پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را ملول می کند، پس پرگویی مکن که به ستوه آوری و کوتاهی مکن که خوار گردی . [امام علی علیه السلام]
قطره ی شبنم

آن گُلی آمد که عالم را گلستان می کند

از جمال خود جهان را همچو رضوان می کند

می شود نوری در عالم جلوه گر امشب که ماه

از خجالت روی خود در ابر پنهان می کند

از شبستان نبی شمعی فروزان گشته است

کو جهان را از و جودش نور باران می کند

آمد آن عیسی دمی امشب بعالم کز دمَش 

جسم بی جان جهان را صاحب جان می کند

ای که می گفتی تو با یک گل نمی گردد بهار

بنگر این گل را که دنیا را گلستان می کند

بار الها از فراغش طاقت ما گشت طاق 

کی مبدل بر وصال این شام هجران  می کند

غم مخور ای دل که می گردد شب هجران سحر

روی از مشرق عیان آن شمس تابان می کند

برکند از ریشه بنیاد ستم را در جهان

هر بنای ظلم را از ریشه ویران  می کند

***

ناله کم کن دل دیوانه که یار آمدنی است

بی قراری مکن این قدر قرار آمدنی است

گردی از دور بلند است کمی خیره بمان

پلک بر هم منه آخر که سوار آمدنی است

کوچه را آب بزن، آینه در دست بگیر

سور? وصل بخوان زان که نگار آمدنی است

رقص شمشیر به دستان بلندش زیباست

آخرین حیدر این ایل و تبار آمدنی است

زود اسپند نما دود که چشمش نزنند

یوسفم را که در این شهر و دیار آمدنی است

***

ای دیده خیره از جبروت و جلال تو

خلقت همه به یاد ندارد مثال تو

صبح از دمیدن تو دمیدن گرفته است

شب فرصتی برای تماشای حال تو

ماه از هلال روی تو پرتو گرفته است 

خورشید آفریده شده از جمال تو

هر روز، روز نیم? شعبان عاشق است

هر روز، انتظار فرج تا وصال تو

***

دلی را ندیدم زعشقت نلرزد

به شام فراقت تمام وجودم

همه کهکشان ها به زیر پرم بود

چو بال دلم را به عشقت گشودم

تو احساس نابی به شعر تر من

تو جاری عشقی به تار و به پودم

تو در یایی آبی، منم قطره هرگز

که بی تو ندارد بقایی و جودم

در قرآن کریم، متجاوز از 133 آیه را بزرگان و مفسرین شیعه و سنی مربوط به حضرت مهدی علیه السلام دانسته اند. از جمله خداوند متعال در سوره ی صف آیه 9 میفرماید: « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.

در قرآن مجید، خداوند وعده غلبه و پیروزی اسلام را بر تمام ادیان جهان داده است، که منظور غلبه خارجی و عینی است. از امام صادق علیه السلام، در تفسیر آیه چنین نقل شده است: «والله ما نزل تأویلها بعد و لاینزل تأویلهای حتی یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر بالله العظیم.» (تفسیر نور الثقلین ج2، ص 211) به خدا سوگند، هنوز مضمون این آیه در مرحله نهائی تحقق نیافته است و تنها زمانی تحقق می پذیرد که حضرت قائم علیه السلام، خروج کند و به هنگامی که او قیام نماید، کافری نسبت به خداوند در تمام جهان باقی نمی ماند. در حدیثی در منابع اهل سنت از ابو هریره نقل شده است که منظور از جمله «لیظهره علی الدین کله» خروج عیسی بن مریم علیه السلام است، و می دانیم که خروج عیسی بن مریم علیه السلام، طبق روایات اسلامی، به هنگام قیام حضرت مهدی (ع) است. که عیسی بن مریم به امام علیه السلام، اقتدا می کندو پشت سر آن حضرت نماز می خواند. ظهور حضرت زمانی اتفاق می افتد که مردم در مشکلات و سختی های فراوان بسر می برند، و با یأس از مکاتب بشری و حکومت های خود، در انتظار قیام منجی موعود به سر می برند، و به همین جهت در برابر امام علیه السلام، سر تسلیم و خضوع فرود می آورند، و زمام امور خویش را به دست توان مند و کار گشایی او می سپارند، بدان امید که نجات و نیک بختی بشریت را تضمین نماید و در عمل نیز چنین خواهد شد. و آن حضرت ریشه فقر و ظلم و نابرابری، و فساد را ....را خواهد کند و حکام جور را به سزایش خواهد رسانید و خداوند نیز محبت و عشق آن حضرت را در دل مردم خواهد افکند و آنان با او بیعت کرده و گرد او جمع خواهند شد.

متجاوز از شش هزار روایت در کتب شیعه و سنی راجع به حضرت مهدی علیه السلام، نقل شده است که در زمینه های امامت، غیبت، ظهور و کیفیت حکومت آن حضرت، و اینکه او امام دوازدهم است، می باشد،(برای آگاهی بیشتر به کتاب متخب الاثر مراجعه شود.) از آن جمله پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:«لا تَقُومُ السَّاعَ?ُ حَتَّی یَقُومَ قائِمٌ لِلحَقِّ مِنَّا وَ ذلِکَ حِینَ یَأذَنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ»، «(شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 59 ؛  کشف الغم?، ج 2، ص 459 .) قیامت بر پا نمی شود تا اینکه قیام کننده ی به حق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید و هر کس از او پیروی کند، نجات مییابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد.

انتظارات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از پیروانش

اگر ما بخواهیم واقعا پیرو حضرت باشیم باید ببینیم که آن حضرت از ما چه انتظاراتی دارد، تا بتوانیم انتظارات حضرت را بر آورده سازیم، و از پیروان واقعی حضرت باشیم. انتظارات حضرت در دعای معروفی که از حضرت رسیده است، بیان شده است.کفعمى در کتاب «مصباح» فرموده است: این دعاى حضرت مهدى (عج) است: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَ أَکْرِمْنَا بِالهُدَى وَ الاسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِکْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاتِّبَاعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ،

خدایا، توفیق فرمان برى، و دورى از نافرمانى، و درستى نهاد و شناخت واجبات را روزى ما بدار و ما را به هدایت و پایدارى گرامى دار، و زبانمان را به راستگویى و حکمت استوار ساز، و دل هایمان را از دانش و بینش پر کن، و شکم هایمان را از حرام و شبهه پاک فرما، و دستانمان را از ستم و دردى بازدار و دیدگانما را از ناپاکى و خیانت فرو بند، و گوش هایمان را از شنیدن بیهوده و غیبت ببند، و و بر دانشمندان مان زهد و خیرخواهى و بر دانش آموزان تلاش و شوق، و بر شنوندگان پیروى و پندآموزى، و بر بیماران شفا و آرامش، و بر مردگان مهر و رحمت،

وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّکِینَةِ وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

و بر پیران متانت و آرامش، و بر جوانان بازگشت و توبه و بر زنان حیا و پاکدامنى و بر ثروتمندان فروتنى و گشادگى، و بر تنگدستان شکیبایی و قناعت، و بر جنگجویان نصر و پیروزى، و بر اسیران آزادى و راحتى، و بر حاکمان دادگسترى و دلسوزى، و بر زیردستان انصاف و خوش رفتارى تفضّل فرما، و حاجیان و زیارت کنندگان را در زاد و خرجى برکت ده، و آنچه را بر ایشان از حج و عمره واجب کردى توفیق اتمام عنایت کن به فضل و رحمتت اى مهربان ترین مهربانان. والسلام علیکم ورحم? الله.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 96/2/21:: 6:5 عصر     |     () نظر

تا   صورت   پیوند   جهان  بود   علی   بود             

 تا نقش زمین بود و زمان  بود  علی  بود

                                   شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود                

                                   سلطان سخا و کرم  و  جود  علی   بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم ایوب          

هم یونس و هم یوسف و هم هود علی بود

                                هم موسی وهم عیسی وهم خضر و هم الیاس     

                                 هم  صالح  پیغمبر  و   داوود   علی   بود

عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت              

آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

                                  آن   شیر   دلاور   که   برای   طمع  نفس               

                                 بر  خوان  جهان  پنجه  نیالود  ،  علی  بود

فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:«عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»،(طرائف ج1، ص101)،

هر جا علی هست قرآن هم آنجاست و هر جا قرآن است علی هم آنجاست، هر دو از همدیگر جدا نمی شوند، تا اینکه فردای قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

باز هم، پیامبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه‌ و ‌آله  فرمودند: «زَیِّنُوا مَجَالِسَکُمْ‏ بِذِکْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب»، (مستدرک الصحیحین للحاکم النیسابوری، ج3، ص 109.)، مجالس خود را با ذکر علی ابن ابیطالب علیه‌السلام زینت دهید. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، بازهم فرمودند:«ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ»، (بحار الانوار، ج36، ص370)، نام و یاد علی علیه‌السلام عبادت است.

زیرا؛ علی علیه السلام، مظهر صفات الهی است. بگفته ی شهریار که :

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

                                به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

                             چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

                           بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

                             که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

در روایت دیگری در امالی صدوق، (المجلس العشرون، ص 97)، اینگونه آمده است؛ قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:«یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی

وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی.» علی جان کسی که ترا به شهادت برساند، مرا بشهادت رسانده است، و کسی که بغض و کینه ی ترا داشته باشد، بغض و کینه مرا در سینه اش نگهداشته است، و کسی که ترا نا سزا بگوید، به من نا سزا گفته است، برای اینکه تو از منی، و مانند نفس منی، روح از روح من است، و سرشت تو از سرشت من است.

در فضائل آن حضرت همین بس که رسول گرامی اسلام، آن حضرت نفس خود معرفی نموده و همین معنا در قرآن کریم، در سوره ی آل عمران، آیه 61، آمده است:«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل‏»، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم‏. در این آیه مبارکه، امیر المؤمنین علی علیه السلام، به عنوان نفس پیامبر(ص)، یاد شده است. یعنی همان ویژگیها و خصوصیاتی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، داشت، امیر المؤمنین علی علیه السلام، نیز دارد. در یک کلام باید گفت، ای برادر؛

تو به تاریکی علی را دیده ای ** زین سبب غیری بر او بگزیده ای

برخی از سخنان گهر بار آن حضرت

«عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ»، (نهج البلاغه، خطبه87)، ای بندگان خدا، محبوب ترین بندگان در پیشگاه خداوند کسی است، که خداوند به او توفیق داده است، که به جنگ نفس خود بپردازد. بنابر این؛ اولین قدم در جهت خود سازی، مبارزه با نفس سرکش است، کسی که کمال می خواهد باید به مبارزه با نفس بر خیزد. چراغ هدایت زمانی در دل انسان روشن می شود، که از هوای نفس متابعت ننماید، و گل وجود انسان زمانی شکوفا، می شود، که انسان در جهت اصلاح نفس خویش، گام بردارد. یکی از چیز هایی که انسان را در این امر یاری می کند، توجه نمودن به زود گذری عمر است. امیر المؤمنین علی علیه السلام، در خطبه 352، می فرماید: « أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَصَرَّمَتْ وَ آذَنَتْ بِانْقِضَاءٍ»، بندگان خدا، به هوش باشید، که دنیا گذشته است، و همه ی این عالم فریاد می زند، که تمام شده است. یعنی آنقدر گذر این سالها، ماهها، روزها، ساعت ها، دقیقه ها، و ثانیه ها، سریع است، و این قافله چنان شتابان در حرکت است که گویا دنیا گذشته. بعد حضرت می فرماید: « وَتَنَکَّرَ مَعْرُوفُهَا وَأَدْبَرَتْ حَذَّاءَ»، معروف به معنای شناخته شده است. «حذا» به معنای سریع السیر، تندرو. حضرت می فرماید: چهره ی دنیا ناشناخته است، به علت اینکه سرعت حرکتش بسیار زیاد است، وقتی که قطار با سرعت زیاد حرکت می کند، انسان چهره سرنشینان قطار را نمی تواند، تشخیص دهد، علتش هم همان سرعت زیاد است. حضرت هم می فرماید که سرعت این عالم و گذر این قافله، چنان شتابان است که چهره ی دنیا شناخته نمی شود، تا انسان بیاید آن را بشناسد، می بیند که عمرش به سرآمده است. زیرا؛ شتاب مانع شناخت می شود. در ادامه حضرت می فرماید:«فَهِیَ تَحْفِزُ بِالْفَنَاءِ سُکَّانَهَا وَ تَحْدُو بِالْمَوْتِ جِیرَانَهَا» دنیا ساکنان خود را به سرعت به سمت مرگ و نیستی می کشاند، و همسایگان خود را به سمت مرگ سوق می دهد. امام حسین علی السلام، نیز همین معنا را در نامه ای به برادرش محمد حنفیه، بیان می کند. وقتی که امام حسین علیه السلام، از مدینه خارج شد، در میان راه اینگونه به برادرش نوشت: «اَمّا بَعدُ فَکاَنَّ الدُّنیا لَم تَکُن و کَاَنَّ الاخِرَةَ لَم تَزَل وَ السّلامُ»،(کامل الزیارات، ص158)،( بحارالانوار، ج 45، ص 87) ؛ گویا دنیا از اول نبوده است و گویا آخرت همواره بوده است! برادرم بدان که دنیا چنان ناچیز و نا پایدار است که گویا اصلا نبوده است، و آخرت هم آنقدر نزدیک و حاضر است که گویا هیچ گاه غایب نبوده است. امیدوارم که خداوند متعال توفیق عنایت نماید که این سخنان گهر بار را آویزه ی گوش مان قرار دهیم و تا فرصت باقی است، بقیه ی عمر مان در راه علی و اولاد علی که همان صراط مستقیم است سپری نمائیم تا مصداق این شعر قرار نگیریم که،

افسوس که عمرم ببطالت بگذشت

با بار گنه بدون طاعت بگذشت

                                   فردا که به صحنه مجازات روم

                         گویند که هنگام ندامت بگذشت. والسلام


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 96/1/21:: 5:24 عصر     |     () نظر

حضرت زهرا سلام الله علیها، در فرازی از خطبه ی فدکیه می فرماید: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ؛وَالصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر...» خداوند، ایمان را برای پاک شدن شما از شرک قرار داد، و نماز را برای رهایی شما از کبر، واجب نمود.

حقیقت این است که هدف از خلقت انسان تقرب الی الله و رسیدن به کمال است، تنها راه تقرب به خدا، عبادت و پرستش ذات مقدس اوست که «وماخلقت الجن والانس الا لیعبدون» اولین مرحله برای رسیدن به این هدف، ایمان به خدای یگانه است. در واقع ایمان به خدا، برای تطهیر قلوب از آلودگی شرک قرار داده است، که انسان در مقابل خداوند متعال هیچ کسی را قرار ندهد، و از هوس های نفسانی خود پیروی نکند. داستان بنی اسرائیل، بسیار عبرت انگیز است، وقتی که بنی اسرائیل به همراه حضرت موسی علیه السلام، از رود نیل گذشتند، و بالعیان قدرت خداوند متعال را باچشم سر دیدند که آنها نجات پیدا کردند و فرعونیان غرق شدند، با پیروی از هوای نفس در مسیر راه وقتی گروهی را دیدند که مشغول بت پرستی هستند، و در خلال مراسم پرستش بتها به پای کوبی و خوشگذرانی مشغول هستند، فورا هوس بت پرستی به سرشان زد، و از حضرت موسی علیه السلام، در خواست کردند که (یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آله?)، (سوره اعراف آیه 138)، ای موسی برای ما هم چنین خدایانی درست کن که مانند بت پرستان ماهم بت داشته باشیم. بنابراین؛ هوس پرستی از نظر اسلام مردود است و هیچ وقت دنبال هوس رفتن انسان را به سعادت نمی رساند. تنها عاملی که می تواند موجب رشد انسان شود و انسان را به قرب الهی برساند، ایمان واقعی به خداوند متعال و حرکت کردن در مسیر عبودیت الهی است. انسان فطرتا توحیدی آفریده شده است، و دشمن ترین دشمنان انسان در این راه شرک است. به همین جهت است که شیطان تمام هم و غم خود را بکار می گیرد، تا انسان را از یگانه پرستی دور کند، و به شرک نزدیک نماید. که «ان الشرک لظلم عظیم» شرک ورزیدن به خداوند ظلم بزرگی است.

ظلم یعنی اینکه انسان حق دیگری را از بین ببرد. آیا حقی بالاتر از حق خداوند بر بندگانش وجود دارد؟ تمام نعمت های که انسان داراست، همه را خداوند به او داده است، از طرف دیگر عقل انسان حکم می کند که شکر منعم واجب است، و باید از او تشکر نماید، تشکر نمودن به این است که حق او را نسبت به خودش ادا نماید. ادا نمودن حق خداوند، در این است که انسان به طرف او برود، تا به کمال برسد. به تعبیر دیگر خداوند حق دارد که بندگانش او را پرستش نمایند، پرستش نکردن خدا، یعنی ادا نکردن حق او، که این بزرگترین ظلم و بزرگترین پایمالی حق است. قرآن کریم در سوره یوسف آیه 106 می فرماید:«وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ» ایمان اکثر مردم توأم با شرک است، هرچه که ایمان انسان ضعیف تر باشد شرکش بیشتر است، و هرچه ایمان قوی تر باشد، شرکش ضعیف تر است. ولذا حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید:«فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ» خداوند ایمان را برای تطهیر کردن شما از آلودگی شرک قرار داد.

در فراز بعدی میفرماید:«وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر» خداوند نماز برای رهایی شما از تکبر واجب نمود. در تاریخ آمده است که عده ای از قبیله ی ثقیف نزد رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، آمدند و عرض کردند یا رسول الله ما می خواهیم که مسلمان شویم ولی سه شرط داریم. اول اینکه اجازه بده یا یک سال دیگر ما این بت های مان را بپرستیم. دوم اینکه این نماز خیلی برای ما سخت و ناگوار است(عرب تکبر شان اجازه نمی داد که رکوع و سجود نمایند، در حالی که تمام نماز خضوع و خشوع و تذلل است). سوم اینکه از ما نخواه که بت بزرگ مان بدست خود مان بشکنیم. حضرت فرمود: از این سه پیشنهاد شما تنها سومی را قبول می کنم و به دیگری می گویم که بت بزرگ شما را بشکند، اما آن دو شرط شما محال است که بپذیرم. اگر اسلام را قبول می کنید، باید همه اش را بپذیرید. نه اینکه دنبال سود جویی و منفعت طلبی باشید. بندگی یعنی من هیچ چیزی از خود ندارم (عبدا مملوکا لایقدر علی شیء)، (سوره نحل آیه 75) اما شخص متکبر می گوید من بزرگم و در مقابل کسی سرخم نمی کنم. وقتی که این صفت مذموم و این احساس، در انسان ملکه شود، شخص حتی در مقابل خداوند هم حاضر نیست که سرخم کند. آنهایی که پیش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم،آمدند و پیشنهاد کردند که ما حاضر هستیم اسلام بیاوریم و جان و مال خود را در اختیار شما قرار بدهیم به شرطی که سجده ی نماز از ما بردارید و سجده نکنیم. و در شأن ما نیست که روی خاک بیفتیم. پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم، فرمود:«لاخیر فی دین لیس فیه رکوع و سجود»، (بحار الانوار،ج18،ص203) دینی که در آن رکوع و سجود نباشد، خیری در آن نیست. تکبر سبب شد که ابلیس با سجده نکردن به حضرت آدم، کافر شود (وکان من الکافرین)، (سوره بقره آیه،34)، تکبر برای افراد متفاوت است، و برخی اندوخته زیادی از تکبر دارند، و برخی هم اندوخته اش از تکبر کم است. و مقدار کمی از تکبر هم بسیار خطر ناک است، مخصوصا که این صفت مذموم مثل بذر رشد و نمو می کند و بتدریج همه سر زمین دل انسان را فرا می گیرد، و موجب عصیان می شود. در روایات اسلامی از، تکبر، حسد و حرص به عنوان ریشه های کفر یاد شده است، که این ریشه ها جوانه می زنند، و ساقه و شاخ و برگ در می آورند، که میوه اش همان کفر است. اما نماز عاملی برای ریشه کن کردن این صفت مذموم است. امیدوارم که خداوند متعال به ما توفیق عمل به فرمایشات حضرت زهرا سلام الله علیها را عنایت فرماید و ما را از پیروان واقعی حضرتش قرار دهد. ایام شهادت بانوی دو عالم است، در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است. که روزی از روز ها حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار گریست، حضرت علی علیه السلام، از علت گریه ی حضرت سؤال نمود، حضرت فاطمه سلام الله علیها، اینگونه جواب داد، علی جان (ابکی لما تلقی بعدی) (بحار،ج43، ص27) گریه ام برای غمها و ناگواری هایی است که بعد از من به تو می رسد. علی جان

به وقت مرگ، پر کردم زخون چشم تر خود را

                                که تنها می گذارم بین دشمن همسر خود را

خدا یا اولین مظلوم عالم را تو یاری کن

                            که امشب می دهد از دست، تنها یاور خود را

دلم خواهد که برخیزم زجا و بازویش گیرم

                             دل شب چون نهم بر قبر پنهانم، سر خود را

اجل ای کاش در آن ما جرا می بست چشمم را

                             نمی دیدم نگاه درد ناک دختر خود را

شهادت می دهد فردا به محشر عضو و عضو من

                             که کشتند این جماعت، دختر پیغمبر خود را

لاحول ولاقو? الا بالله العلی العظیم                                     


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 95/12/11:: 4:49 عصر     |     () نظر
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >