سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسی خرد که اسیر دست هوسی امیر است . [امام علی علیه السلام]
قطره ی شبنم

پیامبر گرامی اسلام فرمود:«یوم غدیر خُمّ أفضل أعیاد أُمّتی، و هو الیوم الذی أمرنی اللَّه تعالى ذکره بنصب أخی علیّ بن أبی طالب عَلَماً لأُمّتی یهتدون به من بعدی، و هو الیوم الذی أکمل اللَّه فیه الدین، و أتمَّ على أُمّتی فیه النعمة، و رضیَ لهم الإسلام دیناً».(امالی صدوق، ص 125، حدیث 8)، روز غدیر خمّ بر ترین عید امّت من است، وآن روزی است که خداوند بمن دستور داد برادرم علی بن ابی طالب علیهماالسلام  را رهبر برای امّتم قرار دهم که بعد ازمن به سبب او هدایت شوند، وآن روزی است که خداوند دین را درآن روزکامل نمود ، ونعمت را برامّتم تمام کرده،  و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفت‏.

حقیقت این است که اهل بیت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، در میان خلایق، عرو? الوثق و ریسمان محکم خداوند هستند که از آسمان فرو آویخته شده و آدمیان را بر بام آسمان برده، از فرش به عرش می‌کشانند. آنان متولیان و مجریان دین خداوند و برگزیدگان اویند. کسانی که دست در دست آن بندگان پاک نهند و دین و کیش خویش را از آنان برگیرند، بر فرش سلیمان فرود آمده، و از تلبیس دیوان رهایی می‌یابند. غدیر خم به همین منظور، توسط رسول گرامی اسلام، به امر خداوند متعال، انجام گرفت که مردم بعد از پیامبر به بی راهه نروند. و لذا فرمود:«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، بدین گونه بود که مولای متقیان، امیر مؤمنین و مؤمنات گردید. فرا رسیدن عید سعید غدیر خم، و عید الله الاکبر را بر شما تبریک و تهنیت عرض می نمایم. به همین مناسبت حدیث گهربار امام صادق علیه السلام، را که محمّد بن جمال الدّین مکّی معروف به «شهید اوّل» در کتاب شریف «الاربعون حدیثا» خود آورده است، تقدیم می نمایم. 

محمد‌بن‌حرب هلالی که امیر مدینه بود، به محضر مبارک امام صادق(سلام الله علیه) مشرف می شود و عرض می کند که:«یابن رسول الله فی نفسی مسئلةٌ ارید ان اسئلک عنها» بر من سؤالی پیش آمده می خواهم که از شما بپرسم. امام صادق علیه السلام، می فرماید: « إن شئت أخبرتک بمسألتک قبل أن تسألنی، و إن شئت فاسئل» آیا می خواهی که به تو خبر دهم که چه می خواهی بپرسی، قبل از اینکه سؤالت را مطرح نمائی، و یا می خواهی که خودت بپرسی؟ و اگر خواستی علم ما را بدانی من به تو می گویم چه می‌خواهی سؤال بنمایی.

محمد‌بن‌حرب هلالی امیر مدینه می گوید؛ من به امام صادق علیه السلام، عرض کردم که؛«یابن رسول الله و بأی شیء تعرف ما فی نفسی قبل سؤالی عنه» ای پسر رسول خدا، قبل از اینکه من بپرسم، شما از کجا می‌دانید که در دل من چه خبر است؟ و من از آن از شما می پرسم؟ حضرت فرمود، که بر اساس یک آیه، و یک حدیث نبوی، ممکن است که انسان از اسرار دیگران با خبر شود.

خداوند متعال در سوره ی «حجر» می فرماید:«اِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ)، همانا در این سرگذشت، براى اشارت‌فهمان و تیزبینان نشانه‌هایى روشن است. متوسم از «وسم» است و «وسم» به معنای علامت است، متوسم یعنی علامت شناس، چیز هایی که در درون انسان و جزء درونمایه ی او می باشد، علامتی دارد، و متوسمین این علامت ها را می فهمند. امام صادق علیه السلام، فرمود:«بالتوسم أ ما سمعت قول الله عزوجل (ان فی ذلک لایات للمتوسمین) ما علامت شناس و با توسم می فهمیم، آیا سخن خداوند را نشنیدی که می فرماید: در این سرگذشت، برای متوسمین نشانه هایی است. طبق این آیه ی مبارکه معلوم می گردد که در بین امت اسلامی متوسم وجود دارد، و مصداق کامل آن اهل بیت پیامبرند. دلیل روایی هم قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، است که فرموده است:«اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور الله عزوجل»،پروا داشته باشید از فراست و زیرکی مؤمن، زیرا که او به نور خداوند تعالی می نگرد. یک وقت انسان با نور بصر می بیند که تنها می تواند اجسام را و بیرون را مشاهده نماید، اما وقتی که با نور السماوات والارض، می بیند، درون را هم می تواند مشاهده کند.

امیر مدینه بعد از اینکه امکانش ثابت شد، عرض کرد یابن رسول الله «فاخبرنی بمسئلتی» بفرمائید که من چه می خواهم از شما بپرسم؟ امام صادق(سلام الله علیه) به امیر مدینه فرمود:«أردت ان تسئلنی عن رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لم لم یطق حمله علیٌ(علیه السلام) عند حد الاصنام عن سطح الکعبة» تو می‌خواهی بپرسی که وقتی وجود مبارک پیغمبر فاتحانه وارد مکه شدند خواستند کعبه را از لوث بتها پاک کنند بتهای پشت بام کعبه را دور بریزند، اوّل خود رسول گرامی اسلام (ص)، پا گذاشتند روی دوش امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، حضرت امیر دید که نمی‌تواند حضرت پیغمبر را تحمل کند و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حضرت امیر فرمود؛ حالا تو بیا روی دوش من، وجود مبارک امیر المؤمین، اول خیلی حیا کرد و حاضر نشد، چون دستور پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم، بود این کار را کرد، و پا را گذاشت روی دوش پیغمبر و بتها را از بالای کعبه برداشت. سؤال شما این است از طرفی حضرت امیر(سلام الله علیه) آن توان را دارد که در قلعه خیبر را بکند و چهل زراع دور بیندازد، دری که او را چهل نفر باز و بسته می کردند. این قدرت علی است، از طرف دیگر هم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سوار یک مرکب عادی مثل شتر، اسب، و حمار می‌شدند، در سفر معراج سوار براق شد، این نشان می دهد که قدرت حضرت امیر علیه السلام، به مراتب بیشتر از قدرت مرکوب ها بوده است، پس چطور شد که علی‌بن‌ابی‌طالب نتوانست پیغمبر را تحمل بکند؟ حضرت فرمود که تو می‌خواستی این را بپرسی.

امیر مدینه عرض می کند:«والله اردت ان اسئلک بابن رسول الله» قسم به خدا من می‌خواستم همین مطلب را بپرسم. حالا «فاخبرنی» رازش را بفرمائید که چرا آنجا توانیست و اینجا نتوانیست؟

امام صادق(سلام الله علیه) طبق این نقل فرمود: «ان علیاً(علیه السلام) له برسول الله شرفٌ و به ارتفع» درست است که أئم? معصومین علیهم السلام، در نشئه ملکوت نور واحدند، و جا برای این بحث نیست که کدام افضل است و کدام مفضول، چون کثرتی در کار نیست. اما در عالم طبیعت در عالم کثرت بالأخره قرآن بر پیغمبر نازل شد، بر حضرت امیر که نازل نشد. نبوت برای پیغمبر است، رسالت برای پیغمبر است، قرآن برای پیغمبر است، به برکت پیغمبر علی‌بن‌ابی‌طالب مشرف شد و بالا آمد «برسول الله شرف و به ارتفع و به وصل الی اطفاء نار شرک و ابطال کل مبعودٍ دون الله عزوجل و لو علاه النبی» اگر پیغمبر روی دوش حضرت امیر قرار می‌گرفت و حضرت امیر وسیله ارتفاع پیغمبر قرار می‌گرفت، «ولو علاه النبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لحط الاصنام لکان بعلی مرتفعاً و مشرفاً و واصلاً الی حط الاصنام» لازمه‌اش این بود که پیغمبر به وسیله حضرت امیر بیاید بالا در حالی که این‌چنین نیست «ولو کان ذلک کذلک لکان افضل منه» اگر این ‌طور بود که علی‌بن‌ابی‌طالب باعث ارتفاع و تشرف پیغمبر می‌شد، حضرت امیر افضل از پیغمبر بود ـ معاذ الله ـ بعد نمونه‌هایی ذکر می کند که اهل بیت به وسیله پیغمبر بالا آمدند این بالا آمدن ظاهری هم نشان آن بالا آمدن باطنی است «الا تری ان علیاً(علیه السلام) قال لما علوت ظهر رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شرّفت و ارتفعت حتی لو شئت ان انال السماء لنلتها» مگر نمی‌دانی که حضرت امیر گفت وقتی من پا روی دوش پیغمبر گذاشتم آنقدر احساس ارتفاع و شرف کردم که اگر می‌خواستم دستم به آسمان برسد، می‌رسید. «أ ما علمت ان المصباح هو الذی یهتدی به فی الظلمة و انبعاث نوره من اصله و قد قال علیٌ(علیه السلام) انا من احمد کالضوء من الضوء یا کالضوء من المضیء» آیا ندانستی که این چراغ است که به وسیله آن در تاریکی راه یافته می شود و شعاع نور از اصل نور است، علی علیه السّلام فرمود: من از احمدم، همچون روشنایی که از نور است. یعنی مگر نه این است که نور از چراغ است؟ از آن معدن و از آن اصل است؟ حضرت امیر یک نوری است که از چراغ نبوت کمک می‌گیرد چه اینکه خود حضرت امیر هم گفت؛ من همان طور که نور ضوء از مضیء کمک می‌گیرد من هم از پیغمبر کمک می‌گیرم، «أ ما علمت ان محمداً و علیاً(صلوات الله و سلامه علیهما) کانا نوراً بین یدی الله جل جلاله قبل خلق الخلق بالفی العام و ان الملائکة لما رأت ذلک النور رأت له اصلاً قد انشع و منه شعاعٌ لامع فقالت: إلهنا و سیّدنا ما هذا النّور؟ فأوحی اللَّه عزّ و جلّ إلیهم: هذا نور من نوری، أصله نبوّة، و فرعه إمامة:أمّا النّبوّة فلمحمّد عبدی و رسولی. وأمّا الإمامة فلعلیّ حجّتی و ولیّی، و لولاهما ما خلقت خلقی. أما علمت أنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله رفع یدی علیّ علیه السّلام بغدیر خمّ حتّی نظر النّاس إلی بیاض إبطیهما، فجعله مولی المسلمین و إمامهم. و قد احتمل الحسن و الحسین علیهما السّلام یوم حظیرة بنی النّجّار. فلمّا قال له بعض أصحابه: ناولنی أحدهما یا رسول اللَّه. قال صلّی اللَّه علیه و آله: نعم الحامل أنا، و نعم الرّاکبان، و أبوهما خیر منهما. وأنّه صلّی اللَّه علیه و آله کان یصلّی بأصحابه فأطال سجدة من سجداته، فلمّا سلّم قیل له: یا رسول اللَّه لقد أطلت هذه السّجدة؟ فقال صلّی اللَّه علیه و آله إنّ ابنی إرتحلنی فکرهت أعجّله حتّی ینزل.

و إنّما أراد بذلک رفعهم و تشریفهم، و النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله رسول نبیّ، إمام، و علیّ علیه السّلام إمام لیس بنبیّ و لا رسول، فهو غیر مطیق لحمل أثقال النّبوّة.»آیا ندانستی که محمّد و علی- که درود خدا بر آن دو باد- دو هزار سال پیش از آنکه خلق شوند هر دو نوری در پیشگاه خداوند متعال بودند؟ و چون فرشتگان آن نور را دیدند که شعاعی تابان از آن درخشیدن گرفت، گفتند: معبودا و بزرگوارا! این نور چیست؟ آنگاه بود که خداوند تعالی به آنان وحی فرستاد که این نور، نور من است؛ اصلش نبوّت و فرعش امامت است. اما نبوّت برای بنده ام و فرستاده ام محمّد است، و امّا امامت برای حجّتم و دوستم، علی است، و اگر این دو نبودند مخلوقم را نمی آفریدم.

آیا ندانستی که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله، در غدیر خمّ دو دست علی علیه السّلام گرفت، به نحوی که مردم زیر بغل آن دو را می دیدند، و او را سرپرست و امام مردم قرار داد؟

و روزی در سرای بنی نجّار، حسن و حسین را به دوش گرفته بود یکی از اصحابش به آن حضرت گفت: یکی از این دو را به من بده که به دوش بگیرم، حضرت فرمود: خودم خوب باربری هستم! و این دو هم خوب سواره ای هستند، و پدرشان از آنها بهتر است. و روزی با اصحابش نماز می خواند، سجده ای از سجده هایش را طول داد. چون سلام داد، گفتند: یا رسول اللَّه سجده را طول دادی. فرمود: پسرم بر من سوار شده بود، دوست نداشتم پیاده اش کنم تا خود پایین آید. اینها تمثیل معقول به محسوس است، یعنی همان طور که ظاهراً پیغمبر اینها را بالا برده باطناً هم پیغمبر اینها را بالا برده است. و همه این امور برای نشان دادن رفعت و شرافت آنان بود و پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله خود رسول، نبیّ و امام بود و علی علیه السّلام فقط امام بود نه رسول بود و نه نبیّ، پس او تحمّل سنگینی مقام نبوّت را نداشت.

سپس محمد بن حرب هلالی عرض می کند که:«زدنی یا ابن رسول الله» ای پسر رسول خدا بیشتر برایم بیان فرما. امام صادق علیه السلام، به امیر مدینه می فرماید؛ تو آن شایستگی و لیاقت را داری که بیشتر برایت بگویم. «إنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حمل علیّا علی ظهره یرید بذلک أنّه أبو ولده، و إمام الأئمّة من صلبه، کما حوّل رداءه فی صلاة الاستسقاء. و أراد أن یعلم أصحابه بذلک أنّه قد تحوّل الجدب خصبا.» رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، علی علیه السّلام را بر دوشش گرفت تا به مردم بفهماند که او پدر فرزندانش، و امام امامان از صلبش است، عبایش را در نماز باران وارونه پوشید تا به اصحابش بفهماند که این کار نشانه ی تحوّل از سختی و خشکسالی به آسانی و فراخسالی است.

مستحب است و جزء آداب نماز استسقاء است که آن امام جماعت عبایش را پشت رو کند، حاکم مدینه و دیگران علت را نمی‌دانند که عبا پشت و رو کردن برای چیست؟ و چه کسی این کار را کرده است؟ وجود مبارک امام صادق به عنوان راز کار پیغمبر، این را دارد به امیر مدینه می‌گوید، که حضرت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چند تا کار کرد، علی‌بن‌ابی‌طالب را بلند کرد تا نشانه آن رفعت ملکوتی باشد، در نماز استسقاء عبایش را برگرداند تا به مردم بفهماند اوضاع برگشته است، آن قحطی و گرانی و بی آبی و خشکسالی به ترسالی تبدیل شده است، خواست مردم را با این وضع بفهماند.

امیر مدینه وقتی که این لطف سرشار را از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) دید عرض کرد که «زدنی یا ابن رسول الله» حالا که به ما لطف دارید یک مطلب دیگری هم بفرمایید، آن‌گاه وجود مبارک امام صادق این مطلب را فرمود: «احتمل رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) علیاً یرید بذلک ان یعلم قومه انه هو الذی یخفف عن ظهر رسول الله ما علیه من الدین و الاداة و الادا عنه من بعده» پیامبر (ص)، حضرت امیر را روی دوش خودش قرار داد تا به همه اعلام کند کسی که دوش پیغمبر را سبک می‌کند، همین علی بن ابی طالب است، که آن وعده‌های او و آن دین های او و دستورهای او را، از دوش پیغمبر برمی‌دارد. همین علی‌بن‌ابی‌طالب است که خیلی از وعده‌ها بود که حضرت به امت داد، و زنده نماند تا آن وعده‌ها را عمل کند، حضرت امیر عمل کرد و مانند آن.

باز هم حاکم مدینه عرض کرد؛«یا ابن رسول اللَّه زدنی» پسر رسول خدا بیشتر برایم بفرمائید. «فقال(علیه السلام) انه قد احتمله و ما حمل لانه معصومٌ لا یحمل ما حمل لانه معصومٌ لا یحمل وزراً و تکون اقواله و افعاله عند جمیع الناس حکمتاً و صوابا. وقد قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لعلیّ: یا علیّ إنّ اللَّه تبارک و تعالی حمّلنی ذنوب شیعتک ثمّ غفرها لی، و ذلک قوله عزّ و جلّ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ. و لمّا أنزل اللَّه تبارک و تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ. قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله أیّها النّاس علیکم لا یضرّکم من ضلّ إذا اهتدیتم و علی نفسی و أخی أطیعوا علیّا فإنّه مطهّر، معصوم، لا یضلّ و لا یشقی.ثمّ تلا هذه الآیة قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ الآیة.»

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله که آن حضرت را به دوش گرفت، معصوم بود و گناهی مرتکب نمی شد. بنا بر این جمیع گفتار و افعال او در حضور مردم بر اساس حکمت و مصلحتی بوده است.

پیامبر به علی فرمود: ای علی! خداوند متعال گناهان شیعیانت را به عهده من نهاد و سپس همه را آمرزید و این است سخن خدای تعالی که می فرماید: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» خداوند گناهان پیشین و پسین تو را تاکنون بیامرزد.{این ناظر به مقام شفاعت است نه اینکه ـ معاذ الله ـ گناهان شیعه بر پیغمبر تحمیل شد، بعد بخشیده شد، نه‌خیر، به پیغمبر حق شفاعت داده شد که «قف تشفع و تشفع» (وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی) همه گفتند ناظر به مقام شفاعت است.} و چون خدای تعالی آیه «یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» «ای کسانی که ایمان آورده اید به خودتان بپردازید» را نازل کرد. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمود، هان ای مردم، به خودتان بپردازید، که هر گاه هدایت یابید آن کس که گمراه است نمی تواند به شما زیانی برساند و به من و برادرم بپردازید، علی را اطاعت کنید زیرا که او پاکیزه و معصوم است، نه گمراه است و نه بدبخت. سپس این آیه را خواند:«قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ» بگو: خدا و پیامبر را اطاعت کنید، پس اگر پشت نمودید،(بدانید که) بر عهده اوست آنچه تکلیف شده و بر عهده شماست آنچه موظّف هستید.

سپس امام صادق علیه السّلام فرمود: «أیّها الأمیر لو أخبرتک بما فی حمل النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله علیّا علیه السّلام عند حطّ الأصنام من سطح الکعبة من المعانی الّتی أرادها به لقلت: إنّ جعفر بن محمّد لمجنون، فحسبک من ذلک ما قد سمعت. فقمت إلیه و قبّلت رأسه، و قلت: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.» ای امیر؛ اگر تو را از فلسفه تمام نکات و ریزه کاریهای رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در مورد بر دوش گرفتن علی مرتضی و فرو ریختن بتها بر بام کعبه خبر دهم، هر آینه خواهی گفت که: جعفر بن محمّد دیوانه شده است! پس همین مقدار که شنیدی برای تو کافی است.

سرانجام به جانب آن حضرت رفتم و سرش را بوسیدم و گفتم:«اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»، خدا بهتر می داند که رسالتش را کجا قرار دهد.

متن حدیث

الحدیث الحادی و الثلاثون

و بالاسناد المقدم- إلی ابن بابویه قال: حدثنا أحمد بن محمّد المکتب قال: حدّثنا أحمد بن محمد بن الورّاق قال: حدّثنی بشر بن سعید بن قولویه المعدّل بالرافقة قال: حدّثنا عبد الجبار بن کثیر التمیمی، قال:سمعت محمّد بن حرب الهلالی أمیر المدینة یقول: سألت جعفر بن محمّد علیه السّلام فقلت: یا ابن رسول اللَّه فی نفسی مسألة أرید أن أسألک عنها؟

قال: إن شئت أخبرتک بمسألتک قبل أن تسألنی، و إن شئت فسل.

فقلت له: یا ابن رسول اللَّه و بأیّ شی ء تعرف ما فی نفسی قبل سؤالی عنه؟

قال: بالتّوسّم و التّفرّس أما سمعت قول اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّ فِی ذلِکَ لآَیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ؟! و قول رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اتّقوا فراسة المؤمن فإنّه بنور اللَّه عزّ و جلّ.

قال: فقلت له: یا ابن رسول اللَّه فأخبرنی مسألتی.

قال: أردت أن تسألنی عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لم لم یطق حمله علیّ علیه السلام عند حطّ الأصنام عن سطح الکعبة مع قوّته و شدّته و ما ظهر منه فی قلع باب القموص بخیبر و الرّمی بها وراءه أربعین ذراعا، و کان لا یطیق حمله أربعون رجلا، و قد کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یرکب النّاقة و الفرس و البغلة و الحمار، و رکب البراق لیلة المعراج، و کلّ من ذلک دون علیّ علیه السّلام فی القوّة و الشدّة؟

قال: فقلت له: عن هذا- و اللَّه- أردت أن أسألک یا ابن رسول اللَّه فأخبرنی؟

فقال: إنّ علیّا علیه السّلام له برسول اللَّه شرف و به ارتفع، و به وصل إلی إطفاء نار الشّرک و إبطال کلّ معبود دون اللَّه عزّ و جلّ و لو علاه النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لحطّ الأصنام لکان بعلیّ علیه السلام مرتفعا و مشرّفا و واصلا إلی حطّ الأصنام، و لو کان ذلک کذلک لکان أفضل منه.

ألا تری أنّ علیّا علیه السّلام قال: لمّا علوت ظهر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله شرّفت و ارتفعت حتّی لو شئت أن أنال السّماء لنلتها؟

أما علمت أنّ المصباح هو الّذی یهتدی به فی الظّلمة، و انبعاث نوره من أصله و قد قال علیّ علیه السّلام أنا من أحمد کالضّوء.

أما علمت أنّ محمّدا و علیّا صلوات اللَّه علیهما کانا نورا بین یدی اللَّه جلّ جلاله قبل خلق الخلق بألفی عام.

و أنّ الملائکة لمّا رأت ذلک النّور، رأت له أصلا قد انشعب منه شعاع لا مع فقالت: إلهنا و سیّدنا ما هذا النّور؟ فأوحی اللَّه عزّ و جلّ إلیهم: هذا نور من نوری، أصله نبوّة، و فرعه إمامة: أمّا النّبوّة فلمحمّد عبدی و رسولی. وأمّا الإمامة فلعلیّ حجّتی و ولیّی، و لولاهما ما خلقت خلقی. أما علمت أنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله رفع یدی علیّ علیه السّلام بغدیر خمّ حتّی نظر النّاس إلی بیاض إبطیهما، فجعله مولی المسلمین و إمامهم. و قد احتمل الحسن و الحسین علیهما السّلام یوم حظیرة بنی النّجّار. فلمّا قال له بعض أصحابه: ناولنی أحدهما یا رسول اللَّه. قال صلّی اللَّه علیه و آله: نعم الحامل أنا، و نعم الرّاکبان، و أبوهما خیر منهما. و أنّه صلّی اللَّه علیه و آله کان یصلّی بأصحابه فأطال سجدة من سجداته، فلمّا سلّم قیل له: یا رسول اللَّه لقد أطلت هذه السّجدة؟ فقال صلّی اللَّه علیه و آله إنّ ابنی إرتحلنی فکرهت أعجّله حتّی ینزل.

و إنّما أراد بذلک رفعهم و تشریفهم، و النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله رسول نبیّ، إمام، و علیّ علیه السّلام إمام لیس بنبیّ و لا رسول، فهو غیر مطیق لحمل أثقال النّبوّة.

قال محمّد بن حرب الهلالی: زدنی یا ابن رسول اللَّه.

فقال علیه السّلام: إنّک لأهل للزّیادة، إنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حمل علیّا علی ظهره یرید بذلک أنّه أبو ولده، و إمام الأئمّة من صلبه، کما حوّل رداءه فی صلاة الاستسقاء. و أراد أن یعلم أصحابه بذلک أنّه قد تحوّل الجدب خصبا.

قال: فقلت له: زدنی یا ابن رسول اللَّه.

فقال علیه السّلام: احتمل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علیّا یرید بذلک أن یعلم قومه أنّه هو الّذی یخفّف عن ظهر رسول اللَّه ما علیه من الدّین و العدات و الأداء عنه من بعده.

قال: فقلت: یا ابن رسول اللَّه زدنی: فقال علیه السّلام: إنّه قد احتمله، و ما حمل إلّا لأنّه صلّی اللَّه علیه و آله معصوم لا یحمل وزرا فتکون أقواله و أفعاله عند مجمع النّاس حکمة و صوابا. و قد قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لعلیّ: یا علیّ إنّ اللَّه تبارک و تعالی حمّلنی ذنوب شیعتک ثمّ غفرها لی، و ذلک قوله عزّ و جلّ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ.

و لمّا أنزل اللَّه تبارک و تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ.

قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله أیّها النّاس علیکم لا یضرّکم من ضلّ إذا اهتدیتم و علی نفسی و أخی أطیعوا علیّا فإنّه مطهّر، معصوم، لا یضلّ و لا یشقی.

ثمّ تلا هذه الآیة قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ الآیة.

ثمّ قال الصّادق علیه السّلام لی: أیّها الأمیر لو أخبرتک بما فی حمل النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله علیّا علیه السّلام عند حطّ الأصنام من سطح الکعبة من المعانی الّتی أرادها به لقلت: إنّ جعفر بن محمّد لمجنون، فحسبک من ذلک ما قد سمعت.

فقمت إلیه و قبّلت رأسه، و قلت: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ. والسلام، التماس دعا.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/5/28:: 5:21 عصر     |     () نظر

 در آستانه ی ولادت با سعادت امام همام، امام هادی علیه السلام، قرار داریم، پیشاپیش درخشش ستاره ی دهم ولایت و امامت را به محبین حضرتش تبریک و شاد باش، عرض می نمایم. بسیار بجاست که با گرامی داشتن یاد و خاطره ی حضرت و شاد بودن در شادی شان، از این فرصت استفاده نموده و درسهایی از ایشان بگریم که سعادت دنیا و آخرت ما در گرو متابعت از ائمه علیهم السلام هستند. به این جهت چند حدیث گهر بار از امام هادی به عنوان چراغ راه تقدیم  ارادتمندان حضرت می نمایم.

امام هادی علیه‌السلام در سخنی نورانی، دنیا را اینگونه  معرفی می نماید:«الدُّنیا سوقٌ، رَبِحَ فی‌ها قَومٌ وخَسِرَ آخَرونَ.»، (تحف العقول: ص 483، بحار الأنوار: ج 78 ص 366 ح 6.)، دنیا، بازاری است که قومی در آن سود بُردند و شماری دیگر، زیان کردند.

اگر انسان در این حدیث شریف دقت نماید، به خوبی در می یابد که این سخن حضرت چقدر حکیمانه است و هشدار است برای ما که از خواب غفلت بیدار شویم، حال که وارد این بازار شدیم، باید تمام تلاش ما در این راستا باشد که زیان و ضرر نبینیم. و از سود این بازار بهره مند گردیم. در حدیث دیگر حضرت در این زمینه توضیح می دهد که:«الناس فی الدنیا بالاموال و فی الاخره بالاعمال.»، (بحارالأنوار، ج 78، ص 368.)، اعتبار مردم در دنیا به اموال است و در آخرت به اعمال است. بدین معنا که انسان باعمل نیک می تواند زندگی آخرتش را تأمین نماید. در این دنیا وقتی به دنبال مال حرکت می کنیم باید از مسیر آخرت باشد، که به دنیا و آخرت باهم برسیم ، و اگر بر سر دو راهی قرار گرفتیم که حتما یکی را بر گزینیم، باید دنیارا فدای آخرت نمائیم، زیرا؛ آخرت سرای همیشگی است، و دنیا زود گذر، عقل ایجاب می کند، زندگی جاویدانه را در مقابل زندگی فانی نفروشیم که زیان غیر قابل جبران خواهد بود. در حدیث دیگری حضرت به این نکته اشاره می کند که:«اُذکُرْ مَصرَعَکَ بینَ یَدَی أهلِکَ؛ ولا طَبیبَ یَمنَعُکَ، ولا حَبیبَ یَنفَعُکَ.»، (بحار الأنوار: ج 78،ص370،) به یادآور آن هنگامی را که پیش روی خانواده‌ات در بستر مرگ افتاده ای و نه طبیبی می‌تواند جلو مردنت را بگیرد و نه دوستی به‌کارت می‌آید. وقتی که انسان چنین لحظه ای را بیاد آورد، و همیشه این سخن گهر بار در مقابل چشمش به نمایش در آید، مطمئینا تمام تلاش خود را به کار می گیرد که در این بازار ضرر نکند، و تمام  مشکلات را به جان می خرد که رضایت الهی را در همه ی امور مقدم  بر خواهش های نفسانی خود نماید. و این حدیث امام هادی علیه السلام، را نصب العین خویش قرار می دهد که حضرت می فرماید:«اِنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنیا دارَ بلوی وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبی وَجَـعَلَ بلوی الدُّنیا لِثَـوابِ الاْخِـرَةِ سَبَبَا وَثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بلوی الدُّنیا عِوَضا.»، (تحف العقول، ص772)، خداوند، دنیا را جای گرفتاری قرار داده و آخــرت را سـرای پـاداش، گرفتاری دنیا را سبب ثواب آخرت قرار داده و ثـواب آخـرت را عـوض گرفتـاری دنـیا. با این اندیشه است که انسان مؤمن توان مقابله ای بالا در بلاها دارد و سختی‌های دنیا را برای ارزشمند سازی خویش در آخرت تحمّل می‌سازد. در حدیث دیگر، امام هادى علیه السلام می فرماید: «اِنَّ الْحَرامَ لا یَنْمى وَ اِنْ نَمى لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنـْفَقَهُ لَمْ یُؤجَرْعَلَیْهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ.»، (کافی ج5،ص 125، ح 7)،به راستى که حرام، افزایش نمى یابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر انفاق شود،پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى آتش خواهد بود. والسلام، التماس دعا.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/5/24:: 11:59 صبح     |     () نظر

فرارسیدن سالروز شهادت امام محمد باقر علیه السلام، را تسلیت عرض می نمایم.

امام باقرعلیه السلام، در سه شنبه، یا جمعه اول ماه رجب سال 57 هجری قمری، در مدینه به دنیا آمد. (دلائل الإمامة، ص215؛ إعلام الورى، ج‏1، ص498.)

شهادت امام باقر علیه السلام،  را 7 ذی‌الحجه سال 114 هجری قمری دانسته‌اند؛(فرق الشیعة، ص 61.) که توسط هشام بن عبد الملک، مسموم و به شهادت رسیده است. (کفعمی، المصباح، ص 691.)

امام باقر علیه السلام، فرزند امام سجاد علیه السلام، و نوه امام حسین علیه السلام، است. مادر وی ام عبدالله، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام، می باشد. چون نسب امام باقر علیه السلام هم به امام حسن علیه السلام، و هم به امام حسین علیه السلام می‌رسد، به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَین، علویٌ بین علویَین و فاطمیٌ بین فاطمیَین دادند. (قمی رازی، کفایة الاثر، ص144-145.)

امام باقر علیه السلام، حدود 19، سال امامت نمود، و جنبش علمی بزرگی پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق علیه السلام، به اوج خود رسید. ایشان در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد بود.

از آن حضرت روایات بسیاری در زمینه‌های فقه، توحید، سنت نبوی، قرآن، اخلاق و آداب نقل شده است. در دوره امامت او، گام‎های بزرگی در تدوین دیدگاه ‎های شیعه در رشته‌های گوناگون اخلاق، فقه، کلام، تفسیر و... برداشته شد. بزرگان اهل سنت نیز به شهرت علمی و دینی امام باقرعلیه السلام، گواهی داده‌اند. طبق منابع تاریخی، امام باقر علیه السلام، هنگام واقعه کربلا خردسال بوده و در این واقعه حضور داشته است.

پیامبر گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله وسلم، ده‌ ها سال قبل از به دنیا آمدن امام باقر علیه السلام،  نام او را محمد و لقبش را «باقر» به معنای شکافنده علم، قرار داد. حدیث جابر و روایات دیگر بر این نامگذاری دلالت می‌کند. (قمی رازی، کفایة الاثر، ص144-145.)

احادیث گهربار از امام باقر علیه السلام

1-امام باقر علیه السلام :«تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ حَسَنَةٌ»،(بحار الأنوار ، ج 74 ، ص 288.)، لبخند انسان به روى برادر دینى اش حسنه است.

2- امام باقر علیه السلام:«ما حَسَنَةُ الدُّنیا إلاّ صِلَةَ الإخوانِ و المَعارِفِ»، (بحار الأنوار ، ج 46 ، ص 291.) خوبىِ دنیا جز در پیوند با برادران و آشنایان نیست.

3- امام باقر علیه السلام:«ایّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ فَإنَّهُما مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ»، (تحف العقول ، ص 295.)، از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز که این دو کلید هر بدى هستند.

4- امام  باقر علیه السلام:«لا یسلم احد من الذنوب حتی یخزن لسانه.»، (بحارالانوار،ج75،ص178.)، هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند ، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.

5- امام باقر علیه السلام:«إیّاکَ و التَّفریطَ عِندَ إمکانِ الفُرصَةِ فَإنَّهُ مَیَدانٌ یَجری لأِهلِهِ الخُسرانُ.»، (تحف العقول، ص 286.)، مبادا فرصت هاى به دست آمده را از دست بدهى که در این میدان آن که وقت را ضایع کند، زیان مى بیند.

6-امام باقر علیه السلام:«إذا خَرَجنا مِنَ الحَمّامِ خَرَجنا مُتَعَمِّمِینَ شِتاءً کانَ أو صَیفا . . . هُوَ أمانٌ مِنَ الصُّداعِ»، (مکارم الأخلاق ، ص 55.)، وقتى از حمّام خارج مى شویم ـ چه در زمستان و چه در تابستان ـ سر خود را مى پوشانیم ؛ این کار براى جلوگیرى از سر درد است. والسلام، التماس دعا.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/5/17:: 10:57 صبح     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >