سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

قال علی علیه السلام: «القناعه مال لاینفد.»[1] قناعت مال و ثروتی است که از بین نمی رود، و باقی است. حقیقت این است که مال و ثروت مهمترین وسیله ی زندگی است، انسان به وسیله مال است که نیاز های ضروری و رفاهی خویش را برآورده می سازد. از طرف دیگر، انسان فطرتا دنبال لذت و رفاه و آسایش است، و از سختی و مشقت و درد و رنج بیزار است. اسلام که دین فطری است، با این میل طبیعی و ذاتی انسان مخالف نیست، بلکه در آیات قرآن کریم، از لذت های بسیار، با کیفیت بالا و دوام دار سخن به میان آمده است و به مؤمنین و متقین بشارت داده شده است که در سرای آخرت چه نعمت های نصیب آنها می شود. بعنوان نمونه در سوره نبأ می خوانیم؛ «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً حَدائِقَ وَ أَعْناباً وَ کَواعِبَ أَتْراباً وَ کَأْساً دِهاقاً لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً»[2]براى پرهیزگاران مسلما پیروزى بزرگى است. باغهایى سرسبز، و انواعى از انگورها. و حوریانى بسیار جوان و هم سن و سال.و جامهایى لبریز و پیاپى (از شراب طهور). در آنجا نه سخن لغو و بیهوده‏اى مى‏شنوند و نه دروغى. این جزائى است از سوى پروردگارت و عطیه‏اى است کافى.چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد، او را اکرام کند، بزرگ دارد.این توجه و عنایت، و این لطف و محبت، چنان لذتى به مؤمنان مى‏دهد که با هیچ نعمتى برابر نیست.و به گفته شاعر: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم *** لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم.

بنابر این از نظر اسلام، رفاه و آسایش و لذت جویی نه تنها مورد نکوهش نیست، بلکه مورد تشویق هم است، منتها با این قید که لذت باید دو خصوصیت داشته باشد، یکی از کیفیت بالا برخوردار باشد، و دیگر اینکه جاویدانه و همیشگی باشد، به همین منظور اسلام از لذت های زود گذر دنیوی حرام نهی نموده، و به انسان توجه داده است که در زندگی از لذت های معنوی و جاویدانگی غافل نشود، زیرا، انسان اگر زندگی مادی عناقت پیشه نباشد، و بدون کنترل و نظارت بر خواسته هایش به پیش رود، غفلت او را فرا می گیرد، و از لذت های مهمتر باز می ماند. به همین جهت اسلام توصیه به قناعت نموده است، و آن را مای? آسایش و آرامش در زندگی، معرفی نموده است. امام حسین علیه السلام، میفرماید: «القنوع راحه الابدان»[3] قناعت مایه ی آسایش تن، قناعت پیشگان است. در روایت دیگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، میفرماد: «من قنع لم یغتم«[4] کسی که قانع باشد، اندوهگین نشود. در همین راستا، امام صادق علیه السلام، میفرماید: «انظر الی من هو دونک فی المقدره ولاتنظر الی من هو فوقک فی المقدره، فان ذلک اقنع لک بما قسم لک»[5] به ناتوان تر از خود بنگر، و به توانگر از خویش منگر، زیرا؛ که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده است، قانع تر می سازد. سعدی در گلستان، می گوید: هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.[6] در روایت دیگر از امیر المؤمنین علی علیه السلام، آمده است :«ثمره القناعه العز»[7] میوه ی درخت قناعت عزت است. در زمان حضرت موسی علیه السلامَ، پادشاه ستمگری بود که وی به شفاعت بنده صالح، حاجت مؤمنی را بجا آورد، از قضا پادشاه و مؤمن هر دو در یک روز از دنیا فتند، مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نمودند و سه روز مغازه ها را بستند و عزادار شدند. اما جنازه مؤمن در خانه اش ماند، و حیوانی بر او مسلط گشت و گوشت صورت وی را خورد، پس از سه روز حضرت موسی علیه السلام، از قضیه با خبر شد. حضرت موسی در ضمن مناجات با خداوند، اظهار نمود؛ بار الهی، آن دشمن تو بود که با همه عزت و احترام فراوان دفن شد. و این هم دوست توست که جنازه اش در خانه ماند و حیوانی صورتش را خورد، سبب چیست؟ وحی آمد که ای موسی، دوستم از آن ظالم حاجتی خواست، اوهم بجا آورد، من پاداش کار نیک اورا در همین جهان دادم. اما مؤمن چون از ستمگر که دشمن من بود، حاجت خواست، من هم کیفر او را در این جهان دادم، هردو نتیجه کار های خودشان را دیدند.[8] حضرت علی علیه السلام، میفرماید: «من عقل قنع»[9] کسی که عاقل باشد قانع است. در روایت دیگری از آن حضرت آمده است که شخصی از امیر ا لمؤمنین علی علیه السلام، از آیه مبارکه «فلنحیینه...» که در مورد حیات طیبه است، سؤال می کند، امام علیه السلام، می فرماید: «هی القناعه»[10] مراد از حیات طیبه قناعت است. اگر انسان در زندگی قناعت نداشته باشد، و بر اساس هوس هایش رفتار نماید، هر چند که درآمد خوبی هم داشته باشد، باز هم زندگیش را کفایت نمی کند، زیرا؛ هر روز یک چیزی در بازار می آید، او هوس آن را می کند، به همین منظور اگر شبانه روز هم تمام تلاش خود را برای بدست آوردن مال صرف نماید، باز می بیند که به هم? مقصودش نرسیده است. قرآن کریم می فرماید: «ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا»[11] انسان حریص و کم طاقت آفریده شده.هنگامى که بدى به او رسد بیتابى مى‏کند.و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مى‏شود. بطور خلاصه انسان حریص سیری نا پذیر است. در مقابل اگر شخصی در آمد اندکی هم داشته باشد، ولی شخص قانع باشد، زندگی راحتی را خواهد داشت، چونکه شخص قانع، چشم طمع به دیگران ندارد، و به مال و دارایی دیگران بخل نمی ورزد، و دچار حسرت و افسوس هم نمی شود.



[1] . نهج البلاغه، حکمت 475.

[2] . سوره نبأ، آیه 31- 37.

[3] . بحار الانوار ج75، ص 128.

[4] . غرر الحکم، ح 7771.

[5] . کافی، ج8، ص244.  

[6] . گلستان سعدی باب سوم در فضیلت قناعت، حکایت 18.

[7] . غرر الحکم، ح4646.

[8] . بحار الانوار ج 75، ص 373.

[9] . غرر الحکم، ح7724.

[10] . نهج البلاغه، حکمت229.

[11] . سوره معارج آیه19-21.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 94/11/12:: 6:29 عصر     |     () نظر