آن که از او چیزى خواسته‏اند تا وعده نداده آزاد است . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

ای پسر تو بی نشانی از علی*** عین ولام و یا بدانی از علی[1]

چون خداوند متعال رسول گرامیش را بسوی خود خواند، امر دینش را برعهدة امیر المؤمنین علیه السلام، نهاد و او را بر بندگانش حجت و در بلادش ‍ سرپرست قرار داد، از علم خود به او ارزانى داشت و از بیان روشن آگاهش ساخت و محرم راز خود کرد، و براى امرى بزرگ او را فرا خواند، و براى رهبرى خلق تعیین کرد و براى امامت خلق پسندید، و حکمتش را در نزد او نهان ساخت و راه هاى روشن و واجبات و حدود خویش رابه وسیله او زنده کرد...

از ابوبصیر نقل شده است که از امام صادق علیه السلام راجع به آیه :«اطیعوااللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم»[2] پرسیدم فرمود:درباره على بن ابى طالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است عرض کردم: مردم مى گویند: چرا در قرآن نام على و خاندانش ذکر نشده است ؟ فرمود: به آنها بگویید: آیه نماز بر پیامبر صلى اللّه علیه و اله نازل شد ولى سه رکعت بودن و چهار رکعت بودن آن (در قرآن مجید) تعیین نشد تا این که پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، خود، براى مردم تعیین کرد و آیه زکات بر آن حضرت نازل شد ولى تعیین نشد که از هر چهل درهم یک درهم زکات است ، خود پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، آن را براى مردم شرح داد و دستور عمل حج نازل شد ولى نگفت ، هفت دور طواف کنید، تا این که خود پیامبر صلى اللّه علیه و اله براى آنها توضیح داد و این آیه :« اطیعوااللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» نیز درباره على ، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است. پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، با صراحت تمام درباره على علیه السلام فرمود: «من کنت مولاه فهدا علی مولاه»[3] هر که را من سرپرست و مولایم ، على سرپرست و مولاى اوست . و...

بنابر این، خداى تعالى اطاعت او را بر عموم مردم واجب کرده ، همان طورى که طاعت خود و طاعت رسولش را بر ایشان واجب کرده است. و مردم راهى ندارند جز آن که او را بشناسند واطاعت نمایند، هرکس او را شناخت مؤ من است و هر که او را انکار کرد کافر و هر که نه معرفت به ایشان داشت و نه انکار، گمراه است . دوستى ایشان ایمان ، و دشمنى با ایشان کفر است.و او هدایت گر مردم  طبق این آیه : «ولکل قوم هاد»[4] ودروازة علم نبی، بفرمودة حضرتش که«أنا مدینة العلم  وعلی بابها»[5] واو کانون دانش و جایگاه رسالت ، و محل آمد و رفت فرشتگان و رازدار خدا و امانت الهى و سرای رحمت و کلید حکمت، آگاه از اخبار آسمان و زمین و خبر گذشتگان و آینده گان، در میان بندگان است.او بزرگترین حرم الهی، ووارث راستین پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، مى باشد. و او نخستین فردى بود که اسلام آورد، ایمانش از همه کس خالص تر و یقینش از همه بیشتر و خداترس بودنش از همه افزون تر، و بیش از هر مسلمانى (در راه دین خدا) رنج کشیده و در پاسدارى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم، کوشیده، و مناقبش از همه برتر و سوابقش بهتر و مرتبه اش بالاتر، و والامقام تر، و در نزد خدا، بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، از همه کس گرامى تر بود.
او به راه و رسم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم، از همه کس آشنا و پایبند بود و على رغم منافقان و خشم کافران و خلاف میل حاسدان و کینه فاسقان او جانشین بحق و بلامنازع پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، است .
از این رو، در وقتى که همه به سستى گراییده بودند او زمام امور را به دست گرفت و هنگامى که در سخن گفتن مردد بودند او سخن گفت و موقعى که ایستاده بودند او به نور خدا حرکت مى کرد، از همه کس درست گفتارتر و اندیشمندتر و قوى دل تر بود، یقینش از همه کس بیشتر و عملش ‍ بهتر و به امور آشناتر بود.
در آغاز؛ هنگامى که مردم پراکنده شدند و در پایان، وقتى که به سستى گراییدند او دین را سرپرستى کرد ، و سنگینى ها را از دوش ناتوانان برداشت و آنچه را که از بین برده بودند، نگهدارى کرد، و آنچه را که مورد سهل انگارى قرار داده بودند، رعایت کرد، در وقت اجتماع آنان آماده ، و در هنگام جمع بودن ایشان، حاضر و در وقت ترس و بى تابى ایشان پیروز و بردبار بود.
وى براى کافران عذابى دردناک و براى مؤ منان باران رحمت بود، برهانش خلل ناپذیر و دلش از تیرگى و بصیرتش از سستى و وجودش از ترس و ذلت بر کنار بود.
همچون کوهى استوار بود که طوفان ها او را از جا نجنباندند و تند بادها او را جا به جا نکرد. و در اجراى فرمان خدا نیرومند، و در ذات خود فروتن، و در نزد مؤمنان ارجمند، و در نزد خداوند با عظمت بود.
و ایمان به وسیلة او نیرو گرفت، و دین به وسیله او راست گشت، و دشوار ها به وسیله او آسان شد، و فتنه ها به وسیله او خاموش گشت.
در کتاب  کشف الغمّه  آمده است(
[6] ) که معاویه به ضرار بن ضمره گفت : على علیه السلام را براى من توصیف کن! ضرار گفت : مرا معاف بدار. معاویه گفت : باید او را وصف کنى! ضرار گفت : حالا که ناگزیر باید توصیف کنم ، به خدا سوگند که على علیه السلام والاهمت و پرقدرت بود، سخن قاطع مى گفت و به عدل و داد حکم مى کرد، چشمه هاى دانش ‍ از اطرافش مى جوشید و از هر سویش سخن حکمت به گوش مى رسید، از دنیا و زیباییهایش گریزان بود و با شب و وحشت آن انس داشت . اشک چشم فراوان و اندیشه طولانى داشت ، لباس خشن و خوراک درشت را خوش داشت .در بین ما چون فردى از ما بود. هرگاه سؤ ال مى کردیم پاسخ مى داد و چون وى را مى طلبیدیم نزد ما مى آمد. به خدا سوگند که با وجود مقرب بودن ما به او و نزدیک بودن او نسبت به ما از هیبتش توان سخن گفتن نداشتیم . دینداران را گرامى و فقرا و مستمندان را مقرب مى داشت ، نیرومند، طمع باطل از او نداشت و ناتوان از عدل او ناامید نبود. وانگهى من گواهى مى دهم که او را در برخى از موارد و مواقفش دیدم ، هنگامى که شب پرده هاى تاریکى را گسترده و ستارگان غروب کرده بودند، محاسنش را به دست گرفته ، مانند شخصى مار گزیده به خود مى پیچید و همچون مصیبت زدگان گریه مى کرد در حالى که (خطاب به دنیا) مى فرمود اى دنیا! دیگرى را بفریب... اى دنیا! عمر تو کوتاه و خطر تو بزرگ و زندگى تو پست است . آه از کمى توشه براى سفر و ترس و وحشت این راه. پس از شنیدن این سخنان معاویه گریست و گفت : خدا ابوالحسن را بیامرزد، به خدا سوگند که چنین بود، اى ضرار اندوه تو بر آن حضرت چگونه است ؟ گفت: مانند اندوه زنى که فرزندش را در کنارش سر ببرند، نه جلو ریزش اشکش را مى تواند بگیرد و نه اندوهش آرام پذیراست. این بود گوشه ای، از اوصاف آن بی کران آن حضرت.

این شرح بی نهایت کز وصف یار گفتن

حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد

***

کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست

که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری

حال سؤال اساسی این است، ما که خود را پیرو حضرتش میدانیم، در کجا قرار داریم؟ و چه مقدار به اوصاف آن حضرت نزدیک هستیم؟ و حضرتش چه انتظارتی از ما دارد؟

اوصاف شیعیان امیر المؤمنین علی علیه السلام

در روایت شریفی، از کتاب کافی، از امام باقر علیه السلام به نقل از امیر المؤمنین علی علیه السلام، در مورد اوصاف پیروان آن حضرت، چنین آمده است: «شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا، المتحابون فی مودتنا،المتزاورون فی إحیاء امرنا، الذین ان عضبوا لم بظلموا و ان رضوا لم یسرفوا، برکة علی من جاوروا، سلم لمن خالطوا».[7] شیعیان ما کسانی هستند که در راه ولایت ما، بذل و بخشش دارند. و بخاطر ما، یکدیگر را دوست میدارند، و به جهت احیاء امر ما بدیدار یکدیگر می‌روند، اگر غضب کردند، به کس ظلم نمی‌کنند، و اگر راضی بودند، اسراف پیشه نمی‌کنند، به همسایگان مایة برکت هستند، و رابطة سالمی با مصاحبت کنندگان دارند.

در این روایت هفت تا صفت برای شیعیان بیان شده است:

  • 1- شیعیان امیر المؤمنین علی علیه السلام، در راه ولایت آن حضرت هرچه در توان دارند، دریغ نمی کنند. هرکس هر هنری که دارد در این راه بکار می‌گیرد، اگر سخنور است با سخنرانی خودش و اگر نویسنده است، با نوشتنش و اگر نقاش است با نقاشی اش، و اگر پول دار است با پولش و... در راه ولایت سرمایه گذاری می‌کنند.
  • 2- در راه اهل بیت علیهم السلام، همدیگر را دوست می‌دارند، چونکه افراد از حیث سلیقه و اخلاق و رفتار، با همدیگر مختلف هستند، ممکن است کسی از کسی خوشش نیاید، اما پیروان امیر المؤمنین علیه السلام، به جهت دوستی اهلبیت علیهم السلام، همدیگر را تحمل می‌کنند، و دوست می‌دارند، از این رو که او نیز دوست دار اهلبیت علیهم السلام، است.
  • 3- برای احیای امر اهلبیت علیهم السلام، اجتماع می‌کنند، و مراسم برگزار می‌کنند، با همدیگر هم دل هم نوا می‌شوند که فرهنگ اهلبیت علیهم السلام، را زنده، نگهدارند، و از زندگی آنها درس بگیرند، و روش آنها در جامعة شان پیاده نمایند.
  • 4- اگر غضب کردند، در این جهت به کسی ظلم و ستم روا نمی دارند، حلیم و برد بار هستند، بگونه ای رفتار می‌کنند‌، که در هنگام غضب هم خدا را فراموش نمی‌کنند، و از حد تجاوز نمی‌نمایند.
  • 5- اگر دنیا بر وفق مرادش بود، در زندگی اسراف نمی‌کنند، به اندازه مصرف می‌کنند، و در جشن ها و مهمانی ها و مراسم ها، حالت میانه روی را در پیش می‌گیرد. با توجه بیاز مندی های فروانی که افراد جامعه دارند، شایستة پیرو امیرالمؤمنین علیه السلام، نیست، که اسراف و تبذیر نماید.
  • 6- پیرو امیر المؤمنین علی علیه السلام، با همسایگان بگونه ای برخورد می‌کند، که مایة خیر و برکت، برای دیگران باشد، نه اینکه موجب اذیت و آزار آنها شود. زیرا این شخص بخوبی میداند که مولا و مقتدایش در آخرین لحاظ عمر در آن هنگامة ای که بدست شقی ترین مردم، ضربت خورد، در وصیتش، به همسایگان سفارش نمود که : «الله الله فی جیرانکم، فإنه وصیة بیکم»[8] خدا را خدا را در مورد همسایگان (در نظر داشته باشید و به آنها نیکی کنید) که این سفارش پیامبر تان است.
  • 7- پیروان امیرالمؤمنین علی علیه السلام، با کسانی که سر و کار دارند، و در رفت و‌ آمد هستند، با مسالمت رفتار می‌کنند، بر خورد خشن و نا پسند ندارند، و اخلاق اسلامی و انسانی را همیشه مد نظر قرار می‌دهند.

                       والحمد لله رب العالمین.


[1] . عطار نیشابوری

[2] . سورة نساء، آیه59.

[3] . کافی، ج1، ص 295.

[4] . سورة رعد، آیه 7.

[5] . مجمع البیان، ج2، ص 284.

[6] . کشف الغمة، ص 23.

[7] . کافی، ج2، ص 238.

[8] . بحار الانوار، ج74، ص 153.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 94/4/14:: 1:8 عصر     |     () نظر

 1- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم: نمی توان، همه را با مال راضی کرد، اما به حسن خلق می‌توان.

 2-پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم: نیک خویی دوستی را استوار می‌کند.

 3- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم: اگر به پدر و مادرت بدی کردی، آمادة دوزخ باش.

 4- حضرت علی علیه السلام: سه چیز است که زندگی را به صاحبش ناگوار می‌سازد؛ کینه، حسد و بدخویی.

 5- حضرت علی علیه السلام: مؤدب باشید تا همه به شما احترام بگذارند.

 6- حضرت علی علیه السلام: هیچ زیوری مانند دانش و ادب نیست.

 7- حضرت علی علیه السلام: تحصیل ادب به از تحصیل زر است.

 8- حضرت علی علیه السلام: ارجمند ترین مردم کسانی هستند که ادب دارند.

 9- اگر می خواهی خریدار محبت باشی، نخست فروشندة ادب باش. ؟

 10- حضرت علی علیه السلام: گشاده رویی و خوش خلقی، دام محبت و دوستی است. (البشاشة حبالة المودة).

11- حضرت علی علیه السلام: خوش رفتاری تجارتی است پرمنفعت، و قناعت گنجینه ای است پر برکت.

12- حضرت علی علیه السلام: سودمند ترین علم آن است که بدان عمل شود.

13- حضرت علی علیه السلام: عمل دو گونه است؛ یکی آنکه لذت آن می‌گذرد و رنج آن میماند، دیگری آنکه رنج آن می‌گذرد و پاداش آن می‌ماند.

 14- حضرت علی علیه السلام: تلخی دنیا شرینی آخرت است و شرینی دنیا تلخی آخرت است.

 15- حضرت علی علیه السلام: مواظب افکارت باش که گفتارت می‌شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می‌شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود.

 16- حضرت علی علیه السلام: جامة پاکدامنی بهترین جامه ها است.

 17- حضرت علی علیه السلام: آنکس که از لباس تقوا برهنه باشد، به هیچ لباسی پوشیده نمی‌گردد.

 18- حضرت علی علیه السلام: همسایه آزاری نشانة فرومایگی است.

 19- حضرت امام حسن علیه السلام: هیچ چیز مانند خوش خلقی زندگی را شرین نمی‌کند.

 20- حضرت امام حسن علیه السلام: سه خوی سبب بیچارگی مردم است؛ تکبر، حرص و حسد.

21- حضرت امام حسین علیه السلام: وقتی پای لذت و شهوت به میان آید، میزان تقوای اشخاص معلوم می‌گردد.

 22- اگر می‌خواهی از بهارت بیشتر لذت ببری، زمستانت را به یاد بیاور. (مندلسون)

 23- همه از رسیدن بهار خوشحال می‌شوند، و باغبان خوشحالتر، چون گلهای بیشتری خواهد شکفت. (مارگارت میچل)

 24- در زندگی سه چیز است که صدا ندارد؛ مرگ فقیر، ظلم غنی، و چوب خدا. ؟

 25- دنیا به آتشِ افروخته می‌ماند، که چون زیاده طلب کنی، سوخته شوی، و چون به قدر حاجت برگیری، با فروغ آن راه را از چاه باز شناسی. (سقراط)

 26- هرچه قفس تنگ تر باشد، آزادی شرین تر است. (مثل آلمانی)

 27- دست مرا از تابوت بیرون بگذارید تا مردم گیتی بدانند که با این همه رنج، از دنیا با خود چیزی نبردم. (اسکندر مقدونی)

 28- از هر گره که به ابرو می‌زنی، صد گره به کارت می‌خورد.؟

 29- پیش از ازدواج چشمهای تان را خوب باز کنید، و بعد از ازدواج، کمی آنها را روی هم بگذارید. (فرانکلین)

 30- زنِ مطیع، فرمان روای قلب شوهر است. (مثل انگلسی)

 31- زرگر هرچند طلا را خوب بشناسد، اما باز برای اطمینان بیشتر، محکش می زند. ؟

 32- اگر می‌خواهی از پشیمانی ایمن شوی به هوای دلت رفتار مکن. ؟

 33- به زبانت اجازه مده که قبل از اندشه ات به راه افتد. (شایون)

 34- جهل، تخم بیگانگی می‌کارد، و غرور آن را آب می‌دهد، و حسد آن را به ثمر می‌رساند. (علامه طباطبایی)

 35- آدمِ ولخرج امروز، گدایی فردا است. (ابو العلا)

 36- اگر پول در جیب نداری، عسل در دهان داشته باش. (مثل یونانی)

 37- پول که به جیب راه یافت، عقل از سر، می‌پرد. (مثل انگلسی)

 38- فرق دزد با ثروت مند در این است که دزد مال اغنیا را می‌برد، ولی ثروت مند مال فقرا را . (برنارد شاو)

 39- وقتی پول حرف می‌زند، حقیقت سکوت می‌کند. (مثل روسی)

 40- موفقیت به کسانی لبخند می‌زند که جرئت مبارزه با شکست را داشته باشند. ؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 94/1/8:: 12:35 عصر     |     () نظر

السلام علیک یا ولی الله أنت اول مظلوم

زمین و آسمان امشب غم و دردى دگر دارد                

به پشت تیره ابرى، ماه‏چشمى پرگهر دارد

نواى مرغکانِ نغمه‏خوان در سینه بشکسته‏          

به هر سو بنگرى مرغى سر از غم زیر پر دارد

هزاران بوسه بر پاى على اى خاک نخلستان‏                 

بزن امشب که آن مولا سحر عزم سفر دارد

به گوش جان شنو امشب مناجات على اى دل‏              

که این باشد کلام آخر و سوزى دگر دارد

به مسجد مى‏رود مولا پى انجام امرِ حق‏            

دل و جانى همه تسلیم امر دادگر دارد

دمى دیگر چو بگذارد به محراب عبادت رخ‏                

ز تیغ کین سرى پُرخون رخى هم رنگ زر دارد

على مهمان کلثومش بود افطار آخر را              

که از نان و نمک قوت غذایى مختصر دارد                 

به خون غلتیده در محراب، شیر بیشه تقوا          

در آن حالت نواى دیگر و شور دگر دارد

به‏ناگه نغمه «فُزتُ و رب الکعبه» زد مولا           

بلى هر گفته کز دل سرکشد بر دل اثر دارد

***

فضاى کوفه غمبار است امشب‏            

غم از هرسو پدیدار است امشب‏

سحاب غم گرفته روى مه را               

زمین و آسمان تار است امشب‏

همه ذرّات عالم بى‏قرارند                  

هراسان چرخ دوّار است امشب‏

همه افلاک در سوز و گدازند              

شب افشاى اسرار است امشب‏

سرشگ از دیده جبریل جارى‏             

بسان درّ شهوار است امشب‏

ملایک در سما سر در گریبان‏              

نبى را دیده خونبار است امشب‏

نداى قَدقُتل مى‏آید از عرش‏               

جهان مبهوت و افگار است امشب‏

چه در سر دارد آیا ابن‏ملجم‏               

که لرزان عرش دادار است امشب‏

به محراب عبادت شاه مردان‏               

قتیل تیغ اشرار است امشب‏

میان خاک و خون چون مرغ بسمل‏                 

على سلطان احرار است امشب‏

عدالت را به خاک و خون کشیدند                  

ز خون محراب گلزار است امشب‏

براى بهترین فرزند آدم‏           

همه عالم عزادار است امشب‏

ستون خیمه اشراق بشکست‏               

رسول حق عزادار است امشب‏

رخ مهتابى فرزند کعبه‏            

ز شوق وصل گلنار است امشب‏

بگفتا «فزت ربّ الکعبه» زیرا               

شب دیدار با یار است امشب‏

به گردون آه فرزندان زهرا                 

جگرسوز و شرربار است امشب‏

ز چشم آسمان گر خون ببارد              

در این ماتم سزاوار است امشب‏

پر توی از فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام

اگرچه کسی توانایی آن را ندارد که بتواند در این بحر ژرف وارد گردد و غور نماید، اما هر کس به اندازه توانایی خویش می‌تواند، جرعه ی از این چشمه سار زلال، بر دارد، و در بیابان گرم و تفدیدة تبلیغات مسموم،  که چون سیل سرازیر می‌شود، این مایة حیات بخش را، طریق نجات خویش قرار دهد. چونکه علی علیه السلام، به فرمودة رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، «علی مع الحق و الحق مع علی»[1] است. این یک علامت و نشانه است که اگر کسی می‌خواهد دنبال حق برود، باید به دنبال این نشان و دنبال این محور حرکت کند. ابوذر غفاری، ام المؤمنین ام سلمه، عبد الله بن عباس، انس بن مالک و عمران بن حصین، همگی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، روایت کرده اند که «لا یحبّه إلّامؤمنٌ ولا یبغضه‏ إلّامنافق»[2]‏ علی را دوست ندارد مگر مؤمن، و اورا دشمن ندارد مگر منافق. جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: «ما منافقان را جز به دشمنی با علی بن ابی طالب نمی‌شناختیم»[3] ابوسعید خدری می‌گوید: «ما -گروه انصار- در زمان رسول خدا (ص) منافقان را با بغض و کینه ای که نسبت به علی بن ابی طالب داشتند می‌شناختیم.»[4] عبد الله بن عباس می‌گوید: «ما در زمان رسول خدا (ص)، منافقان را به دشمنیشان با علی بن ابی طالب می‌شناختیم.»[5] ابوذر غفاری‌ می‌گوید: «ما منافقان را نمی‌شناختیم، مگر آنگاه که خدا و رسول را تکذیب کرده و از نماز های واجب سرپیچی و با علی بن ابی طالب دشمن بودند.»[6]  سیوطی نقل می‌کند که پیغمبر(ص)، فرمود: «دوستی علی ایمان و دشمنی وی نفاق است.»[7]  ابی لیلی غفاری می‌گوید: از پیامبر(ص)، شنیدم که فرمود: «ستکون بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب فانه الفارق بین الحق والباطل»[8] بعد از من فتنه ای اتفاق خواهد افتاد، در این شرائط همراه علی بن ابی طالب باشید، که جدا کننده حق از باطل است.

و از دعای های مشهور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، در حق امیر المؤمنین علی علیه السلام است، که فرمودند: «الهم وال من والاه و عاد من عاداه»[9] خدایا دوستدارانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن شمار. و دعای آن حضرت هم که مقبول است. و لذا باز از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «برائة من النار حب علی»[10] راه دوری از آتش جهنم، دوستی علی علیه السلام، است. محمد بن منذر از جابر نقل کرده است که رسول خدا (ص)، فرمود: «علی خیر البشر فمن أبی فقد کفر»[11]علی بهترین انسان است، و هرکس او را نپذیرد، کافر است. باز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «من اراد أن یحیا حیاتی و یموت موتتی وسکن جنة الخلد التی وعدنی ربی فلیتول علی بن أبی طالب فإنه لن یخرجکم من هدی و لن یدخلکم فی ضلالة»[12] هرکس که می‌خواهد زندگی داشته باشد که مرگش مرگ من باشد، و جایگاهش آن بهشتی باشد که خداوند به من مژده داده است، باید ولایت علی بن ابی طالب را بپذیرد.که همانا او شما را از هدایت بیرون نخواهد کرد و در وادی ضلالت نخواهد افکند. ابی ذر غفاری از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «من اطاعنی فقد اطاع الله ومن عصانی فقد عصی الله ومن اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی»[13] هر کس مرا اطاعت کند پس هر آیینه خدا را اطاعت کرده است، وهرکس مرا عصیان کند پس خدا را عصیان کرده است، و هرکس علی را اطاعت کند پس هر آیینه مرا اطاعت کرده است، و هرکس علی را عصیان کند، پس هر‌ آیینه مرا عصیان کرده است. در روایت دیگری از آن حضرت می‌خوانیم که فرموده است: «علی منی و أنا من علی»[14] علی از من است و من از علی. ام سلمه می‌گوید: رسول خدا‌ (ص)، فرمود: «من سب علیا فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله»[15] هرکس علی را سب نماید مرا سب نموده است و هرکس مرا سب نماید، یقینا خدا را سب نموده است. در فضیلت امیر المؤمنین، همین بس که ابن ابی الحدید از احمد حنبل نقل می‌کند، که رسول خدا (ص)، خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام، فرمود: «والذی نفسی بیده لولا أن تقول طوائف من أمتی فیک ما قالت النصاری فی ابن مریم لقلت الیوم فیک مقالا لاتمر بملا من المسلمین الا أخذوا التراب من تحت قدمیک للبرکة»[16] قسم به آن که جانم به دست اوست، اگر طایفه هایی از امت من در بارة تو نمی گفتند، آنچه در بارة ابن مریم گفتند، هر آیینه امروز در شأن تو سخنانی می‌گفتم که عبور نکنی بر جماعتی از مسلمین مگر اینکه از خاک زیر پای تو برای تبرک بگیرند.

بنابراین تنها راه نجات از آتش جهنم، و رسیدن به سعادت، دوستی علی علیه السلام، و گام نهادن در مسیر آن حضرت است.


[1] . کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج1، ص 146.

[2] . الصحابی و عدالته، ص29.

[3] . استیعاب، ج2، ص 462، مجمع الزوائد، ج9، ص 133.

[4] . صحیح ترمذی، ج13، ص 167.

[5] . تاریخ بغداد، ج3، ص 153.

[6] . مستدرک صحیحین، ج 3، ص 129، کنز العمال ج، 15، ص 91.

[7] . جمع الجوامع سیوطی، ج6، ص 156.

[8] . المناقب خوارزمی، ص 105.

[9] . سنن ترمذی، ج3، ص 165.

[10] . مستدرک حاکم، ج 2، ص 241.

[11] . تاریخ بغداد، ج7، ص 421.

[12] . تاریخ مدینة دمشق، ص 99.

[13] . کنز العمال، ج11، ص 614.

[14] . سنن ترمذی، ج5، ص 300.

[15] . کنز العمال، ج11، ص 602.

[16] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج9، ص 168.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 93/4/27:: 4:39 عصر     |     () نظر
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >