سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند با دل و فکرش می نگرد . نادان با چشم و دیده اش می بیند . [امام علی علیه السلام]
قطره ی شبنم

مقدمه

بر اساس مبانی تعالیم اسلام تمام هستی، ملک پروردگار عالم است، و انسانها به هر سرمایه ای که برسند و هر مقدار از امکانات مادی ولو با زحمت شخصی بدست آورده باشند، باز با ابزاری تحصیل کرده اند که خداوند متعال به آنها داده است. پس بنا بر این، خالق و مالک هستی حق دارد، در ثروتی که در دست بندگان ثروتمند است، نیازمندان جامعه را سهیم نموده و به افراد متمکن سفارش نماید، از اموالی که در دست آنهاست، نیاز نیازمندان جامعه را بر طرف نماید.

به همین منظور دین مقدس اسلام به صورت یک آیین جامع که تمام نیاز مندی های مادی و معنوی در آن پیش بینی شده است، پا به عرصة ظهور گذاشت، و از همان عصر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، به صورت یک حکومت جامع به وجود آمد و این حکومت جامع نیازمند یک پشتوانة مالی غنی و منظم بود که بتواند در سایة حکومت اسلامی از بینوایان، بیماران، بی سرپرستان، معلولان، و یتیمان جامعه دستگیری نماید، برای رسیدگی به این امور، خداوند متعال با نزول آیات زکات، دست یاری و رحمت بی پایانش را به کمک نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، فرستاد و با واجب ساختن زکات، این کاستی مالی را بر طرف نمود. این فریضة الهی از مالیاتهایی است که در حقیقت جزء اموال عمومی جامعه اسلامی به حساب می آید و نیز به غیر سادات اختصاص دارد. 

به همین جهت مصارف آن اموال عموماً در موارد یاد شده است. ولی امام علیه السلام بعنوان رئیس حکومت اسلامی نیز هزینه هائی دارد که باید تأمین شود. و همچنین به فقرای سادات هم رسیدگی نماید. در حقیقت خمس برای تأمین هر کار خیری است که امام علیه السلام، در هر جایی که صلاح بداند مصرف می کند. چون؛ امام علیه السلام جانشین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، و  وظایف و اختیارات اورا دارد، و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، نیز از طرف خداوند مأمور است و آنچه خواست اوست به انجام می رساند.

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می کند:«... فما کان للَّه فهو لرسوله (ص) یضعه حیث یشاء. و هو للامام بعد الرّسول(ص)»[1] آنچه مخصوص خداست، برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است، در هر موردی که صلاح بداند مصرف می کند، و آن بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، برای امام علیه السلام، است. در روایت دیگر آمده است: «... فسهم الله و سهم رسول الله لاولی الامر من بعد رسول الله (ص)...»[2] سهم خدا و سهم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، بعد از خودش، متعلق به اولی الامر است.

 از همین روی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، و امام علیه السلام، بعد از پیامبر، بعنوان حاکم جامعة اسلامی برای پیشبرد نظام اسلامی و ادارة جامعه، به بودجة دیگری علاوه بر زکات، نیازمند بودند. به همین جهت خداوند متعال خمس را بعنوان برنامة اقتصادی پویا پایه گذاری نمود، و احیای دین اسلام را با پیاده کردن این حکم مهم حکومتی قابل تحقق نمود. امام رضا علیه السلام در این مورد می فرماید: «ان الخمس عوننا علی دیننا»[3] خمس کمک ما در پیاده کردن دین خداست.

امروزه نیمی از خمس سهم امام پشتوانه اقتصادی حوزه‌های علمیه شیعه و برنامه‌های تبلیغی و فرهنگی و هر گونه فعالیت دینی و عملی که نیاز به هزینه دارد و در کل آنچه که به صلاح دید فقهاء قرار گرفته باشد مصرف می‌شود.

و این امر سبب استقلال اقتصادی برنامه ‌های علمی و تبلیغی جهان تشیع شده است. و این استقلال خود موجب پیشرفت در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و حتی انسانی و اسلامی به سوی تکامل و تعالی می‌شود چرا که در رسیدن به مقصود علاوه بر نیروهای معنوی احتیاج زیادی به بودجه مالی هم در بخش خودسازی و خودکفائی داخلی  هم در تهیه نیرو برای دفاع از حوادث خارجی است و حصه‌ی دیگر خمس جهت گذراندن زندگی اقتصادی طوائف سه گانه «یتیم و مسکین و ابن‌سبیل» از سادات مصرف می‌شود.

دلائل وجوب خمس

الف- قرآن

 «واعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین و ابن السبیل إن کنتم آمنتم بالله وما أنزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شیء قدیر»[4] و بدانید هر گونه غنیمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان یعنى روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده‏اید، و خداوند بر هر چیزى قادر است.

این آیة مبارکة تنها آیه ای است در قرآن کریم، که دلالت بر وجوب خمس می کند، و آن را برای شش گروه اختصاص می دهد، برای تبیین موضوع، گفتاری از شهید مطهری«ره» در این ذیل این آیة مبارکه وجود دارد که قبل از بررسی لغوی واژه های کلیدی لازم می دانم توضیح این شهید بزرگوار را بیاورم.

«...این آیه از آیات مهم قرآن است از نظر تفسیر واز نظر یک حکم بسیار مهم که در آن، میان شیعه و سنى اختلاف‏بسیار شدیدى است.آیه خمس همین آیه است.خمس در نزد اهل تسنن،یک ‏مسئله بسیار فرعى و کوچک است،یعنى از فروع جهاد است.ما دراسلام جهاد داریم و در برخى از جهاد ها یعنى آن جهادهایى که علیه یک فرقه باغیه از خود مسلمین نیست بلکه جهاد با کفار است، قهرا همان طورى که قانون همه دنیاست، غنائم جنگى تعلق پیدا مى‏کند به‏آنکه جنگ کرده و فاتح است.از نظر اهل تسنن خمس منحصر است ‏به غنائم جنگى، سرباز یا لشکرى که در جنگ، غنیمتى به دست‏آورده است، چهار قسمتش را به خودش اختصاص مى‏دهد و یک‏قسمت را بابت‏ خمس مى‏پردازد. معتقدند که در زمان پیغمبر باید به ‏دست پیغمبر برسد،در زمان خلفا به دست‏خلفا، و بعد به دست ولى‏امر مسلمین، آن کسى که بالفعل حکومت مسلمین را[در دست]دارد. حالا که به دست او آمد به چه مصرفى برساند و چگونه تقسیم‏کند؟ مى‏گویند از این شش موردى که ذکر شده است: لله و للرسول‏و لذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل، خدا، تشریفى است، ‏یعنى به اصطلاح جدى نیست، براى احترام ذکر شده نه اینکه واقعا غرض این است که یک سهمى هم به نام خدا باشد.بعد مى‏گویند، بنابراین خود این یک پنجم را باید پنج قسمت کرد، یک قسمت به نام‏پیغمبر، یک قسمت به نام ذى القربى،یک قسمت به نام یتیمها، یک‏قسمت براى مسکینها و فقرا و یک قسمت براى از راه ماندگان. حال ‏بعد از وفات پیغمبر اکرم تکلیف چیست[و سهم ایشان را] به چه‏کسى باید داد؟ بعضى مى‏گفتند سهم پیغمبر ساقط مى‏شود و آن را به‏ چهار طبقه دیگر باید داد.برخى دیگر مى‏گفتند سهم پیغمبر را بایدنگهدارى کرد تا به دست‏خلیفه وقت برسد. یک چنین چیزى. به ‏هر حال مطابق آنچه اهل تسنن مى‏گویند، خمس یکى از فروع جهاداست و اهمیت چندانى ندارد. ولى در مذهب شیعه خمس خودش حکمى است اصیل در عرض‏جهاد.

لهذا مطابق مذهب شیعه فروع دین ده تا است: نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، تولى و تبرى. اما اهل سنت ‏خمس را جدا ذکر نمى‏کنند بلکه آن را از فروع ‏جهاد به شمار مى‏آورند. چطور شده که در این مسئله، این مقدار تفاوت‏پیدا شده است؟ بستگى دارد به تفسیر همین آیه، ائمه ما به ما اینطورگفته‏اند که در این آیه، «ما غنمتم» یعنى آنچه که بهره مى‏برید،آن چیزى‏ که مفت و مجانى به دست‏ شما مى‏رسد. غنائم جنگى یکى از موارد آن‏ است نه اینکه منحصر به آن باشد.

موضوع دیگر، در مورد کلمه ‏«لله‏» است.شیعه مى‏گویند دراینجا شش سهم است که یک سهم آن به نام خداست. اهل تسنن ‏مى‏گویند مگر خدا هم مى‏خواهد براى خودش سهمى ببرد و مصرف‏بکند؟ شیعیان جواب مى‏دهند: معنى اینکه یک سهم به نام خدا باشد این نیست، همچنانکه معنى اینکه یک سهم به نام پیغمبر باشد این ‏نیست که پیغمبر براى شخص خودش مصرف بکند. این سه سهم که‏به نام خدا و پیغمبر و امام است در واقع یعنى سهامى که باید صرف ‏مصالح عمومى بشود، و اساسا این یک اصطلاحى است در قرآن که‏ هر چیزى که راه خصوصى و فردى براى مصرف آن نباشد، راه مصرف ‏آن را «سبیل الله‏» مى‏نامد. ما در باب زکات مى‏خوانیم: و فى‏سبیل الله. یکى از راههاى مصرف زکات، راه خداست.راه خدا یعنى‏چه؟ هر راهى که راه شخص خود مان نبود و راه مصلحت عموم بود، آن‏ را مى‏گویند راه خدا.شما پول خود را به یک فقیر مى‏دهید یا خرج ‏مسجد یا بیمارستان و یا مدرسه مى‏کنید، مى‏گویید در راه خدا یا براى‏ خدا دادم. مگر به نفع خدا کسى پول مى‏دهد؟! بدیهى است معناى ‏این سخن این نیست که خدا مصرف کننده است، بلکه هر چیزى که‏راه عموم باشد، ما مى‏توانیم آن را راه خدا بنامیم...

«واعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه» بدانید از هرغنیمت و فایده‏اى که شما مى‏برید، یک پنجمش مال شما نیست، به ‏نام خدا و به نام پیغمبر و به نام ذى القربى است. اینکه مى‏گوید به نام ‏پیغمبر، شیعه و سنى قبول دارند که خمس منحصرا مربوط به زمان پیغمبر نیست و مربوط به بعد از پیغمبر هم هست، و چون پیغمبر از دنیا مى‏رود، معلوم مى‏شود مقصود این نیست که خمس صرف شخص ‏پیغمبر بشود.و به نام ذى القربى خویشاوندان پیغمبر. در اینجا نگفته‏ ذو القربى: خویشاوندان، مى‏گوید: خویشاوند. کلمه ‏«ذى القربى‏» در قرآن، چنانکه روایات ما هم تفسیر کرده است، یعنى ‏«معصومین‏» که این هم حساب خاصى در قرآن دارد. و الیتامى و المساکین و ابن‏السبیل یتیمان سادات، مسکینهاى سادات و ابن السبیل‏هاى سادات. اینها از این بودجه باید تامین بشوند، نه اینکه هر چه این بودجه هست‏صرف اینها بشود.» (استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج26، ص 250، تهران: انتشارات صدرا، 1387هـ.ش، چ دوم.)

حال باید دید که اهل سنت چگونه خمس را منحصر به غنائم جنگی میدانند، و دلیل شان چیست؟ و دلیل شیعه که میدان خمس را وسیع میدانند چیست؟ برای این منظور ابتدا به بررسی «لغت» خمس و غنیمت می پردازیم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/12/15:: 9:18 عصر     |     () نظر