«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ طَلَعَ عَلَیْهِ، وَ أَزْکَى مَنْ نَظَرَ إِلَیْهِ، وَ أَسْعَدَ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ، وَ وَفِّقْنَا فِیهِ لِلتَّوْبَةِ، وَ اعْصِمْنَا فِیهِ مِنَ الْحَوْبَةِ، وَ احْفَظْنَا فِیهِ مِنْ مُبَاشَرَةِ مَعْصِیَتِکَ وَ أَوْزِعْنَا فِیهِ شُکْرَ نِعْمَتِکَ، وَ أَلْبِسْنَا فِیهِ جُنَنَ الْعَافِیَةِ...»[1]بار خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را از خوشنود ترین کسانی قرار ده که ماه نو، بر آنان طلوع کرده و از پاکیزه ترین کسانی که به آن نگاه کرده و خوشبخت ترین کسانی که در آن به انجام هرگونه عبادت، از واجب و مستحب، بر خاسته اند، و ما را در این ماه به توبه موفق نما و از گناه حفظ فرما و از دست زدن به معصیت نگاه دار، و ما را در این ماه به سپاسگذاری نعمتت بر انگیز، و پوشش های عافیت را به ما بپوشان.
ماه مبارک رمضان
ماه مبارک رمضان دعوتی است معنوی، که خدا جویان، و خدا باوران، در این ضیافت، از «نفحات رب»، بهره میگیرند، و جان خویش را در مسیر وزش این نسیم دلنواز، قرار میدهند، و دل را به آوای ملکوتی، سحر ها و نجوا ها و تلاوتها، میسپارند. بدین طریق روح و روانشان را با طراوت، و معطر به عطر الهی مینمایند. و با مبارزه با نفس امارة هزار چهره، به نفس مطمئنه میرسند، آنگاه لیاقت مییابند که اینگونه خطاب شوند، «یا ایتها النفس المطمئة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فیعبادی وادخلی جنتی»[2] تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خوشنودی و هم او از تو خوشنود است، پس در سلک بندگانم درآی و در بهشتم وارد شو.
حال در این فرصت پیش آمده، بر همگان ضروری است که کمال استفاده را ببرند، و دریغ از این که فرصت بگذرد، و بهرة کافی برده نشود. در عظمت این ماه بزرگ همین بس که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، از آن به «شهرالله» یاد میکند، که «قدأقبل الیکم شهرالله» ماه خدا بسوی شما روی آورده، در این ماه بندگان مخلص به لقاء الله میروند، و شخصا پاداش خود را دریافت مینمایند که طبق روایت «الصوم لی وأنا اجزی به» خداوند میفرماید: روزه مال من است و خودم پاداش روزه دار را میدهم. در کتاب فضائل الاشهر الثلاثة، ابن مسعود از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، نقل میکند که آن حضرت فرمود: «لَوْ یَعْلَمُ الْعِبَادُ مَا فِی رَمَضَانَ لَتَمَنَّتْ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ سَنَةً»[3] اگر بندگان میدانستند که در ماه رمضان چه(نعمت ها وآثاری است)، آرزو میکردند که ماه رمضان یک سال باشد. امام باقر علیه السلام، از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، نقل میکند که آن حضرت فرمود؛ «إِذَا اسْتَهَلَّ شَهْرُ رَمَضَانَ غُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ وَ صُفِّدَتِ الشَّیَاطِینُ»[4] زمانی که ماه رمضان فرا میرسد، در های جهنم بسته و در های بهشت باز میگردد، و شیاطین در غول وزنجیر میشوند. باز هم از آن حضرت روایت شده است که «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِیمَاناً وَ احْتِسَاباً غَفَرَ اللَّهُ مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ»[5] هر شخصی که ماه رمضان را از روی ایمان و برای خدا و پاداش او روزه بگیرد، خداوند گناهان گذشتة او را میآمرزد.
باز هم از آن حضرت نقل شده است ؛ «وَ قَالَ النَّبِیُّ (ص) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَکَّلَ مَلَائِکَةً بِالدُّعَاءِ لِلصَّائِمِینَ»[6]خداوند متعال فرشتگانی را مأمور نموده است که برای روزه داران دعا نماید. در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام، آمده است؛ «ثَلَاثَةٌ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ التَّهَجُّدُ فِی اللَّیْلِ بِالصَّلَاةِ وَ لِقَاءُ الْإِخْوَانِ وَ الصَّوْمُ»[7] سه چیز از رحمت خداوند است؛ شب زنده داری ونمازگزاری در شب، دیدار با برادران و روزه گرفتن.
افضل اعمال در ماه مبارک
در خطبة شعبانة پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله وسلم، آمده است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام، از آن حضرت سؤال نمود که «ما أفضل الاعمال فى هذا الشهر» بهترین عمل در این ماه چیست؟ حضرت در جواب ایشان فرمود؛ «یا أباالحسن أفضل الأعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم اللَّه عزّوجلّ»[8] بهترین اعمال در این ماه پرهیز از کار هایی است که خداوند آنها را حرام نموده است.
از این پاسخ معلوم میشود که ترک گناه از هرکاری حتی خواندن قرآن که هر آیه ای آن پاداش ختم کل قرآن را دارد، نیز بهتر است. «محارم الله» که در این خطبة مبارکه آمده است، بیانگر این است که انسان باید همة گناهان را به احترام خداوند متعال که انجام دادن آنها را ممنوع نموده است، کنار بگذارد. و حریم الهی را نگهدارد. امیدوارم که خداوند این توفیق را به همة ما بدهد که از گناهان مان توبه نمائیم و به سوی او باز گردیم، و دیگر گرد گناه نرویم. و از امام رضا علیه السلام، دعا کردن را بیاموزیم که چقدر کریمانه دعا میکند و در پیشگاه خداوند عرض میکند؛«واغفر لمن فى مشارق الأرض و مغاربها من المؤمنین و المؤمنات»[9] خدایا درمشرق و مغرب عالم هر کسى که اهل ایمان است او را بیامرز.
برخی از احکام روزه
1- روزه از عبادات است، باید با قصد قربت براى انجام فرمان خداوند به جا آورده شود.
2- انسان مىتواند در هر شب ماه رمضان براى روزه فرداى آن، نیّت کند و بهتر است که شب اوّل ماه هم روزه همه ماه را نیّت کند.
3- لازم نیست نیّت روزه را به زبان بگوید بلکه همین قدر که براى انجام دستور خداوند عالم، از اذان صبح تا مغرب، کارى که روزه را باطل مىکند انجام ندهد کافى است.
مُبطلات روزه
روزهدار باید از «اذان صبح» تا «مغرب» از برخى کارها بپرهیزد و اگر پرهیز نکند، روزهاش باطل مىشود، به مجموعه این کارها «مُبطلاتِ روزه» گفته مىشود، که عبارتند از: * خوردن و آشامیدن.* دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلى الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت علیهم السلام.* رساندن غبار غلیظ به حلق. * فرو بردن تمام سر در آب. (البته آیت الله سیستانی فروبردن سر در آب را مبطل نمیداند هرچند کراهت شدید دارد.) * قى کردن.* آمیزش.* استمناء.* باقى ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح.* اماله کردن با چیزهاى روان.
خوردن و آشامیدن
*اگر روزهدار عمداً چیزى بخورد یا بیاشامد، روزهاش باطل مىشود هرچند خوردن و آشامیدن آن معمول نباشد؛ مانند خاک و نفت. * اگر کسى عمداً چیزى را که لاى دندانش مانده است فرو برد، روزهاش باطل مىشود. * فرو بردن آب دهان، روزه را باطل نمىکند، هر چند زیاد باشد.* اگر روزهدار به سبب فراموشى (نمىداند روزه است) چیزى بخورد یا بیاشامد، روزهاش باطل نمىشود.* فرو بردن اخلاط سر و سینه، تا به فضاى دهان نرسیده روزه را باطل نمىکند، ولى اگر داخل فضاى دهان شود، احتیاط واجب آن است که آن را فرو نبرد.(البته آیت الله سیستانی فرودن آن را مبطل روزه نمی داند.). از آنجایی که فتاوا مختلف است، بر مقلدین لازم است که در مورد جزئیات هرکس به مرجع تقلید خود مراجعه نماید. والسلام علی من التبع الهدی.
[1] . دعای چهل و سوم صحیفة سجادیه.
[2] . سورة فجر، آیات، 28- 30.
[3] . شیخ صدوق، فضائل الاشهر الثلاثة، ص 140.
[4] . همان، ص 142.
[5] .همان، ص143.
[6] . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، 76
[7] دعائم الاسلام، ج1، ص 269.
[8] . عیون اخبار الرضا، ج2، ص266.
[9] . بحارالانوار، ج12، ص 23.
کلمات کلیدی:
«الهم صْل علی فاطمة وابیها و بعلها و بنیها، بعدد ما احاط به علمک»
یا فاطمة الزهراء
این چه غوغایى است کاندر ماسوا افتاده است
لرزه بر عرش خدا زین ماجرا افتاده است
این چه آشوبى است کز طوفان غم بار دگر
نوح با کشتى به گرداب بلا افتاده است
آتش نمرودیان افتاده در جان خلیل
کز شرارش آتشى بر جان ما افتاده است
گریه کن اى آسمان کز فرط غم در رود نیل
زینمصیبت از کف موسى عصا افتاده است
ناله کن اى دل که از سوز دل و اشک مسیح
لرزه بر ارکان عرش کبریا افتاده است
شهپر جبریل مىسوزد که از بیداد خصم
آتشى در مهبط وحى خدا افتاده است
باغبان در خواب و گل در باغ و گلچین در کمین
بلبل شوریده از شور و نوا افتاده است
یا رسولاللَّه برخیز و ببین کز ضرب در
پشت درب خانه زهرایت ز پا افتاده است
مبادا***
مبادا باغبانى در بهاران
خزانِ نخل بارآور ببیند
مبادا در بهار زندگانى
که نخلى، چیده برگ و بر ببیند
مبادا عندلیبى لانه خویش
ز برق فتنه در آذر ببیند
چهحالى دارد آنمرغى که از جفت
بجا در لانه مشتى پر ببیند
وزآن جانسوزتراحوال مرغى است
که جاى لانه، خاکستر ببیند
ندارد کودکى طاقت که نیلى
ز سیلى صورت مادر ببیند
چه حالى مىکند پیدا خدایا!
اگر این صحنه را، حیدر ببیند؟
میان شعله، در از درد نالید
که یا رب قاتلش کیفر ببیند
ولى از روى مولا شرم دارد
که مسمارش به خون اندر ببیند
چهسان مولاازین پس خانه خویش
تهى از دخت پیغمبر ببیند؟
****
در عزایت این دل دیوانه مىسوزد هنوز
شمع، خاموشست و این پروانه مىسوزد هنوز
در میان سینه، قلب داغدار شیعیان
از براى محسن دُردانه، مىسوزد هنوز
ناله جانسوز زهرا مىرسد هردم به گوش
از شرارش این دل دیوانه مىسوزد هنوز
مرغ خونینبال و پر را، زآشیان صیّاد برد
در میان شعلهها، کاشانه مىسوزد هنوز
زآن شرر کاندر گلستان ولا افروختند
گل فتاد از شاخه و، گلخانه مىسوزد هنوز
در غم زهرا ز سوز آشنا کم گو «فراز»!
در عزاى فاطمه، بیگانه مىسوزد هنوز
***
کیست یا رب آن که پشت در ز پا افتاده است
از غمش شور و نوا در ماسوا افتاده است
کیست یا رب تا بگوید آن زپاافتاده کیست
گر ز پا افتاده در آتش چرا افتاده است
گر ببارد خون ز چشم چرخ گردون نى عجب
زین شرر کاندر دل ارض و سما افتاده است
***
بعد از نبی به دخترش امت امان نداد
از مهر کسی تسلی آن خسته جان نداد
می خواست با علی سوی مسجد رود ولی
دردا که تازیانة قنفذ امان نداد
میخواست که دهد جان به پشت در
چون بی کسی علی دید جان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
کلمات کلیدی:
داغ جگر سوز
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشکم، که رسد بر لب مژگان با این دل سودا زده همدم شده امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این یا آنکه زنو ماه محرّم شده امشب
مهتاب، رخ خویش نهان کرد زماتم چون رحلت پیغمبر خاتم شده امشب
از داغ جگر سوز نبى سیّد ابرار نخل قد زهرا و على خم شده امشب
شد کار فلک، خون جگر خوردن از این غم
گردون، ز محن با رخ درهم شده امشب
یاس و یاسمن
مدینه شد ز داغ مصطفى بیتالحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
نهتنها ماتم جانسوز پرچمدار توحید است
که هستى شد سیهپوش امام ممتحن امشب
گهى گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم
گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب
فدا شد ناخداى فلک حق در بحر طوفانزا
که شد دریاى دیده در عزایش موجزن امشب
دهد غسل از سرشک دیدگان با زارى و شیون
علىّ بتشکن جسم نبى بتشکن امشب
نمىدانم چه حالى مىکند پیدا امیر عشق
چو مىسازد تن آن جان جانان را کفن امشب
شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لالهسان خونین
که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب
چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل
کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب
سرآمد بر همه غمهاست داغ ماتم خاتم
که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب
شرر زد «حافظى» بر دفتر دل خامهات کاینسان
که آتش مىزنى بر جان، تو با سوز سخن امشب
تیر به تابوت
لالهاى بود که با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود
شرم دارم که بگویم تن مسموم تو را خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود
راز دل را همه با همسر خود مىگویند حسن از همسر خودکامه خود سوخته بود
جگرش پاره شد از نیشتر زخم زبان در لگن خون دلى ریخت که اندوخته بود
ارث از مادر خود بُرد غم و رنج و محن صبر و تسلیم و رضا از پدر آموخته بود
***
پاره قلب پیمبر صلى الله علیه و آله
خراسان، در عزاى میهمانت سوگوارى کن
تو هم مثل مدینه، در غم او بىقرارى کن
خراسان، لاله دامان زهرا در تو پرپر شد
به داغ لالهها سوگند، بر او سوگوارى کن
خراسان، تا نگوید کس رضا را نیست غمخوارى
به جاى خواهرش معصومه بر این کشته، زارى کن
خراسان، زهر کارى، خانه خلوت، میهمان تنها
تو او را در کنار حجره در بسته، یارى کن
خراسان، خوب از مهمان خود کردى پذیرایى
از این مهمان نوازى پیش زهرا شرمسارى کن
خراسان، در کنار جسم پاک یوسف زهرا
ز صورت پاک تو اشک جواد و آه و زارى کن
خراسان، تا برآید ناله از باغ وگل و بلبل
فغان بر باغبان، در فصل گلهاى بهارى کن
خراسان، تا امید نا امیدان در جهان باشى
چو «میثم» بر در این آستان، امیدوارى کن
***
گرچه از زهر جفا دل پرشرر دارد رضا
آتشى در دل ز هجران پسر دارد رضا
در میان حجره در بسته مىپیچد به خود
دیدگان بىفروغش را پدر دارد رضا
تا بیاید از مدینه نور چشمانش تقى
انتظار دیدن نور بصر دارد رضا
در غریبى مىدهد جان و در آن حالت هنوز
انتظار خواهر خود را مگر دارد رضا
دورى از اهل و عیال و دوستان، خود بس نبود
کز جفاى خصم دون خون در جگر دارد رضا
دست ما «خسرو» به دامانش که در روز جزا
آبرو پیش خداى دادگر دارد رضا
کلمات کلیدی: