شب نیمه شعبان؛ شب بسیار مبارکى است، از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که: از حضرت امام محمد باقر علیه السلام، از فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد، آن حضرت فرمود؛ آن شب بعد از لیله القدر، افضل شبها است، در آن شب خداوند فضل خودش را به بندگانش عطا می فرماید و به کرم خویش آنها را می آمرزد. پس در تقرب جستن به خداوند متعال، در این شب، سعی و کوشش کنید. بدرستی شب نیمه شعبان شبی است که خداوند متعال، به ذات مقدس خود، قسم یاد کرده که سائلی را دست خالی از درگاه خویش بر نگرداند، مگر اینکه آن سائل معصیت را در خواست کرده باشد، که به او عطا نمیشود. آن شب شبى است که حق تعالی، آن را برای ما، در مقابل شب قدر که برای پیغمبر ما صلى الله علیه و آله، قرار داده است. پس کوشش کنید در دعا و ثنا بر خداى تعالى.
از جمله برکات این شب مبارک آن است که ولادت باسعادت حضرت سلطان عصر امام زمان (أرواحنا له الفداء) در سحر این شب سنه 255ه.ق. در (سُر من رأى)، «سامرا» واقع شده و باعث مزید شرافت این لیله مبارکه شده است.
اعمال شب نیمه شعبان
اول؛ غسل استکه باعث تخفیف گناهان مىشود
دوم؛ احیاء این شب، که به نماز و دعا و استغفار، در آن پرداخته شود. چنانچه امام زین العابدین علیه السلام مىکردند. و در روایت است که هر که احیا دارد این شب را، دل او نمیرد در روزى که دلها بمیرند.
سوم؛ زیارت حضرت امام حسین علیه السلام، که افضل اعمال این شب و باعث آمرزش گناهان است، هر کس که می خواهد، روح124000 صدو بیست و چهار هزار پیغمبر با او مصافحه، کند، امام حسین علیه السلام، را در این شب زیارت نماید. و اقل زیارت آن حضرت به این است که به بالای بامی برود و به جانب راست و چپ، نظر افگند، سپس سر به جانب آسمان نماید، و آن حضرت را با این کلمات زیارت نماید: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» و هر کس که در هر کجا باشد در هر وقت که آن حضرت را به این کیفیت زیارت کند امید است که ثواب حج و عمره براى او نوشته شود.
چهارم؛ شیخ روایت کرده از اسماعیل بن فضل هاشمی که گفت: امام صادق علیه السلام، مرا تعلیم داد که در شب نیم? شعبان این دعا را بخوانم.
«اللَّهُمَّ أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ الْخَالِقُ الرَّازِقُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الْبَدِیءُ الْبَدِیعُ لَکَ الْجَلَالُ وَ لَکَ الْفَضْلُ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَنُّ وَ لَکَ الْجُودُ وَ لَکَ الْکَرَمُ وَ لَکَ الْأَمْرُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی وَ اقْضِ دَیْنِی وَ وَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی فَإِنَّکَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ کُلَّ أَمْرٍ حَکِیمٍ تَفْرُقُ وَ مَنْ تَشَاءُ مِنْ خَلْقِکَ تَرْزُقُ فَارْزُقْنِی وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْقَائِلِینَ النَّاطِقِینَ وَ اسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، فَمِنْ فَضْلِکَ أَسْأَلُ وَ إِیَّاکَ قَصَدْتُ وَ ابْنَ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ وَ لَکَ رَجَوْتُ فَارْحَمْنِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
پنجم؛ از اعمال این شب خواندن دعای کمیل است که ورودش در این شب است.
ششم؛ از اعمال این شب خواند دو رکعت نماز است،
شیخ در مصباح از ابو یحیی در ضمن خبری در فضیلت شب نیمه شعبان روایت کرده است که به مولای خودم امام صادق علیه السلام، عرض کردم که بهترین دعا در این شب نیمه شعبان کدام است؟ حضرت فرمود: هرگاه نماز مغرب و عشا را بجا آوردی، پس از آن دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اول بعد از حمد سوره (جحد) یعنی سوره «قل یا ایها الکافرون لااعبد ماتعبدون...» را بجا می آوری و در رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید یعنی «قل هو الله احد...» را بجا بیاور، هنگامی که سلام دادی، بعد از آن سی و سه مرتبه «سبحان الله » و سی وسه مرتبه «الحمد لله » و سی و چهار مرتبه «الله اکبر» بگو، و بعد این دعا را بخوان: «یَا مَنْ إِلَیْهِ مَلْجَأُ الْعِبَادِ [یَلْجَأُ الْعِبَادُ] فِی الْمُهِمَّاتِ وَ إِلَیْهِ یَفْزَعُ الْخَلْقُ فِی الْمُلِمَّاتِ یَا عَالِمَ الْجَهْرِ وَ الْخَفِیَّاتِ [وَ] یَا مَنْ لَا تَخْفَى عَلَیْهِ خَوَاطِرُ الْأَوْهَامِ وَ تَصَرُّفُ الْخَطَرَاتِ یَا رَبَّ الْخَلَائِقِ وَ الْبَرِیَّاتِ یَا مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ الْأَرَضِینَ وَ السَّمَاوَاتِ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ أَمُتُّ إِلَیْکَ بِ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ فَیَا لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ اجْعَلْنِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ إِلَیْهِ فَرَحِمْتَهُ وَ سَمِعْتَ دُعَاءَهُ فَأَجَبْتَهُ وَ عَلِمْتَ اسْتِقَالَتَهُ فَأَقَلْتَهُ وَ تَجَاوَزْتَ عَنْ سَالِفِ خَطِیئَتِهِ وَ عَظِیمِ جَرِیرَتِهِ فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِکَ مِنْ ذُنُوبِی وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِی سَتْرِ عُیُوبِی اللَّهُمَّ فَجُدْ عَلَیَّ بِکَرَمِکَ وَ احْطُطْ خَطَایَایَ بِحِلْمِکَ وَ عَفْوِکَ وَ تَغَمَّدْنِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ بِسَابِغِ کَرَامَتِکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهَا مِنْ أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اجْتَبَیْتَهُمْ لِطَاعَتِکَ وَ اخْتَرْتَهُمْ لِعِبَادَتِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خَالِصَتَکَ وَ صَفْوَتَکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَ تَوَفَّرَ مِنَ الْخَیْرَاتِ حَظُّهُ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ سَلِمَ فَنَعِمَ وَ فَازَ فَغَنِمَ وَ اکْفِنِی شَرَّ مَا أَسْلَفْتُ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الِازْدِیَادِ فِی مَعْصِیَتِکَ وَ حَبِّبْ إِلَیَّ طَاعَتَکَ وَ مَا یُقَرِّبُنِی مِنْکَ وَ یُزْلِفُنِی عِنْدَکَ سَیِّدِی إِلَیْکَ یَلْجَأُ الْهَارِبُ وَ مِنْکَ یَلْتَمِسُ الطَّالِبُ وَ عَلَى کَرَمِکَ یُعَوِّلُ الْمُسْتَقِیلُ التَّائِبُ أَدَّبْتَ عِبَادَکَ بِالتَّکَرُّمِ وَ أَنْتَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبَادَکَ وَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ فَلَا تَحْرِمْنِی مَا رَجَوْتُ مِنْ کَرَمِکَ وَ لَا تُؤْیِسْنِی مِنْ سَابِغِ نِعَمِکَ وَ لَا تُخَیِّبْنِی مِنْ جَزِیلِ قِسَمِکَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ لِأَهْلِ طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنِی فِی جُنَّةٍ مِنْ شِرَارِ بَرِیَّتِکَ رَبِّ إِنْ لَمْ أَکُنْ مِنْ أَهْلِ ذَلِکَ فَأَنْتَ أَهْلُ الْکَرَمِ وَ الْعَفْوِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ جُدْ عَلَیَّ بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ لَا بِمَا أَسْتَحِقُّهُ فَقَدْ حَسُنَ ظَنِّی بِکَ وَ تَحَقَّقَ رَجَائِی لَکَ وَ عَلِقَتْ نَفْسِی بِکَرَمِکَ فَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ اللَّهُمَّ وَ اخْصُصْنِی مِنْ کَرَمِکَ بِجَزِیلِ قِسَمِکَ وَ أَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الَّذِی یَحْبِسُ عَلَیَّ [عَنِّی] الْخُلُقَ وَ یُضَیِّقُ عَلَیَّ الرِّزْقَ حَتَّى أَقُومَ بِصَالِحِ رِضَاکَ وَ أَنْعَمَ بِجَزِیلِ عَطَائِکَ وَ أَسْعَدَ بِسَابِغِ نَعْمَائِکَ فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِکَ وَ تَعَرَّضْتُ لِکَرَمِکَ وَ اسْتَعَذْتُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَ بِحِلْمِکَ مِنْ غَضَبِکَ فَجُدْ بِمَا سَأَلْتُکَ وَ أَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْکَ أَسْأَلُکَ بِکَ لَا بِشَیْءٍ هُوَ أَعْظَمُ مِنْکَ.»
پس به سجده مىروى و بیست مرتبه، «یَا رَبِ» می گویی، و سپس هفت مرتبه «یَا اللَّهُ» می گویی، و هفت مرتبه هم «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، می گویی، و ده مرتبه «ما شاءَ اللَّهُ» می گویی و ده مرتبه «لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» می گویی، بعد از اینها بر پیغمبر و آل او علیهم السلام، صلوات می فرستی، آنوقت از خداوند متعال حاجت خود را می خواهی. پس قسم بخدا اگر حاجاتت به تعداد قطرات باران ها باشد، به سبب این اعمال، خداوند عز وجل به کرم عمیم و فضل جسیم خویش بر آورده خواهد نمود. (گرفته شده از مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، «ره»، اعمال شب نیمه شعبان). برای انجام اعمال بیشتر به مرجع فوق مراجعه شود. التماس دعا.
کلمات کلیدی:
مقدمه
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[i] هر چه را پیامبر(ص)، براى شما مىآورد بگیرید و هر چه را، از آن نهى مىکند خود دارى کنید. این آیه یک حکم کلى در باره لزوم پیروى از فرمان هاى پیامبر (ص) را بیان مىکند. در سورة نجم آیه 3، و4، می خوانیم: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»و پیامبر »ص» هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید.آنچه آورده چیزى جز وحى نیست که به او وحى شده است. بنابر این؛ طبق فرمایش قرآن کریم، همه ی سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، در راه خدا، و برای خداست، و از اطلاق آیه استفاده می شود که آن حضرت معصوم، و مصون از خطا و اشتباه می باشد. با توجه به این مقدمه، به دنبال فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، می رویم که نسبت به فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، فرموده است. شیعه و سنی اتفاق دارند که این روایت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، صادر شده است، به تعبیر حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی «دام ظله العالی»، منقدینی که تمام قدرت خود را در تضعیف اسناد روایات فضائل اهلبیت علیهم السلام، بکار بستند، اما از خدشه وارد کردن در سند این حدیث شریف عاجز مانده اند، که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، فرمود: «فانما هی(فاطمه) بضعة منی یریبنی ما أرابها ویؤذینی ما آذاها»[ii] پس همانا، او (فاطمه) پاره ای از وجود من است، آنچه او را پریشان سازد، مرا پریشان می دارد، و هرچه او را بیازارد، مرا آزرده می کند. باز هم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، فرمود: «فاطمة بضعة منی فمن أغضبها أغضبنی»[iii] فاطمه پاره ای از وجود من است ، پس هر کس اورا به خشم آورد، مرا به خشم آورده است. با توجه به اینکه در این روایات شریف تعبیر«بضعة منی» بکار رفته است، که به معنای قطعه ای از وجود من، می باشد، برخی به اشتباه آن را پاره ی تن معنا کرده اند، که نا رساست. بلکه حضرت فاطمه سلام الله علیها، پاره ی از وجود رسول خدا و پاره ی از روح و جسم، آن حضرت است. و این با لاترین فضیلت برای حضرت زهرا سلام الله علیها است. چونکه قرآن کریم در سوره ی قلم، از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، اینگونه یاد می کند که : «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ»[iv] تو صاحب اخلاق عظیم و برجستهاى هستى، اخلاقى که عقل در آن حیران است، تو لطف و محبتى بىنظیر، صفا و صمیمیتى بىمانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصلهاى توصیف ناپذیر داری، اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مىکنى تو خود بیش از همه عبادت مىنمایى، و اگر از کار بد بازمىدارى تو قبل از همه خوددارى مىکنى آزارت مىکنند و تو اندرز مىدهى، ناسزایت مىگویند و براى آنها دعا مىکنى، و اگر به اذیت و آزار تو می پردازند، براى هدایت آنها دست به درگاه الهی برمىدارى. چون تو دارای خلق عظیم می باشی. در روایتی از امام صادق علیه السلام، آمده است که: « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ»[v] چون خداوند عزوجل نبیش را نیکو ادب نمود، وقتی که ادبش تکمیل شد، فرمود؛ که تو دارای خلق عظیم هستی. یعنی تو وصل به پروردگارت شدی و متخلق به اخلاق الهی گشتی. و چون خداوند متعال بی نهایت و بزرگ است، که «الله اکبر» خداوند از هر چیز که تصور شود بزرگتر است، و تو نیز فانی در او هستی دارای خلق عظیم و بزرگ شدی.
با توجه به روایات فوق، از آنجایی که حضرت زهرا سلام الله علیها، پاره ای از وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است، او نیز دارای خلق عظیم می باشد. در روایت دیگری به نقل از فریقین آمده است : «ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک»[vi] همانا خداوند به سبب خشم تو خشم می گیرد، و به خشنودی تو خوشنود می شود. این با لا ترین مرتبه ی کمال انسان است که به مقام عصمت رسیده است، اگر خوشنود می شود برای این است که خداوند از این کار خوشنود است، و اگر ناراحت می شود به این جهت است که امر خداوند اطاعت نشده است. از طرف خود، رضا و خوشنودی ندارد، او تمایل نفسانی خود را همه را کنار گذاشته تا جایی که به صورت مطلق با بیان رسول سرمد، خوشنودی و ناراحتی او خوشنودی و ناراحتی پروردگارش گشته است. این است مقام صدیقه ی طاهره فاطمه ی زهرا سلام الله علیها. * با چنین شأن و جلالت کی روا باشد فلک ** نیلگون از ضرب سیلی صورت زهرا شود.* در اینجا ممکن است که سؤالی در ذهن کسی بیاید که والا بودن مقام حضرت زهرا سلام الله علیها، چه تأثیری در زندگی ما دارد؟ حقیقت این است که انسان در زندگیش، دنبال الگو و اسوه است، و در همه ی جوامع بشری اگر کسی دارای فضیلتی است، که دیگران آن صفت نیک را ندارند، همه اولاً از آن شخص به نیکی یاد می کنند، مثل تجلیل از قهرمانهای شان. ثانیا تلاش می کنند که به نحوی خود را به او نزدیک نماید، و او را الگو برای زندگی خود قرار می دهند. در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها، نیز همین گونه است، که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، میفرماید: «فاقتدوا بالزهره»، به حضرت زهرا سلام الله علیها اقتدا نمایید و او را سرمشق زندگی خود قرار دهید. و در مسیر او حرکت نمائید. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید: «فی ابنة رسول الله(ص) لی اسوة حسنة» دختر سول خدا (ص)، برای من الگوی نیکو است. وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها، برای آن حضرت الگوی نیکو باشد، برای دیگران به طریق اولی الگو و سرمشق برتر است.
فوائد محبت حضرت زهرا سلام الله علیها
حال اگر آن حضرت را سرمشق خود قرار دادیم و محبت خود را به ساحت قدسی آن حضرت ابراز نمودیم آن وقت است که به سعادت می رسیم. زیرا؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، به سلمان فرمود: «یاسلمان من أحب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی ومن أبغضها فهو فی النار، یا سلمان حب فاطمة ینفع فی مأئة موطن أیسر تلک المواطن الموت والقبر والمیزان والمحشر والصراط...»[vii] ای سلمان هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، او در بهشت به همراه من است و هر کس او را مبغوض بدارد جایگاهش در آتش است. ای سلمان محبت حضرت فاطمه سلام الله علیها در صد مورد به انسان فایده می رساند، آسانترین این صد مورد یکی هنگام مرگ است و دیگری در قبر و سومی در هنگام میزان اعمال و چهارمی در محشر و پنجمی در هنگام عبور از پل صراط و... است. البته این محبت در صورتی این منافع را دارد محرک انسان در متابعت از آن حضرت باشد. چونکه؛ یکی از بارز ترین اثر محبت متابعت است. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به آنهایی که در نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، به زبان اظهار محبت خدا را می کردند، فرمود: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ »[viii] بگو ای پیامبر: اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است. یعنی محبت واقعی در صورتی است که توأم با متابعت باشد، اگر از من متابعت بکنید معلوم می شود که خدا را دوست دارید، زیرا خداوند در سورة نساء آیه 80 می فرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» هر کس از پیامبر (ص)، اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است. از طرف دیگر محبت دو طرفه است، اگر واقعا خدارا دوست دارید، خداوند نیز شما را دوست میدارد، در نتیجه خداوند کریم است در مقابل آن، گناهان شما را می بخشد، بخاطر اینکه او بسیار آمورزنده و مهربان است. امیدوارم که خداند متعال ما را از محبان و پیران واقعی حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بدهد، و با محبت اهل بیت زنده بدارد و با محبت شان بمیراند. والسلام علیکم و رحمة الله...
[i] . سوره ی حشر، آیه 7.
[ii] . صحیح بخاری، ج4، ص 210، باب مناقب قرابة الرسول(ص)، و مصادر دیگر از عامه و خاصه.
[iii] . همان، و الطرائف، ص 262. و مصادر دیگر، از عامه و خاصه.
[iv] . سوره ی قلم، آیه 4.
[v] . الکافی، ج1، ص 266.
[vi] . المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 154.، امالی شیخ طوسی ص 427.
[vii] . بحار الانوار ج27، ص 116.
[viii] . سوره آل عمران، آیه 31.
کلمات کلیدی:
قال علی علیه السلام: «القناعه مال لاینفد.»[1] قناعت مال و ثروتی است که از بین نمی رود، و باقی است. حقیقت این است که مال و ثروت مهمترین وسیله ی زندگی است، انسان به وسیله مال است که نیاز های ضروری و رفاهی خویش را برآورده می سازد. از طرف دیگر، انسان فطرتا دنبال لذت و رفاه و آسایش است، و از سختی و مشقت و درد و رنج بیزار است. اسلام که دین فطری است، با این میل طبیعی و ذاتی انسان مخالف نیست، بلکه در آیات قرآن کریم، از لذت های بسیار، با کیفیت بالا و دوام دار سخن به میان آمده است و به مؤمنین و متقین بشارت داده شده است که در سرای آخرت چه نعمت های نصیب آنها می شود. بعنوان نمونه در سوره نبأ می خوانیم؛ «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً حَدائِقَ وَ أَعْناباً وَ کَواعِبَ أَتْراباً وَ کَأْساً دِهاقاً لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً»[2]براى پرهیزگاران مسلما پیروزى بزرگى است. باغهایى سرسبز، و انواعى از انگورها. و حوریانى بسیار جوان و هم سن و سال.و جامهایى لبریز و پیاپى (از شراب طهور). در آنجا نه سخن لغو و بیهودهاى مىشنوند و نه دروغى. این جزائى است از سوى پروردگارت و عطیهاى است کافى.چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد، او را اکرام کند، بزرگ دارد.این توجه و عنایت، و این لطف و محبت، چنان لذتى به مؤمنان مىدهد که با هیچ نعمتى برابر نیست.و به گفته شاعر: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم *** لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم.
بنابر این از نظر اسلام، رفاه و آسایش و لذت جویی نه تنها مورد نکوهش نیست، بلکه مورد تشویق هم است، منتها با این قید که لذت باید دو خصوصیت داشته باشد، یکی از کیفیت بالا برخوردار باشد، و دیگر اینکه جاویدانه و همیشگی باشد، به همین منظور اسلام از لذت های زود گذر دنیوی حرام نهی نموده، و به انسان توجه داده است که در زندگی از لذت های معنوی و جاویدانگی غافل نشود، زیرا، انسان اگر زندگی مادی عناقت پیشه نباشد، و بدون کنترل و نظارت بر خواسته هایش به پیش رود، غفلت او را فرا می گیرد، و از لذت های مهمتر باز می ماند. به همین جهت اسلام توصیه به قناعت نموده است، و آن را مای? آسایش و آرامش در زندگی، معرفی نموده است. امام حسین علیه السلام، میفرماید: «القنوع راحه الابدان»[3] قناعت مایه ی آسایش تن، قناعت پیشگان است. در روایت دیگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، میفرماد: «من قنع لم یغتم«[4] کسی که قانع باشد، اندوهگین نشود. در همین راستا، امام صادق علیه السلام، میفرماید: «انظر الی من هو دونک فی المقدره ولاتنظر الی من هو فوقک فی المقدره، فان ذلک اقنع لک بما قسم لک»[5] به ناتوان تر از خود بنگر، و به توانگر از خویش منگر، زیرا؛ که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده است، قانع تر می سازد. سعدی در گلستان، می گوید: هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.[6] در روایت دیگر از امیر المؤمنین علی علیه السلام، آمده است :«ثمره القناعه العز»[7] میوه ی درخت قناعت عزت است. در زمان حضرت موسی علیه السلامَ، پادشاه ستمگری بود که وی به شفاعت بنده صالح، حاجت مؤمنی را بجا آورد، از قضا پادشاه و مؤمن هر دو در یک روز از دنیا فتند، مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نمودند و سه روز مغازه ها را بستند و عزادار شدند. اما جنازه مؤمن در خانه اش ماند، و حیوانی بر او مسلط گشت و گوشت صورت وی را خورد، پس از سه روز حضرت موسی علیه السلام، از قضیه با خبر شد. حضرت موسی در ضمن مناجات با خداوند، اظهار نمود؛ بار الهی، آن دشمن تو بود که با همه عزت و احترام فراوان دفن شد. و این هم دوست توست که جنازه اش در خانه ماند و حیوانی صورتش را خورد، سبب چیست؟ وحی آمد که ای موسی، دوستم از آن ظالم حاجتی خواست، اوهم بجا آورد، من پاداش کار نیک اورا در همین جهان دادم. اما مؤمن چون از ستمگر که دشمن من بود، حاجت خواست، من هم کیفر او را در این جهان دادم، هردو نتیجه کار های خودشان را دیدند.[8] حضرت علی علیه السلام، میفرماید: «من عقل قنع»[9] کسی که عاقل باشد قانع است. در روایت دیگری از آن حضرت آمده است که شخصی از امیر ا لمؤمنین علی علیه السلام، از آیه مبارکه «فلنحیینه...» که در مورد حیات طیبه است، سؤال می کند، امام علیه السلام، می فرماید: «هی القناعه»[10] مراد از حیات طیبه قناعت است. اگر انسان در زندگی قناعت نداشته باشد، و بر اساس هوس هایش رفتار نماید، هر چند که درآمد خوبی هم داشته باشد، باز هم زندگیش را کفایت نمی کند، زیرا؛ هر روز یک چیزی در بازار می آید، او هوس آن را می کند، به همین منظور اگر شبانه روز هم تمام تلاش خود را برای بدست آوردن مال صرف نماید، باز می بیند که به هم? مقصودش نرسیده است. قرآن کریم می فرماید: «ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا»[11] انسان حریص و کم طاقت آفریده شده.هنگامى که بدى به او رسد بیتابى مىکند.و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مىشود. بطور خلاصه انسان حریص سیری نا پذیر است. در مقابل اگر شخصی در آمد اندکی هم داشته باشد، ولی شخص قانع باشد، زندگی راحتی را خواهد داشت، چونکه شخص قانع، چشم طمع به دیگران ندارد، و به مال و دارایی دیگران بخل نمی ورزد، و دچار حسرت و افسوس هم نمی شود.
[1] . نهج البلاغه، حکمت 475.
[2] . سوره نبأ، آیه 31- 37.
[3] . بحار الانوار ج75، ص 128.
[4] . غرر الحکم، ح 7771.
[5] . کافی، ج8، ص244.
[6] . گلستان سعدی باب سوم در فضیلت قناعت، حکایت 18.
[7] . غرر الحکم، ح4646.
[8] . بحار الانوار ج 75، ص 373.
[9] . غرر الحکم، ح7724.
[10] . نهج البلاغه، حکمت229.
[11] . سوره معارج آیه19-21.
کلمات کلیدی: