دلا میلاد ختم المرسلین است
فروغ آسمانی در زمین است
منور شد جهان از نور احمد
حبیب حق ابو القاسم محمد(ص)
شد از میلاد آن آیینه داد
بساط ظلم و کیش کفر بر باد.
حسین لاهوتی
***
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه ی فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت (وهب)
نورسته گل محمدی پیدا شد.
***
روشنی جهان زنور جمال محمد است
خرم زچشمه های کمال محمد است
ما دست کی زنیم به دامان دیگری
تا دامن محمد و آل محمد است.
***
محمد کیست؟ جان را قرة العین
کمان ابروی بزم قاب و قوسین
دلش از معرفت بر اوج افلاک
زبانش در مقام «ماعرفناک»
زهی دریای لطف وکان الطاف
تعالی الله! چه اخلاق و چه اوصاف
پناه ما گنه کاران همین است
که نامش رحمةٌ للعالمین است
زدست ما نیاید هیچ طاعت
همین ماییم و امید شفاعت
الهی تا زمین و آسمان است
وز آن پس آن بهشت جاویدان است
ظلال رحمتش ممدود بادا
مقام عزتش محمود بادا
***
در وصف امام صادق علیه السلام
نور جمال صادق چون از افق بر آمد
شد صبح عالم آراء بر شام تیره فائق
از شرق و غرب بگذشت نور فضائل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
در پرتو کمالش محکم اساس توحید
از پرتو جمالش روشن دل خلایق
در عرصه ی قیامت دست از تو بر نداریم
کاندر شفاعت توست ما را رجای واثق
قاسم رسا
***
چیزی که موجب اذیت شیطان می شود
بعضی از رفتار ها و کردار های ما باعث اذیت و آزار شیطان می شود. روزی شیطان در گوشه ی مسجد الحرام استاده بود، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم، سرگرم طواف خانه ی خدا بود، وقتی که از طواف فارغ شد، دید ابلیس ضعیف و رنگ پریده در کناری استاده است، فرمود؛ این ملعون ترا چه شده که چنین ضعیف و ربجوری؟ شیطان در جواب عرض کرد، از امت شما به ستوه آمده ام و به چنین روزی افتاده ام، و ادامه داد و گفت؛ چند خصلت نیکو در میان امت شماست که مرا ناراحت کرده است. اول؛ اینکه هرگاه امت شما به یکدیگر می رسند سلام می کنند و سلام یکی از نام های خداوند است، و هرکسی که سلام کند حق تعالی او را از هر بلا و رنجی دور می کند. هرکس که جواب سلام را بدهد خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می گرداند. دوم؛ اینکه هر وقت امت شما با هم ملاقات کنند به هم دست می دهند و آن را ثواب چندان است که هنوز دست ازیکدیگر بر نداشته اند، حق تعالی هر دو را رحمت می کند. سوم؛ وقت غذا خوردن و شروع کار ها «بسم الله» می گویند و این مرا از خوردن و شرکت در آن، دور می کند. چهارم؛ هر وقت سخن می گویند «انشاء الله» بر زبان جاری می کنند و به قضای خداوند راضی می شوند، و من نمی توانم کار آنها را از هم بپاشانم. پنجم؛ از صبح تا شام تلاش می کنم و آنان را به معصیت بکشانم، چون شام می شود «توبه» می کنند و زحمات مرا از بین می برند. و خداوند آنها را می آمورزد. ششم؛ از همه مهمتر اینکه وقتی نام ترا می شنوند با صدای بلند «صلوات» می فرستند ومن چون ثواب صلوات را می دانم از ناراحتی فرار می کنم. هفتم؛ وقتی اهلبیت ترا می بینند به ایشان مهر می ورزند و مهربانی می کنند، این بهترین عمل است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، روی به اصحاب خود نمود و فرمود: هر کس از شما، یکی از این خصلت ها را داشته باشد، اهل بهشت است. (انوار المجالس ص90).
روایتی از امام صادق علیه السلام
عن ابا عبد الله علیه السلام، یقول؛ «ان الله تبارک و تعالی یقول:من أهان لی ولیا فقد ارصد لمحاربتی»، (وسائل الشیعه، ج12، ص 266). امام صادق علیه السلام، فرمودند:که خداوند تبارک و تعالی فرموده است: هر کسی دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگِ با من نشسته است. از مرحوم آیت الله العظمی سلطان طباطبایی «قدس الله نفسه الزکیه» نقل نموده اند که یکی از آقازاده های ایشان می گوید: یک روز نشسته بودیم با خودم گفتم که از پدرم در خواست نصیحتی نمایم، به ایشان گفتم اگر بنا شود که شما به من فقط یک نصیحت نمائید چه می گویید؟ ایشان سر شان پائین انداخت و تأملی نمود، سپس سرش را بلند کرد و فرمود: آبروی کسی رامبر. (گناهان کبیره نوشته مصطفی کرمی نژاد)
کلمات کلیدی:
می زند آتش به قلبم سوز داغ عسکری
گیرد امشب اشک من هردم سراغ عسکری
شد به سن کودکی فرزند دلبندش یتیم
گشت دُرِّ اشکِ مهدی چلچراغ عسکری
***
امشب که زمین و آسمان می گرید
از ماتم عسکری جهان می گرید
جا دارد که اگر شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب زمان می گرید
از رحلت عسکری سماء می گرید
ارواح تمام انبیاء می گرید
زهرا به مدینه، حسین در کرببلا
در طوس غریب الغربا می گرید.
***
نمونه ای از کرم و بزرگواری امام حسن عسکری علیه السلام
محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام، می گوید: به تهی دستی و فقر مبتلا بودیم، و زندگی را به سختی می گذراندیم، پدرم (علی بن ابراهیم)گفت؛ نزد این مرد (امام حسن عسکری علیه السلام) برویم. زیرا؛ او به جوان مردی و بزرگواری توصیف می شود. گفتم آیا او (امام حسن علیه السلام) را می شناسی؟ پدرم گفت: نه نمی شناسم و هر گز او را ندیده ام. به هر تقدیر، باهم به سوی آن حضرت حرکت کردیم، در مسیر راه پدرم گفت: چقدر خوب است که آن حضرت دستور پانصد درهم برای ما بدهد، تا 200 درهم را صرف در پوشاک و 200 درهم آن را صرف بدهکاری کنیم، و 100 درهم آن را برای مخارج زندگی مصرف نمائیم. من در دلم با خودم گفتم؛ کاش سیصد درهم نیز برای من بدهد، تا 100 درهم آن را مخارج زندگی خودم به مصرف برسانم و با 100 درهم آن پوشاک تهیه نمایم، و با 100 درهم آن آلاغی خریداری نمایم، تا به کوهستان (باختران همدان و اطراف آن) بروم. وقتی که در خانه ی امام حسن عسکری علیه السلام رسیدیم، خدمت کار حضرت بیرون آمد و ما را به درون خانه دعوت نمود. هنگامی که به محضر آن حضرت شرف یاب شدیم، سلام کردیم و حضرت جواب سلام ما را داد، و بعد به پدرم فرمود: ای علی چرا تا کنون نزد ما نیامدی؟ پدرم در پاسخ گفت؛ من خجالت می کشم با این وضع خدمت شما برسم. پس از ساعتی از محضر امام حسن عسکری علیه السلام، مرخص شدیم در حالی چیزی از حضرت در خواست نکردیم. غلام آن حضرت آمد و کسیه ی پولی را به پدرم داد و گفت؛ این کیسه حاوی 500 درهم است که 200 تا برای پوشاک و 200 تا برای بدهکاری و 100 درهم، هم برای مخارج زندگی شماست. و کیسه ی دیگری به من داد و گفت؛ این کسه حاوی 300 درهم است، 100 درهم برای پوشاک و 100 درهم برای مخارج زندگی و 100 درهم دیگر آن را آلاغی برای خود خریداری نما، ولی به کوهستان باختران و اطراف نرو، بلکه به (سوراء) برو، محمد بن علی به سوراء رفت و در آنجا با زنی ازدواج نمود. راوی میگوید: اکنون علی بن ابراهیم به برکت آن کمکهای امام حسن عسکری علیه السلام، املاکی دارد که قیمت محصول آن معادل هزار درهم است. (داستانهای اصول کافی ص356) ***
چند روایت برگزیده از امام حسن عسکری علیه السلام
1- روی عن العسکری علیه السلام، انه قال: علامات المؤمن خمس؛ صلاة إحدی وخمسین، وزیارت الاربعین، و التختم فی الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم. از امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمود: علامت مومن (شیعه) پنج چیز است؛ 1- پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز، (17 ،رکعت واجب یومیه، 11 رکعت نماز نافله ی شب، 2 رکعت نماز نافله ی صبح، 8 رکعت نماز نافله ی ظهر، 8 رکعت نماز نافله ی عصر، 4 رکعت نماز نافله مغرب، و2رکعت نشسته نافله ی عشاء که یک رکعت استاده حساب می شود).2- زیارت اربعین. 3- انگشتر به دست راست کردن. 4- پیشانی به خاک نهادن. 5- بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.
2- امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید: «ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبة تذله.» (تحف العقول ص498) چقدر قبیح و زشت است که فرد با ایمان، به چیزی علاقه داشته باشد که سبب ذلت او می شود. علاقه های که برای انسان حاصل می شود متنوع است، گاه انسان علاقه به مال دارد، گاه به مقام علاقه دارد، گاه به همسر و فرزند علاقه و... این علاقه ها اگر در سر حد اعتدال باشد معقول است. اما گاه این علاقه ها از حد تجاوز می کند، و سبب میشود که انسان به سراغ اموری برود که به قیمت از دست دادن آبرو و شخصیت و عزت او میشود. امام سجاد علیه السلام، در یکی از مناجات خودش از خداوند متعال عزت تقاضا می کند؛ (وأعزنی فی عشیرتی وقومی واحفظنی فی یقظتی ونومی)، (بحار الانوار ج 90، ص 164.) خداوندا برای من عزت، در میان فامیلها و قبیله ام عطا فرما و در بیداری و خواب تو حافظ و نگهبانم باش. مفضل می گوید؛ به محضر امام صادق علیه السلام، رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام، به کنیزش دستور داد که کسه ای را بیاورد، در آن کیسه چهار صد درهم بود، که امام علیه السلام به من داد و فرمود؛ با این پول زندگیت را سامان بده. عرض کردم؛ فدایت شوم، منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا بفرمائی. امام علیه السلام فرمود: بسیار خوب دعا هم میکنم، و در آخر فرمود: مفضل از باز گو کردن شرح حالت برای مردم پرهیز کن. اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار میشوی، بنابر این؛ برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو. (بحار الانوار ج47، ص 34)
3 - امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید: «ما من بلیة إلا ولله فیها نعمة تحیط بها». (بحار الانوار، ج 78، ص 374.) هیچ بلایی نیست مگر اینکه در کنار آن یک نعمتی وجود دارد. انسان وقتی که بلاها و مشکلات را مشاهده کند، حتما در کنار آن آثار نیکی را نیز می بیند. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که : «عاد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، سلمان الفارسی رحمة الله علیه فی علته فقال یا سلمان إن لک فی علتک إذا اعتللت ثلاث خصال أنت من الله عزوجل بذکر و دعاؤک فیها مستجاب ولا تدع العلة علیک ذنبا إلا حطته متعک الله بالعافیة إلی انقضاء اجلک.»، (بحار الانوار، ج81، ص 185.) روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، به عیادت سلمان فارسی رفت و در کنار بسترش فرمود: ای سلمان در این بیماری تو سه خصلت و خوبی وجود دارد، اول اینکه در مشکلات به یاد خدا می افتی. دوم اینکه دعای تو در بیماری به اجابت می رسد. سوم اینکه گناهانت مانند برگ خزان می ریزد.
4- امام حسن عسکری علیه السلام، می فرماید: «التواضع نعمة لایحسد علیها».(کافی ج6، ص 54)، تواضع نعمتی است که کسی در باره ی آن حسادت نمی کند. از این حدیث شریف دانسته می شود که اولا تواضع نعمت است، به همین جهت تواضع جذبه ی خاصی برای انسان ایجاد می کند و موجب زیاد شدن دوستان، و محبوبیت انسان در جامعه می شود. ثانیا تواضع نعمتی است که مورد حسادت دیگران واقع نمی شود، در سایر نعمت ها معمولا اینگونه است که صاحب نعمت مورد حسادت قرار می گیرد. در تواضع کسی، اگر شخصی حسادت نماید، براحتی می تواند شخص حاسد هم متواضع شود. و این بر خلاف علم و مال و ثروت و... است که حاسد براحتی نمی تواند به آنها دست پیدا کند. والسلام علیکم ورحمة الله.
کلمات کلیدی:
گفتم که عمر ماه صفر به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی
روی حسین بر روی قلب پیمبر است
***
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
روز ملال و غصه و رنج و محن رسید
بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین
بیش از هزار زخم او را بر بدن رسید
بر پیکری که بود پر از بوسة رسول
از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید
از جامه های یوسف کرببلا فقط
بر زینب ستم زده یک پیرهن رسید.
(غلامرضا سازگار)
***
ماتم عظمی
این ماتم عظما، زچه برپا شده امروز
گیتی به فراق که معزا شده امروز
از ارض و سما نالة جانسوز بلند است
گریان زچه رو، دیدة دنیا شده امروز
پوشیده زغم رخت عزا، جملة هستی
همرنگ شب تیرة یلدا شده امروز
مجموع رسولان تهی از خاتمشان بود
ملحق به همه، خاتم آنها شده امروز
آن کلبة زهرا که بدی محور هستی
با هستی خود، محور غمها شده امروز
مرضیه شده نوحه گر از هجر پیمبر
در چشم فلک، اشک چو دریا شده امروز
آن راز نهایی که که نبی گفت نهانی
تسکین دل خستة زهرا شده امروز
این عالم خاکی قفسی بود برایش
آزاد سوی شاخة طوبی شده امروز
این عمر به جز رنج و تعب، هدیه ندادش
فارغ زهمه رنج و تعب ها شده امروز
یثرب همه در ماتم و آهست، ولیکن
فرصت طلبان جمع به شورا شده امروز
زان خشت نخستین که کج افتاد، عمارت
معوج، به سر گنبد مینا شده امروز
دلهای پریشان شدة زینب و گلثوم
آماده برای غم فردا شده امروز
دارم عجب از گردش ایام، از آن رو
تکرار زنو، ماتم عظما شده امروز
زیرا که حسن، آن گل زیبای امامت
بادست خزان، پرپر و یغما شده امروز
سوزد جگر دهر از این فاجعه زیرا
مسموم، جگر گوشة زهرا شده امروز
آن گل که بدی زینت آغوش پیمبر
پژمرده زطوفان شررها شده امروز
دردی که حسن داشت از آن مفسده جوها
با جرعه ی از زهر، مداوا شده امروز
دردا! که حسین از غم هجران برادر
بی تاب، ولی سخت شکیبا شده امروز
از روی جفا آن جسد پاک و مطهر
آماجگه ترکش اعدا شده امروز
آگاه فقط هست خداوند توانا
بر آل پیمبر چه ستم ها شده امروز
(محمد حسین صادقی)
***
در رثای امام حسن مجتبی علیه السلام
زهر جفا چو بر جگر مجتبی رسید
افغان جن و انس به عرش علا رسید
نعش امام شد هدف چوبه های تیر
یا فاطمه به نور دو چشمت چه ها رسید
در شهر خویش و خانة خود هم غریب بود
از بسکه ظلم و جور بر او زآشنا رسید
یا مصطفی روی تو هم کسی نکرد شرم
نا مردمی ببین زکجا تا کجا رسید
روز جزا جواب خدا را چه می دهند
آنان که ظلم شان به عزیز خدا رسید
(رضا براتی)
***
ظهور حلم حق سبط پیمبر
سرور جان زهرا مطهر
به خصم ار صلح کردی پاس دین بود
که پاس دین به عهد وی چنین بود
حسن را درد و محنت از برادر
اگر افزون نباشد نیست کمتر
سزد بر آن در دریای لاهوت
سرشک از دیده باری همچو یاقوت
چنان کز تشنگی شاه شهیدان
چو ماهی گشت روی خاک غلطان
حسن از آب غلطان شده به بستر
بزد بر خرمن جان آبش آذر
به جز نعش حسن نعشی به دوران
نگشت از بعد کشتن تیر باران
جراحاتی که از شمشیر و خنجر
شهید کربلا را بد به پیکر
حسن را بر جگر بودی بس افزون
ز تیر طعنة آن فرقة دون
(محمد حسین صغیر اصفهانی)
***
در رثای امام رضا علیه السلام
چه سنگین است داغ ماتم او
خراسان شد عزا دار غم او
زبان حال دلهای پریشان
رضا جانم رضا جانم رضا جان
***
خراسان میدهد بوی مدینه
خراسان کوه غم دارد به سینه
خراسان راز دلها با رضا داشت
چه شبهایی که ذکر یا رضا داشت
دریغا میهمان در خانه کشتند
چه تنها و چه مظلومانه کشتند
زنار زهر دشمن نور میسوخت
سراپا همچو نخل طور میسوخت
زجا بر خاست با رنگ پریده
غریبانه عبا بر سر کشیده
گهی بی تاب و گه در تاب میشد
همه چون شمع روشن آب می شد
میان حجره ی در بسته میسوخت
نمی زد، دم، ولی پیوسته میسوخت
دلش دریای خون چشمش به در بود
امیدش دیدن روی پسر بود
پدر چون شمع سوزان آب میشد
پسر هم مثل او بی تاب می شد
پدر آهسته چشم خویش می بست
پسر میدید و جان می داد از دست
غلام رضا
کلمات کلیدی: