سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ وغمش را کفایت می کند و از جایی که به فکرش نمی رسد روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
قطره ی شبنم

مصرف خمس

برای بررسی مصرف خمس، ابتدا باید به تقسیم آن پرداخت، تا موارد مصرف، معلوم گردد.

تقسیم خمس          

مشهور بین فقهای امامیه این است که خمس به شش قسمت تقسیم می‌شود. یک سهم برای خدا، و یک سهم برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، یک سهم برای ذی القربی، و سه سهم دیگر برای یتیمان و فقراء و در راه ماندگان از سادات میباشد. که در زمان حضور پیامبر گرامی اسلام، و یا امام معصوم، علیهم السلام، همة این شش سهم به ایشان پرداخت می‌گردد. و این مطلب نه تنها فتوای مشهور فقهای امامیه، بلکه، عده ای از فقها ادعای اجماع نموده اند که خمس به شش قسمت تقسیم می‌شود. بعنوان نمونه شریف مرتضی در انتصار[1]، ابن زهره حلبی در غنیه[2]، طبرسی در مجمع البیان[3]، فاضل مقداد در کنز العرفان[4] و... به تعبیر آقای مکارم، که «لاخلاف ولاکلام فی ان الخمس یقسم ستة اسهم...»[5] در این جهت هیچ اشکال و اختلافی در میان امامیه وجود ندارد که خمس به شش قسمت تقسیم می‌شود. آیة مبارکة «واعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین و ابن السبیل إن کنتم آمنتم بالله»[6] و روایات مستفیضة این باب، همگی دلالت دارند که خمس به شش قسمت تقسیم. از این جمله است، روایت عبد الله بن بکیر. «عنه (سعد بن عبد الله)، عن احمد بن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه، عن عبد الله بن بکیر عن بعض اصحابه عن احدهما(ع)، فی قول الله تعالی؛ (واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل)، قال خمس الله وخمس الرسول للامام، وخمس ذی القربی لقرابة الرسول والامام والیتامی یتامی آل الرسول والمساکین منهم وأبناء السبیل منهم فلا یخرج منهم الی غیرهم»[7]

سند روایت

تعابیری که در مورد اشخاص واقع در سند آمده است به این ترتیب است؛ در مورد سعید بن عبد الله آمده است که « امامیٌ ثقةٌ جلیلٌ»، اما احمد بن حسن بن علی بن فضال، فطحی مذهب و ثقه است، در مورد پدرش گفته شده، که او ابتدا فطحی مذهب بوده، ولی قبل از موتش به مذهب حق برگشته، و ثقه و جلیل می‌باشد، بنابر قولی از اصحاب اجماع است. عبد الله بن بکیر، فطحی مذهب، ثقه و از اصحاب اجماع است. در مورد اصحابش باید گفت که عبد الله بن بکیر از کسانی است که بزرگان، بر صحت آنچه از طریق او صحیح دانسته شده اجماع و اتفاق دارند.[8] بنابراین، روایت از حیث سند مشکل ندارد و موثقه است.

عبد الله بن بکیر از یکی از آن دو بزرگوار (امام باقر علیه السلام، یا امام صادق علیه السلام، در بارة سخن خداوند متعال که میفرماید:« واعلموا انما غنمتم...»، روایت نموده است که حضرت فرمود؛ خمسی متعلق به خدا و رسول، برای امام است، و خمس ذی القربی برای خویشان رسول، یعنی امام است. باز هم خمس برای یتیمان آل رسول، و مستمندان و در راه ماندگان از آل رسول می‌باشد، و بغیر اینها روانیست که خمس داده شود.

از این حدیث شریف به خوبی دانسته می‌شود که خمس به شش قسمت تقسیم می‌شود، به افراد معین اختصاص دارد.

حدیث دیگری، در این مورد مرسلة حماد بن عیسی است. هرچند این روایت مرسله است، ولی فقها در ابواب مختلف به آن عمل کرده اند و حماد از کسانی است که بزرگان بر صحت آنچه از طریق او صحیح دانسته شده اجماع دارند.[9] از آنجایی که این روایت بسیار طولانی است، به علت اختصار تنها آن بخش که مربوط به بحث ما است در اینجا می‌آوریم.

علی بن ابراهیم بن هاشم عن أبیه عن حماد بن عیسی عن بعض أصحابنا عن العبد الصالح(ع)، قال؛ «الخمس من خمسة أشیاء من الغنائم والغوص ومن الکنوز و من المعادن والملاحة...، ویقسم بینهم الخمس علی ستة أسهم، سهم لله وسهم لرسول الله وسهم لذی القربی وسهم للیتامی وسهم للمساکن و سهم لابناء السبیل، فسهم الله وسهم رسول الله لاولی الامر من بعد رسول الله(ص)، وراثة فله ثلاثة أسهم سهمان وراثة وسهم مقسوم له من الله وله نصف الخمس کملا ونصف الخمس الباقی بین أهل بیته فسهم لیتاماهم وسهم لمساکینهم وسهم لابناء سبیلهم، یقسم بینهم علی الکتاب والسنة...»[10]  علی بن ابراهیم از پدرش و او از حماد بن عیسی و ایشان از بعض اصحاب ما از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، نقل می‌کند که حضرت فرمود: خمس از پنج چیز گرفته می‌شود؛ از غنائم جنگی از غواصی در دریا، از گنجها، از معادن و از معدن نمک و...، خمس در بین اهل آن به شش قسمت تقسیم می‌شود. سهمی برای خدا، سهمی برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، سهمی برای ذی القربی، سهمی برای یتیمان، سهمی برای مستمندان، و سهمی برای در راه ماندگان.

پس سهم خدا و سهم رسول خدا، برای اولی الامر بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، به عنوان وراثت می‌باشد، بنابراین اولی الامر سه سهم دارد، دو سهم آن بعنوان وراثت، و یک سهم هم که از طرف خداوند به او تعلق گرفته است که در این صورت نصف خمس بطور کامل در اختیار  اولی الامر است. و نصف دیگر خمس بین اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، تقسیم مى‌شود؛ سهمى براى یتیمان شان و سهمى براى مستمندان شان و سهمى براى در راه ماندگان شان که بین آنان بر اساس کتاب و سنت، قسمت مى‌شود.

با توجه به مطالب فوق، نظری که به ابن جنید، نسبت داده شده که ایشان معتقد به تقسیم خمس به پنج قسمت بوده، قابل اعتنا نیست. شیخ انصاری«ره» درکتاب الخمس خودش آورده است: «وإن حکی بعض استظهار کونه ابن الجنید الا ان المحکی عنه فی المختلف موافقة المشایخ الثلاثة وباقی علمائنا»[11]  اگر چه از بعضی استظهار کرده اند که ابن جنید قائل به تقسیم خمس به پنج قسمت است ولکن آنچه از مختلف حکایت شده این است که ایشان با مشایخ ثلاث و باقی علما هم عقیده است. محقق همدانی در مصباح الفقیه می‌نویسد‌: ‌«فما حکی عن شاذ من أصحابنا من أنه أسقط سهم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، ضعیف، بل لم یعرف قائله... وکیف کان فلاریب فی ضعف القول المزبور، بل فساده»[12] پس آنچه از شاذی از اصحاب ما حکایت شده، که قائل است، بعد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، سهم آن حضرت ساقط شده، و این ضعیف است، بلکه قائل این قول شناخته شده نیست... بهر تقدیر شکی در ضعف این قول، بلکه بالاتر از آن، شکی در فسادی این قول نیست.

بنابراین؛ دیگر جای هیچ شبهه ای باقی نمی‌ماند که از نظر فقهای امامیه، خمس به شش قسمت تقسیم می‌شود و نصف آن مال امام معصوم علیه السلام، است و نصف دیگر، متعلق به سادات و ذریة پاک پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، است، که در زمان حضور امام علیه السلام، همة خمس یکجا، به امام، پرداخت می‌شود، که ایشان سهم سادات را به این سه گروه پرداخت می‌کند، بنابرروایات اگر سهم سادات کفاف آنها را نکرد، امام علیه السلام، از منابع مالی حکومت اسلامی، هزینة این سه گروه آخر را تأمین می‌کند.

تقسیم خمس از دیدگاه اهل سنت

اهل سنت در مورد تقسیم خمس، دیدگاه های متفاوتی دارند. شیخ طوسی«ره» در کتاب خلاف، به چهار دیدگاه آنها اشاره نموده است، به این صورت که: «... فذهب الشافعی الی ان خمس الغنیمة یقسم علی خمسة أسهم، سهم لرسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، وسهم لذی القربی وسهم للیتامی وسهم للمساکین، وسهم لابناء السبیل...، وذهب أبو العالیة الریاحی؛ الی أن الخمس من الغنیمة والفیء مقسوم علی ستة أسهم...، وذهب مالک؛ الی أن خمس الغنیمة... مفوض الی أجتهاد الامام، لیصرفه الی من رأی أن یصرفه الیه. وذهب أبوحنیفة؛ الی أن خمس الغنیمة... یقسم علی ثلاثة أسهم...أن ذلک کان مقسوما علی عهد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، (علی ماذکرالشافعی)، علی خمسة، الا أنه لما مات سقط سهمه و سهم ذی القربی الذین کانوا علی عهده وبقی الاصناف الثلاثة فیصرف إلیهم.»[13]

1- شافعی می‌گوید؛ که خمس غنیمت به پنج قسمت تقسیم می‌شود، سهم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، سهم ذی القری، سهم ایتام، سهم مساکین و سهم، در راه ماندگان... ایشان سهم خدا را حذف کرده و سهم خدا را تشریفاتی میداند.

2- ابو العالیة الریاحی، می‌گوید؛ که خمس غنیمت و فیء بر شش قسمت تقسیم می‌شود... مبنای ایشان در تقسیم خمس موافق با مبنای امامیه است.

3- مالک می‌گوید؛ خمس غنیمت... به امام واگذار شده، در هر جایی که مصلحت بداند مصرف می‌کند، و آن تقسیم نمی‌شود.

4- ابوحنیفه قائل است که خمس غنیمت... به سه قسمت تقسیم می‌شود. ایشان می‌گوید؛ در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، بنابر آنچه که شافعی گفته، خمس بر پنج قسمت تقسیم می‌شد، اما چونکه؛ رسول خدا از دنیا رفت، سهم او و سهم ذی القربی هم، ساقط شد، ولی اصناف سه گانة دیگر بر حال خود باقی است، و در مواردش مصرف می‌شود.

البته اقوال فقهای اهل سنت به این چهار قول خلاصه نمی‌شود، بلکه اقوالی دیگری هم در این مورد دارند که ابن قدامه در «المغنی» بیان کرده است، طالبین می‌توانند به آنجا مراجعه نمایند.[14]

مراد از ذی القربی

در آیة مبارکة خمس، «لام حرف جر» بر «الله»، «الرسول» و «ذی القربی»، داخل شده است، و این بیانگر این است که هریک استقلالاً، از خمس سهمی دارند، که به خود شان اختصاص دارد. از اینکه «رسول» مقدم بر «ذی القربی» شده، این قرینه می‌شود که بگوییم، مراد از ذی القربی، اقربای رسول است، و از این جهت که مفرد آمده یعنی «ذوی القربی» گفته نشده، قرینه می‌شود که مراد امام علیه السلام، است. چون در هر زمانی امام یک شخص است، و خداوند با این تعبیر نشان می‌دهد که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، امام معصوم، از خویشان آن حضرت، دارای مقام امامت است. مشهور فقهای امامیه با استفاده از روایات، همین معنا را برگزیده اند. در این مورد، نسبت مخالفت داده نشده مگر به ابن جنید که ذی القربی را هماهنگ با فقه اهل سنت بر همة خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، بدون قید تعمیم داده است.[15] 

شیخ انصاری«ره» در کتاب خمس خودش آورده است؛ «المشهور بین أصحابنا هو أن المراد بذی القربی، هوالامام علیه السلام، وهو المحکی عن المشایخ الثلاثة وابن زهرة و ابن حمزة وابن إدریس وسلار والفاضلین والشهیدین والمحقق الثانی وغیرهم وعن الانتصار دعوی الاجماع علیه، ...»[16]  مشهور بین اصحاب ما این است که مراد از ذی القربی، امام علیه السلام، است. از مشایخ ثلاث، ابن زهره، ابن حمزه، ابن ادریس، سلار، فاضلین، شهدین، محقق و دیگران، حکایت شده که اینها می‌گویند؛ مراد از ذی القربی، امام علیه السلام، است.، از شریف مرتضی در انتصار، ادعای اجماع نقل شده است.

بنابراین؛ از دیدگاه فقهای امامیه، این امر مسلم است که مراد از ذی القربی، امام علیه السلام، می‌باشد.

مراد از ایتام، مساکین وابن السبیل

مشهور بین فقهای امامیه این است که مراد از ایتام، مساکین و ابن السبیل، کسانی هستند که از آل رسول صلی الله علیه وآله وسلم، می‌باشند. چونکه؛ «للرسول» و«لذی القربی» مقدم بر این سه گروه هستند و اینها معطوف علیهم، برای آنها است و متصل به آنها می‌باشند.[17] از طرف دیگر روایات زیاد هم همین مدعا را اثبات می‌کند، از جملة این روایات، روایت عبد الله بن بکیر، و روایت حماد بن عیسی بود که قبلا بیان گردید. اما فقهای اهل سنت قائل به عمومیت آن برای همة یتمان، مساکین و در راه ماندگان از مسلمین می باشند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 91/1/7:: 8:33 عصر     |     () نظر
<      1   2