در سیزده ماه رجب ماه مبارک
میلاد علی در حرمالله مبارک
گلبوسه بزن صورت الله صمد را
تبریک بگو فاطمه بنت اسد را
کامشب به حرم نور علی گشته عنایت
کز نور الهی کند این نور حکایت
این نور همان است که پیش از گِل آدم
تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم
این نور فروغی است که در غیب نهان بود
این نور چراغی است که در عرش عیان بود
***
افتاده نفس در دل خلقت به شماره
از چشم سماوات روان گشته ستاره
مَه خندد و خورشید شده محو نظاره
جبریل به دیوار حرم کرده اشاره
وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره
ای اهل حرم باز حرم محترم آمد
تکبیر بگوئید علی از حرم آمد
***
خورشید ز پشت کوهها سرنزند
تا بوسه به خاک کوی حیدر نزد
سنگی است فتاده در میان گل و لای
هر دل که به نام و یاد او پر نزند
شرط قبولی عبادت ولایت علی علیه السلام
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، فرمود:«یا على، لو أنّ عبداً عبداللّه عزّو جلّ مثل ماقام نوحٌ فى قومه و کان به مثل احدٍ ذهباً فأنفقه فى سبیل اللّه و مدّ فى عمره حتى حجّ ألف عامٍ على قدمیه ثم قتل بین الصفا و المروة قتل مظلوماً ثمّ لم یوالک یا على لم یشمّ رائحة الجنّة و لم یدخلها»،(مناقب خوارزمى، ص 67 و ینابیع المودة، ص 252)
ترجمه:ای علی اگر کسی خدا را به اندازه نوح عبادت کند و همسنگ کوه احد در راه خدا طلا انفاق کند و ان مقدار عمر کند که هزار بار با پای پیاده حج به جای آورد و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه کشته شد اگر ولایت تو را نپذیرد بوی بهشت به مشامش نمی رسد و داخل بهشت نمی شود.
حب علی رمز سعادتمندی
حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:«اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَن اَحَبَّ عَلیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعدَ مَوتِهِ»(نهج الحیا? ص48)،
ترجمه: همانا سعادتمند کامل و خوشبخت حقیقی است که علی علیه السّلام را در حیاتش و پس از وفاتش دوست بدارد.
محبّت امام علی علیه السّلام در طول محبّت خدا و رسول قرار دارد. این مودّت هم در دنیا کارساز است هم در آخرت. نتیجه ی آن به اصلاح رفتار منتهی می شود.
مگر پذیرفتنی است کسی مدعی محبّت او باشد، اما در اعمال خود شباهتی به مولا و محبوب خود نداشته باشد؟ دوستی انسان را به همرنگی و همسویی می کشاند و دوستدار علی علیه السّلام، صالح و متّقی و خداترس خواهد بود؛ چرا که از مولایش دراینگونه کارها تبعیّت می کند.
این همان سعادت و کامیابی است که در حدیث آمده است.
التماس دعا.
کلمات کلیدی:
ولادت باسعادت نهمین ستاره ی فروزنده؛ و پیشواى بشریّت، حجّت خداوند براى هدایت بندگان، آن شخصیّت برگزیده و ممتازى که همچون حضرت عیسى مسیح و بعضى دیگر از انبیاء الهى علیهم السلام در سنین کودکى به مقام والاى امامت و ولایت نائل آمد و در بین اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان (جوادالائمّه) معروف گردید، تبریک و تهنیت عرض می کنم.
امام جواد علیه السلام، خلیفه ی برحق، و وارث علوم و معدن دانش ها و مخزن اسرار الهی، و حجت خدا و راهنمای خلق است. جدّ بزرگوارش رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در معرّفى آن حضرت فرموده است: خداوند متعال نطفه او را پاک و مبارک و رضایت بخش قرار داد؛ و نامش را به عنوان محمّد بن علىّ علیه السلام برگزید، او شفیع شیعیان خواهد بود؛ و وارث تمام علوم مى باشد.
در تاریخ ولادت حضرت امام محمّد تقى، ملقّب به جواد، اختلاف است. قول مشهور این است که آن حضرت در دهم رجب سال 195 قمرى در مدینه چشم به جهان گشوده است. کنیه آن حضرت ابوجعفر و پدر گرامی اش حضرت على بن موسى الرّضا و مادر بزرگوارش سبیکه، معروف به خیزران است. دوران زندگى جوادالأئمّه(علیه السلام) مصادف با دوران حکومت مأمون و معتصم عبّاسى بود و معتصم در بغداد تصمیم به قتل آن حضرت گرفت و سرانجام به وسیله أُمّ الفضل ، همسر امام و دختر مأمون، آن پیشواى معصوم را در 25 سالگى، مسموم کرد و به شهادت رساند.
کرامتی از امام جواد علیه السلام
با پنجاه قدم، شام تا کعبه را پیمود
حافظ ابونعیم (یکى از علماء اهل سنّت) در کتاب خود به نام حلیة الا ولیاء آورده است: شخصى به نام ابویزید بسطامى حکایت قابل توجّهى را از سرگذشت خود با کودکى خردسال نقل کرده است: روزى از شهر بسطام جهت زیارت خانه خدا حرکت کردم ؛ چون به یکى از روستاهاى شهر دمشق رسیدم ، تپّه خاکى را دیدم که کودکى حدودا چهار ساله روى آن بازى مى نمود.
وقتى نزدیک او رسیدم ، خواستم به او سلام کنم ، با خود گفتم : این بچّه است و هنوز به تکلیف الهى نرسیده ، اگر به او سلام کنم ، جواب نمى داند؛ و اگر سلام نکنم حقّى را ضایع کرده ام .
و بالاخره بر او سلام کردم و آن کودک نگاهى بر من انداخت و اظهار داشت: قسم به آن کسى آسمان را برافراشت و زمین را گسترانید، چنانچه جواب سلام را واجب نگردانیده بود، جواب نمى گفتم .
چون که مرا به جهت کمى سنّ و سال نزد خود کوچک و حقیر دانستى؛ ولیکن جوابت را مى دهم: (علیک السّلام و رحمة اللّه و برکاته و تحیّاته و رضوانه).
و سپس افزود: هرگاه تحفه و تحیّتى برایتان هدیه کردند، سعى نمائید که به بهترین وجه آن را پاسخ دهید.
با شنیدن چنین سخنانى ، فهمیدم که او شخصیّتى والا و بلند مرتبه است و من اشتباه فکر کرده ام. در همین لحظه ، فرمود: اى ابویزید! براى چه از دیار خود بسطام به شهر شام آمده اى ؟ عرض کردم: اى سرورم! قصد زیارت کعبه الهى را دارم. پس آن کودک از جاى خود برخاست و اظهار داشت: آیا وضو دارى؟ عرض کردم: خیر. فرمود: همراه من بیا، دَه قدم که راه رفتیم، به نهرى بزرگ تر از فرات رسیدیم و او نشست و وضوئى با رعایت تمام آداب و مستحبّات گرفت و من نیز وضو گرفتم .
در همین اثناء، قافله اى عبور مى کرد از شخصى پرسیدم : این نهر کدام نهر است ، و چه نام دارد؟ گفت : رود جیحون است. بعد از آن ، کودک فرمود: حرکت کن تا برویم ، چون بیست قدم راه پیمودیم، به نهرى بزرگ تر از نهر قبلى رسیدیم.
و چون کنار آن نهر آمدیم ، فرمود: بنشین ، و من طبق دستور او نشستم و او رفت ، از قافله اى که از آن محلّ عبور مى کرد، پرسیدم : این جا کجاست و این نهر چه نام دارد؟ گفتند: رود نیل است و تا شهر مصر حدود یک فرسخ فاصله دارى ، آن ها رفتند و پس از ساعتى آن کودک باز آمد و اظهار داشت: برخیز حرکت کن تا برویم. پس حرکت کردیم و بیست قدم دیگر راه رفتیم ، نزدیک غروب خورشید بود که نخلستانى نمایان گردید، کنار آن رفتیم و اندکى نشستیم ؛ و پس از استراحتى مختصر دوباره فرمود: حرکت کن تا برویم. مقدار خیلى کمى که راه آمدیم ، به مکّه معظّمه رسیدیم ؛ و چون وارد مسجدالحرام شدیم ، من از کلیددار کعبه سؤ ال کردم که این کودک کیست؟
گفت: او حضرت ابوجعفر، محمّد جواد، فرزند علىّ بن موسى الرّضا علیهم السلام مى باشد. (إ ثبات الهداة : ج 3، ص 348، ح 79، به نقل از حلیة الاُلیاء.)
حدیثی گهربار از امام جواد علیه اسلام.
امام جواد علیه السلام، می فرماید:«مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ کانَ نَزْرا قَلیلا.» (امالى شیخ مفید: ص 328، ح 13، مستدرک : ج 8، ص 324، ح 9562.)
ترجمه: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران (خوب)، موجب صفاى دل و نورانیّت آن مى گردد و سبب شکوفائى عقل و درایت خواهد گشت، گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.
التماس دعا.
کلمات کلیدی:
شهادت جانسوز امام همام علی النقی الهادی علیه السلام را تسلیت عرض می کنم، و به عنوان چراغ راه، حدیثی از آن حضرت را تقدیم پیروان حضرتش می نمایم.
امام هادی علیه السلام می فرماید:«رَاکِبُ الْحَرُونِ أَسِیرُ نَفْسِهِ وَ الْجَاهِلُ أَسِیرُ لِسَانِهِ.»، (بحار الانوار ج 75، ص 369، چ دوم، بیروت، ناشر؛ دار احیاء التراث العربی، 1403هـ.ق)
ترجمه؛ کسی که بر اسب سرکش سوار است، اسیر هوای نفس خویش و نادان اسیر زبان خوش است.
امام علیه السلام، در این حدیث نورانی، پیروی از هوای نفس را به سوارکاری تشبیه نموده که بر اسب چموشی سوار است، و این اسب با سرعت تمام او را به هر سمتی که خواست با خود می برد که نتیجه ای آن سقوط در دره ای هلاکت است. متابعت از هوای نفس، سبب گرفتار آمدن انسان، در دام هلاکت است. در فراز دوم حضرت میفرماید: جاهل اسیر زبان خویش است، به این معنا که انسان جاهل طبق هوای نفس و ناسنجیده سخن می گوید و همین امر سبب گرفتاری او می شود. چه بسا انسان سخنی را در جمعی بیان می کند و بعد پشیمان می شود که کاش این سخن را نگفته بودم. از فرمایش گهربار امام هادی علیه السلام، می توان نتیجه گرفت که انسان عاقل هیچ وقت ناسنجیده سخن نمی گوید، و همیشه در سخنانش دقت دارد که مبادا این سخنم سبب گرفتاری ام در دنیا و آخرت شود. والسلام
کلمات کلیدی: