السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
***
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان
آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصومه مظلومه کجا بود رضا جان؟
بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان
تنها نه جگر، شمعصفت شد بدنت آب
کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان
تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا
بالای سرت نوحهسرا بود رضا جان
یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان
جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها
این زهر، برای تو شفا بود رضا جان
از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضاجان
روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سینه ما، سوز شما بود رضا جان
از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری در این خانه گدا بود رضا جان
غلامرضا سازگار
***
آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی
نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی
صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی
زهر از جان تو آقا جگرت را میخواست
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی
ناله میکرد جوادت به سرش میزد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی
مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی
ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین
***
ای دل غمزده برخیز و بیا گریه کنیم
وقت آن است که با اهل ولا گریه کنیم
همچو پروانه پر خویش به آتش بزنیم
یا بسوزیم چنان شمعی و، یا گریه کنیم
چون غریبان بنشینیم به بزم غم او
بر سر کوی غریب الغربا گریه کنیم
گاه گل بوسه به خاک حرم او بزنیم
گاه در خلوتی از اشک و دعا گریه کنیم
عرشیان در غم او سوک نشینند بیا
همره عرشنشینان خدا گریه کنیم
به غریبی و غم و محنت او ناله زنیم
بر دل شعلهور از زهر جفا گریه کنیم
پاره جان نبی پاره جگر شد، برخیز
ز جگر ناله زنیم و همه جا گریه کنیم
به جگر گوشه او تسلیتی برگوئیم
همره آن گل ماتم زده ما گریه کنیم
ای «وفائی» چو یتیمان پدر مُرده بیا
در شب شام غریبان رضا گریه کنیم
سیدهاشم وفایی
کلمات کلیدی:
علی دست خدا در آستین است
علی تنها صراط راستین است
علی عیسی و موسی و شعیب است
علی گنجینه ی اسرار غیب است
علی انجیل و تورات و زبور است
علی سرمنشأ تکثیر نور است
علی استاد جبریل امین است
که مولایم امیر المومنین است.
***
منم غلام علی، غلام نام علی
فلک غلام من است به احترام علی
نشسته مرغ دلم به روی بام علی
علی امام من است و منم غلام علی
***
یکی از استدلال های شیعه ی امامیه، برای خلافت و جانشینی امیر المؤمنین علی علیه السلام، آیه ی ولایت است که خداوند متعال در سوره ی مائده آیه 55، می فرماید:«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا مىدارند و در حال رکوع زکات مىپردازند.
طبق احادیث بسیاری که از منابع تفسیری شیعه و اهل سنت نقل شده است، آیه ی مبارکه در باره امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، نازل شده است، و مقصود از «الذین آمنوا...» آن حضرت است.
شان نزول آیه ولایت
ثعلبی در تفسیر خودش «الکشف و البیان، ج4، ص 80-81، دار احیاء التراث عربی» از ائمه تفسیر و حدیث اهل سنت، و مفسر بزرگ شیعه شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبایه بن ربعی چنین نقل کرده اند: که «عبد الله بن عباس» روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، حدیث نقل مىکرد، ناگهان مردى که عمامهاى بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام (ص) حدیث نقل میکرد او نیز با جمله «قال رسول اللَّه» حدیث دیگرى از پیامبر (ص) نقل مىنمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمىشناسد بداند من ابو ذر غفارى هستم با این گوشهاى خودم از رسول خدا ص شنیدم، و اگر دروغ مىگویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ مىگویم هر دو کور باد، که پیامبر (ص) فرمود:«على قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله». على علیه السلام، پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت.
سپس ابو ذر اضافه کرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا (ص) در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على علیه السلام، که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت:«خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى.
خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على علیه السلام، را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد.»
ابو ذر مىگوید: هنوز دعاى پیامبر (ص) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، گفت: بخوان، پیامبر خدا فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...»
این آیه با کلمه «انما» که در لغت عرب به معنى انحصار مىآید شروع شده و مىگوید: «ولى و سرپرست و متصرف در امور شما، تنها سه کس است: خدا و پیامبر و کسانى که ایمان آوردهاند، و نماز را برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند.»
بر اساس تصریح علمای لغت و ادب، کلمه ی «انّما» برای حصر وضع شده است. ابن منظور می گوید: اگر بر «انّ»، «ما» افزوده شود دلالت بر تعیین دارد. (لسان العرب، ج 1، ص 245)، فیروز آبادی آورده است که «انّما» مفید حصر است.(القاموس المحیط، ج4، ص 198.) ابن هشام نیز چنین گفته است. (مغنی اللبیب، ج1، ص88).
بنابراین؛ تردیدی نیست که در وضع لغوی «انّما» برای حصر است، اگر قرینه ای وجود داشته باشد می تواند با وجود قرینه در غیر حصر به کار رود که در این صورت استعمال مجازی خواهد بود.
نکته ی دیگر اینکه که کلمه «ولى» اگر چه در معانی مختلفی استعمال شده است، اما بررسی ها نشان می دهد که معنی اصلی آن، سرپرستی، اولویت و صاحب اختیار بودن است. ابن منظور در لسان العرب می گوید:«و الولیّ ولیّ الیتیم الذی یلی امره و یقوم بکفایته، و ولی المرئة الذی یلی عقد النکاح علیها». ولیّ یتیم کسی است که عهده دار کار یتیم است و به امور او قیام می کند. ولیّ زن کسی است که سرپرستی عقد نکاح او را به عهده دارد.
فیومی در المصباح المنیر ج2، ص 250، آورده است:«الولیّ فعیل به معنی فاعل من ولیه اذا قام به. و منه «الله ولیّ الذین آمنوا»، و الجمع اولیاء، قال ابن فارس؛ وکلّ من ولی امر احد فهو ولیّه.» ولی (بروزن) فعیل به معنی فاعل است، (گفته می شود)؛ ولیه، در صورتی که به امر کسی قیام کند و عهده دار کار وی شود. از این قبیل است، آیه کریمه «الله ولیّ الذین آمنوا» یعنی خداوند صاحب اختیار و اولی به تصرف در امور مؤمنان است. جمع ولی اولیاء می باشد. ابن فارس گفته است؛کسی که عهده دار امور کسی باشد ولی او خواهد بود.
بنابراین: مفاهیمی مانند، یاور و دوست معانی حقیقی ولی نیستند، بلکه گاهی در اینها به صورت مجازی استعمال می شود. و معنای حقیقی و شایع و متعارف در کلمه ی «ولیّ» همان صاحب اختیار و سرپرست می باشد. و این معنا در قرآن کریم زیاد به کار رفته است. از جمله در سوره بقره آیه 157، آمده است:«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»، خداوند ولی وسرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکیها به سوی نور خارج می سازد. در سوره ی اعراف آیه 199، سوره شوری آیه 9، و سوره انعام آیه 14، و موارد فراوان دیگر نیز، کلمه ی «ولی» به معنای فوق آمده است. از طرف دیگر، اگر در آیه ی کریمه ولایت به معنای دوستی و نصرت باشد، لازم می آید که محتوای آیه بر خلاف واقع باشد، زیرا؛ در این صورت معنی چنین خواهد شد. «جز این نیست که یاور یا دوست شما خدا و رسول و مومنانی هستند که نماز به پا می دارند، و در حال رکوع زکات می دهند». زیرا این صفت براى همه مؤمنان ثابت است نه مؤمنان خاصى که در آیه ذکر شده که نماز را برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند، و به عبارت دیگر دوستى و یارى کردن، یک حکم عمومى است، در حالى که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصى مىباشد و لذا بعد از ذکر ایمان، صفات خاصى را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد مىشود. این معلوم است که یاور و دوست مؤمنان در انحصار کسانی که در حال رکوع زکات می دهند نیست، بلکه یک حکم عمومى است که همه مسلمانان را در بر مىگیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یارى کنند حتى آنهایى که زکات بر آنها واجب نیست، و اصولا چیزى ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اینکه بخواهند در حال رکوع زکاتى بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند. از اینجا روشن مىشود که منظور از «ولى» در آیه فوق ولایت به معنى سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است، بخصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است. پس به این ترتیب، آیه از آیاتى است که به عنوان یک نص قرآنى دلالت بر ولایت و امامت على علیه السلام مىکند. این مساله بقدرى روشن و آشکار بوده که حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر (ص) مضمون روایت فوق را در اشعار خود که در باره على علیه السلام، سروده چنین آورده است:
فانت الذى اعطیت اذ کنت راکعا
زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک اللَّه خیر ولایة
و بینها فى محکمات الشرائع
یعنى: تو بودى که در حال رکوع زکات بخشیدى، جان بفداى تو باد اى بهترین رکوع کنندگان. و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را در باره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آن را ثبت نمود.
والسلام علیکم و رحمه الله... التماس دعا، یا علی مدد.
یارب
یارب نظری به چشم نمناکم کن
با اشک محبت علی پاکم کن
در کرب و بلا بگیر روح از تن من
در گوشه ی ایوان نجف خاکم کن.
کلمات کلیدی:
السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا صادق آل محمد
سلام ای گل خاتم المرسلین
مصفا شده از تو عرش برین
بهشت خدا جلوه ی روی تو
شب عارفان چله ی موی تو
شکفته ز چشمت گل رازقی
ولای تو سرلوحه ی عاشقی
شبستان قلب تو خلد برین
رواق نگاه تو حشر آفرین
به گرد سرت ای مه دلنشین
پرد روز و شب روح روح الامین
***
از عرش پیام سرمدی آوردند
بـه بـه چـه مه زبانزدی آوردند
در روز ولادت امام صادق
یک دسته گل محمدی آوردند
***
عید میلاد شه کون و مکان است امروز
قلزم رحمت حق، موج زنان است امروز
جلوه ذات احد در رخ احمد پیدا
وحدت عاشق و معشوق عیان است امروز
پایکوبان همه ذرات زمینند و زمان
دست افشان همه کون و مکان است امروز
آسمان دیده حسرت به زمین کرده فراز
خاک بر عرش برین نور فشان است امروز
خاکیان را سزد ار ناز بر افلاک کنند
که زمین پایگه جان جهان است امروز
شه لولاک به صد طنطنه و عز و جلال
به جمال ازلى نور فشان است امروز
اى که بر سر زدهاى افسر «کرّمنا» را
جان به طوف حرمت رقص کنان است امروز
اى کریمى که تویى رحمت حق بر دو جهان
سیل حاجات به سوى تو روان است امروز
اى که در شأن تو نازل شده قرآن مجید
کى مرا در خور مدح تو بیان است امروز
چونکه فریاد رسم در دو جهان مهر نبى است
به تولّاى تو جان، جامه دران است امروز
ساغرى از مى وحدت بچشانم ساقى
که دل از جذبه عشقت به فغان است امروز
فقر فخرى چو به لب راند شه کون و مکان
جشن درویشى بی پا و سران است امروز
***
رحمت بودن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
قرآن کریم در مورد رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:«وَما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»، (سوره انبیاء، آیه 107)، ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم.
در این مبارکه به رحمت عام وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، اشاره شده است. بدین معنا که مردم دنیا اعم از مؤمن و کافر همه مرهون رحمت حضرت ختم مرتبت هستند، چرا که آن حضرت، نشر آئینى را به عهده گرفت که سبب نجات همگان است، حال اگر گروهى از آن استفاده کردند و گروهى نکردند این مربوط به خودشان است و تاثیرى بر عمومى بودن رحمت نمى گذارد.
این درست به آن مى ماند که بیمارستان مجهزى براى درمان همه دردها با پزشکان ماهر و انواع داروها تاسیس کنند، و درهاى آن را به روى همه مردم بدون تفاوت بگشایند، آیا این وسیله رحمت براى همه افراد آن اجتماع نیست؟ حال اگر بعضى از بیماران لجوج خودشان از قبول این فیض عام امتناع کنند تاثیرى در عمومى بودن آن نخواهد داشت. و به تعبیر دیگر رحمت بودن وجود پیامبر براى همه جهانیان جنبه مقتضى و فاعلیت فاعل دارد و مسلما فعلیت نتیجه، بستگى به قابلیت قابل نیز دارد. (تفسیر نمونه ج13، ص 526)
در روایت از امام باقر علیه السلام، و همین طور نزدیک به این مضمون، از امام صادق علیه السلام، آمده است، که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، فرموده است:« إنّ لکم فی حیاتی خیرا، و فی مماتی خیرا، أمّا فی حیاتی فقد قال تعالى:«وَما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ»، (سوره انفال، آیه 33) و أمّا فی مماتی فتعرض علیّ أعمالکم فأستغفر لکم»، (بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج2، ص507) حیات من برای شما خیر است و بعد از رفتنم از دنبا، نیز برای شما خیر می رسد، اما خیر حیاتم این است، خداوند فرموده است:تا تو در میان آنها هستى آنها را مجازات نخواهم کرد، اما پس از مرگم، اعمال شما بر من عرضه می شود و من برای شما طلب استغفار می کنم.
در روایت ابی سعید خدری آمده است که روزی عمار به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، عرض می کند، که یا رسول الله من دوست داشتم که شما عمر حضرت نوح علیه السلام، را داشتید و ما بیشتر از وجود مبارکت استفاده می کردیم؟
حضرت می فرماید؛ ای عمار حیات من برای شما خیر است، و در حیاتم برای شما طلب استغفار می کنم، و پس از مرگم نیز خیر من به شما می رسد، و برای شما طلب استغفار می کنم به دو شرط؛ یکی اینکه تقوای الهی را پیشه کنید. دوم؛ صلوات نیکو برای من و اهلبیتم، بفرستید. چونکه اعمال شما، اسماء شما و اسماء پدرتان و اسماء قبیله ی شما، بر من عرضه می شود، اگر دیدم که عمل شما نیکوست، خدا را حمد می کنم، و اگر دیدم که سوء اعمال دارید، برای شما طلب استغفار می کنم. منافقین و شکاکانی که قلب مریض داشتند، و در جلسه حاضر بودند، با خود گفتند؛ که حضرت می پندارد که بعد از مرگش نیز اعمال افراد، اسماء شان، و اسماء پدران شان، و انساب شان، و قبیله ی شان، بر او عرضه می شود و این دروغ است. در اینجا بود که آیه 105، سوره ی مبارکه ی توبه نازل شد که «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»، ای پیامبر، بگو عمل کنید، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مىبینند. به آن حضرت عرض شد که منظور از «مؤمنون» در آیه چه کسانی هستند؟ عامه و خاصه نقل نموده اند، که حضرت فرمود:منظور از «مؤمنون» در آیه، آله محمد صلی الله علیه وآله، و أئمه ی این خاندان هستند.«عن أبی سعید الخدری أنّ عمارا قال للنبیّ صلى اللّه علیه و آله: وددت أنّک عمّرت فینا عمر نوح علیه السّلام. فقال صلى اللّه علیه و آله: یا عمّار حیاتی خیر لکم، و وفاتی لیس بشرّ لکم، أمّا فی حیاتی فتحدّثون و أستغفر اللّه لکم، و أمّا بعد وفاتی فاتّقوا اللّه و أحسنوا الصلاة علیّ و على أهل بیتی فإنّکم تعرضون علیّ بأسمائکم و أسماء آبائکم و قبائلکم، و إن یکن خیرا حمدت اللّه تعالى، و إن یکن سوءا أستغفر اللّه لذنوبکم. فقال المنافقون و الشکّاک و الّذین فی قلوبهم مرض: یزعم أنّ الأعمال تعرض علیه بعد وفاته بأسماء الرجال، و أسماء آبائهم و أنسابهم إلى قبائلهم، إنّ هذا لهو الافک. فأنزل اللّه تعالى: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ«» فقیل له: و من المؤمنون فقال: عامة و خاصّة، أمّا الّذین قال اللّه تعالى و المؤمنون فهم آل محمّد صلى اللّه علیه و آله و الأئمة منهم علیهم السّلام.»، (بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج2، ص 508)
به هر حال در دنیاى امروز که فساد و تباهى و ظلم و بیدادگرى از در و دیوار آن مى بارد، آتش جنگها در هر سو شعلهور است، و چنگال زورمندان بیدادگر حلقوم مستضعفان مظلوم را مىفشارد، در دنیایى که جهل و فساد اخلاق و خیانت و ظلم و استبداد و تبعیض، هزار گونه نابسامانى آفریده است، در این گیرودار، رئیس جمهور خبیث فرانسه، از توهین کنندگان به ساحت قدسی رسول اعظم، حمایت می کند، بر هم? مسلمانان لازم است، که در مقابل دنیای این جهان خواران بپا خیزند، و در روز ولادت باسعادت حضرت همه پیمان اخوت و برادری ببندند، و مشت محکم به دهان یاوه سرایان ستمگر، بزنند، و از رحمه للعالمین دفاع نمایند، و به تعالیم حیات بخش آن حضرت عمل نمایند، و به نشر آن برای جهانیان بپردازند، زیرا؛ دنیا امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز مند تعالیم آسمانی، پیامبر رحمت، صلی الله علیه وآله وسلم، است. تا از لطف و رحمت حضرت در دنیا و آخرت بهرمند گردند.
نمونه ای از اخلاق رسول اعظم صلی الله علیه وآله وسلم
وقتی که سال دهم هجری فرا می رسد، قلمرو حکومت پیامبر گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله وسلم، از مدینه گسترش پیدا می کند، و تمام جزیره العرب را تحت نفوذ خویش قرار می دهد، و آوازه ی حکومت اسلامی به گوش همه ی حکومت های جهان می رسد، و آنها رویش حساب می کنند و شهرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، در همه جا می پیچد. در همین حال عرب بیابان گردی به محضر رسول معظم اسلام، شرف یاب می شود، می خواهد مطالبی را به حضرت عرض نماید، بر اساس آن چیز های که از شاهان شنیده است، و با آن تصور، هنگام صحبت کردن رعب او را فرامی گیرد و زبانش به لکنت می افتد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، از این حالت ناراحت می شود، فورا او را در بغل می گیرد و می فشارد، به گونه ای که بدنش بدن او را لمس می کند، بعد می فرماید:«هوِّن علیکَ» برای خودت آسان بگیر از چه می ترسی؟ «لَستُ بملکٍ» من پادشاه و آن جبابره ای که تو خیال می کنی نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز، شیر می دوشید. من مثل برادر تو هستم. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج 16، ص 66)
این نمونه ای از محبت و رأفت و رحمت و اخلاق نیک آن حضرت است، که قرآن کریم بیان می کند:«انک لعلی خلق عظیم». تو دارای خلق عظیم هستی.
کرامتی از امام صادق علیه السلام
صفوان، از عبدى نقل مىکند که گفت: عیالم به من گفت: خیلى وقت است که امام صادق- علیه السّلام- را ندیدهایم. اگر امسال به حج برویم با امام نیز تجدید دیدار مىکنیم.گفتم: ما که چیزى در بساط نداریم تا به حج برویم.گفت: چرا، من مقدارى لباس و زینت آلات دارم، آنها را بفروش تا با آن به حج برویم. من هم چنین کردم. و عازم سفر شدیم. هنگامى که نزدیک مدینه رسیدیم. همسرم بشدّت مریض شد تا اینکه مشرف به موت گردید. وقتى به مدینه رسدیم، خدمت امام صادق- علیه السّلام- رفتم در حالى که از سلامتى او مأیوس شده بودم. سلام عرض کردم و حضرت نیز جوابم را داد و از حال همسرم پرسید.جریان را گفتم و عرضه داشتم که از خوب شدن او ناامید شدهام.حضرت فرمود: بخاطر این است که خیلى ناراحتى؟گفتم: آرى .فرمود: خوف نداشته باش! دعا کردم تا خداوند او را عافیت دهد. وقتى که بر گردى خواهى دید که خوب شده و نشسته است و به او شیرینى مى دهند.عبدى مىگوید: به سرعت برگشتم و دیدم حال همسرم خوب شده، نشسته و کنیز به او شیرینى مىخوراند. از حالش پرسیدم، گفت: خدا به من شفا داده و میل به شیرینى پیدا کردم.گفتم: وقتى از پیش تو رفتم ناامید بودم. امام صادق- علیه السّلام- از حال تو پرسید که جریان را به او گفتم. فرمود: نترس، وقتى که برگشتى خواهى دید که همسرت نشسته و شیرینى مىخورد. زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم. مردى داخل شد و پرسید:چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و این هم ملک الموت است که براى قبض روح من آمده است. آن مرد گفت: اى ملک الموت! جواب داد: لبّیک اى امام! فرمود: آیا تو مأمور به اطاعت از ما نیستى؟گفت: چرا هستم. فرمود: به تو دستور مىدهم تا بیست سال دیگر، مرگ او را به تأخیر اندازى.گفت: بر روى چشم، اطاعت مىکنم. بعد هر دو از پیش من خارج شدند و رفتند. و من نیز همان لحظه حالم خوب شد. (بحار الانوار، ج47، ص 115، ح 152، به نقل از جلوههاى اعجاز معصومین ،ص:233)
کلمات کلیدی: