؤمنین علیه السلام، به چندین نقطه ضعف انسان اشاره می کند، که بیچاره انسان یک روزی در چنگال مرگ گرفتار می شود و رهایی از آن برایش ممکن نیست، از طرفی زمان گرفتار شدن برایش معلوم نیست، بدین معنا که انسان همواره باید آمادگی برای مرگ را داشته باشد، تا دچار حسرت نشود. از سویی دیگر یکی از بزرگترین نعمت های خداوند سلامتی است که این هم مقرون ومکنون با بیماری هاست، تا این نعمت در اختیار اوست، باید در مسیر اطاعت گام بردارد، تا گرفتار پشیمانی نشود.

تا که دستت می‌رسد شو کارگر *** چون فتی از پای خواهی زد به سر

بعد حضرت می فرماید، باید انسان مواظب باشد، که تمام اعمال ورفتارش در نزد خداوند محفوظ است، که خداوند در سوره زلزال می فرماید:«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره»  پس هر کس به مقدار ذرّه‏اى کار نیک کرده باشد همان را ببیند. و هرکس هم وزن ذره‏اى کار بد کرده باشد آن را ببیند.

در ادامه حضرت اشاره می کند که در نا توانی انسان همین بس که پشه ای او را می آزاراد و جرعه ای آب که می نوشد، می تواند سبب خفگی و مرگ او شود. و عرق بدنش سبب انزجار از او گردد. والسلام.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/4/4:: 12:5 عصر     |     () نظر

در سال 3، هجری قمری، پانزدهم شوال المکرم، در روز جنگ احد، حضرت حمزه سیّد الشّهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند.

(بحار الانوار: ج 20، ص 18. سیره ابن هشام: ج 3، ص 68. الموسوعة الکبرى فى غزوات النبى الاعظم صلّى الله علیه و آله و سلّم: ج 2، ص 110.)

در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده ‏اى سیصد نفر در بین راه برگشتند، و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند، تعداد کشته‏ هاى کفار 22 یا 23 یا 28 نفر، ذکر نموده اند.

فداکارى ‏هاى امیرالمومنین علیه السلام در احد

در این روز بر اثر فداکاری ها و شجاعت هائى که امیرالمومنین علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء صلّى الله علیه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت هاى زیادى بر بدن مبارکش رسید. این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند، و پیامبر صلّى الله علیه و آله فرمود: یا على، آیا می ‏شنوى که از آسمان مدح تو را می ‏کنند. یکى از ملائکه به نام رضوان می ‏گوید: «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا على». امیرالمومنین علیه السلام می ‏فرماید: از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم.

(ارشاد: ج 1، ص 87. اسد الغابة: ج 4، ص 21. مسار الشیعة: ص 16. مصباح کفعمی : ج 2، ص 600)

در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنائم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور پیامبر صلّى الله علیه و آله نمودند، و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع غنائم شدند.

خالد بن ولید که از سر دسته ‏هاى کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند. تعداد اندکى از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدّت گرفت. جراحتهاى فراوانى بر بدن مبارک پیامبر صلّى الله علیه و آله‏ رسید ... و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر صلّى الله علیه و آله محافظت می ‏کردند که عبارت بودند از امیرالمومنین علیه السلام و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود.

ابوبکر و عمر در جنگ احد

احمد بن حنبل می ‏گوید: ابوبکر و عمر در این جنگ فرار کردند. هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام در تعقیب فرارى‏ ها بود، عمر در حالى که اشک چشمانش را پاک می ‏کرد برگشت و به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: مرا ببخشید ! امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «آیا تو نبودى که صدا زدى: محمّد کشته شده است، به دین قبلى خود برگردید ؟!! عمر گفت: این کلام را ابوبکر گفته است ! در اینجا بود که آی? 155 آل عمران نازل شد که: «إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَى الجَمعانِ إِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا»، کسانی که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت. (اثبات الهداة: ج 2، ص 364 - 365)

امام صادق علیه السلام می ‏فرماید: در جنگ احد امیرالمومنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلّى الله علیه و آله بودند، و دیگر اصحاب فرار می ‏کردند. آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفاى گریختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسید که به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده ‏اى دیگر به سرعت فرار می ‏کردند. حضرت فریاد بر آورد: اى جماعت، بیعت شکستید و پیامبر صلّى الله علیه و آله را تنها گذاشتید و به سوى جهنّم می ‏گریزید؟

عمر بن خطاب می ‏گوید: على را دیدم یا شمشیر پهنى که مرگ از آن می ‏چکید و چشمانش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه روغنى که آتش در او افروخته باشند می ‏درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت. این بود که جلو رفتم و عرض کردم: «یا اباالحسن، تو را به خدا سوگند می ‏دهم که دست از ما بردارى، که عرب را عادت است که گاهى می ‏گریزد و گاهى حمله می ‏کند. زمانى که حمله می ‏کند تلافى گریختن را می ‏نماید». پس آن حضرت ما را رها کرد، و به خدا قسم چنان ترسى از آن حضرت در دل من افتاد که تاکنون از دلم خارج نشده است. (بحار الانوار: ج 20، ص 53 - 54.)

در این جنگ بر بدن مبارک امیرالمومنین علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلّى الله علیه و آله 90 جراحت بر صورت، سر، سینه ، شکم، دست و پاى مبارک رسید. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «یا محمّد، به خدا قسم این عمل على بن ابى طالب مواسات است». پیامبر صلّى الله علیه و آله فرمود: «این بدان جهت است که من از اویم و او از من است. جبرئیل عرض کرد: و من از شما دو بزرگوارم ». (بحار الانوار: ج 20، ص 54)

شهادت حضرت حمزه

در این روز جناب حمزة بن عبدالمطلب علیه السلام عموى پیامبر صلّى الله علیه و آله به شهادت رسید. آن حضرت برادر رضاعى پیامبر صلّى الله علیه و آله بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند. (بحار الانوار: ج 15، ص 281)

آن حضرت مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر، وحشى را با وعده هائى به کشتن پیامبر پیامبر صلّى الله علیه و آله یا على مرتضى علیه السلام و یا حمزه تحریک کرد. وحشى گفت: «از کشتن پیامبر پیامبر صلّى الله علیه و آله‏ و پسر عمویش على علیه السلام عاجزم، ولى براى کشتن حمزه کمین می ‏کنم.

او در میدان جنگ با نیزه‏اى بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش کارگر نشد. همچنین هند با خنجرى گوش ها، بینى و. .. آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت.

پیامبر پیامبر صلّى الله علیه و آله هنگامی که حمزه را با آن وضع دیدند، گریستند و عباى مبارک را روى او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند و فرمودند: «یا عم رسول الله و اسدالله و اسد رسوله. .. یا فاعل الخیرات، کاشف الکربات. ..». امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام و صفیه و دیگران بر آن حضرت گریستند. (بحار الانوار: ج 20، ص 55. حمزه سیّد الشّهداء علیه السلام: ص 28 - 29)

پیامبر پیامبر صلّى الله علیه و آله بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال که معاویه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بیلها به پاى حمزه رسید و فوراً خون جارى شد!

حضرت رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا پیامبر صلّى الله علیه و آله فرمودند: «بهترین برادران من على علیه السلام و بهترین عموهاى من حمزه است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج 2، ص 61. ریاحین الشریعة: ج 4، ص 350).


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/3/29:: 10:38 صبح     |     () نظر

سحر از دامن نرگس بر آمد نوگلى زیبا

گلى کز بوى دلجویش جهان پیر شد برنا

چه صبح آمد ز دریاى کرم برخاست امواجى

که عالم غرق رحمت شد از آن امواج روح افزا

خدا را ز آستین آمد برون دست درخشانى

که خط نسخ اعجازش کشیده بر کف موسى‏

سحر در نیمه شعبان تجلّى کرد خورشیدى

که از نور جبینش شد منوّر دیده زهرا

قدم در عرصه عالم نهاد آن پاک فرزندى

که چشم آفرینش شد ز نورش روشن و بینا

چه مولودى که همتایش ندیده دیده گردون

چه فرزندى که مانندش نزاده مادر دنیا

بصورت شبه پیغمبر بصولت تالى حیدر

به سیرت حجّت داور ولىّ والى والا

رخ او لاله رضوان خط او سبزه رحمت

لب او چشمه کوثر قد او شاخه طوبى‏

شهنشاه قَدَر قدرت که فرمان همایونش

چو منشور قضا گردد به هر کون و مکان اجرا

به ختم انبیا ماند چو خواند خطبه در منبر

به شاه اولیاء ماند چو تازد بر صف اعدا

لب لعل روانبخشش چو آید در سخن روزى

پى بوسیدنش آید فرود از آسمان عیسى‏

جهان پیر چون یعقوب شد سرگشته و حیران

که شد آن یوسف ثانى به چاه غیب ناپیدا

شها چشم انتظاران را ز هجران جان به لب آمد

بتاب اى کوکب رحمت چو خورشید جهان آرا

ز حد بگذشت مهجورى ز مشتاقان مکن دورى

رخ ماه اى نکو منظر مپوش از عاشق شیدا

شبى در کلبه احزان قدم بگذار تا گردد

شب تاریک ما روشن لب خاموش ما گویا

تو گر لشکر بر انگیزى سپاه کفر بگریزد

تو گر از جاى برخیزى نشیند فتنه و غوغا

بیا اى کشتى رحمت که دنیا گشته طوفانى

چو کشتیبان توئى ما را رهان از جنبش دریا

توئى فرمانده مطلق امام و حجّت بر حق

توئى بر شیعیان سرور توئى بر بندگان مولا

«رسا» در مقدمت امروز اشک شوق افشاند

به امّیدى کز آن خرمن بچینند خوشه ‏اى فردا

سلام و درود خداوند منان، بر پیشوای خلائق، معلم قرآن، گستراننده ی عدالت در جهان، عطا کننده ی عزت بر اهل ایمان، خوار کننده طاغیان و گردن کشان، مولا و سرور ما صاحب العصر والزمان، حجت بن الحسن العسکری، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، که با قدم گذاشتنش جهان خلقت را غرق در شادی و سرور نمود. در نیمه ی شعبان، عالم کرّ و بیان، انبیاء و اولیاء و همه ی مقربان درگاه الهی، همگی با تبسم، ندای ای گل نرگس خوش آمدی، سرمی دهند. این شب، شب نیمه ی شعبان، شب لیل? القدر و شب «خیر من الف شهر» است. که راه یافتگان کوی دوست، این شب را تا به صبح به راز و نیاز پرداخته و با صاحب این شب، عهد می بندند که در رکاب او تا پای جای باستند، و در برابر دجال های زمان سر تسلیم فرود نیاورند، و به این امید که ظهور سراسر نور، منجی عالم بشریت را درک نمایند، و از یاوران فدایی آن «نور الله» باشند، شب و روز در انتظار فرج آن منجی موعود بسر می برند، زیرا؛ رسول رحمت فرمود: «افضل الاعمال انتظار فرج». ولادت باسعادت قائم آل محمد(ص) را به همه ی حقیقت جویان و پیروان حضرتش تبریک و تهنیت و شاد باش عرض می کنم. والسلام،


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/1/31:: 4:57 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >