انسان موجود فراموش کار
انسان موجود فراموش کار است؛ نه تنها دیگران را فراموش مىکند، بلکه بسیار مىشود که به خود فراموشى نیز مبتلا مىگردد و این خود فراموشى بزرگترین دشمن سعادت اوست. به همین جهت قرآن کریم به ما دستور میدهد که «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»[1] و همچون کسانى که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار کرد نباشید، و آنها فاسق و گنهکارند.
قابل توجه اینکه قرآن کریم، در اینجا صریحا، فراموش کردن خدا را سبب «خود فراموشى» بیان میکند، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشى پروردگار سبب مىشود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
از سوى دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش مىباشد، و همین امر سبب مىشود که انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانى خویش را فراموش کند.[2].
اصولا یکى از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهاى ذاتى خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مىسپرد، و این مساوى با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانى تا سرحد یک حیوان سقوط مىکند، و همتش چیزى جز خواب و خوراک و شهوت نخواهد بود! و اینها همه عامل اصلى فسق و فجور بلکه این خود فراموشى بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خدا است، و به همین دلیل در پایان آیه آمده است: «أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» چنین افراد فراموشکار فاسقند.
عامل خود فراموشی
دو عامل مهم به این خود فراموشى کمک مىکند؛ نخست نیازهاى واقعى زندگى روزانه است مخصوصاً در زمانى که زندگى پیچیده و پر از مشکلات شود، امروزه هرچند با پیشرفت صنعت بسیاری از کار ها، بوسیلة ماشین آلات، آسان شده است، اما از جهت دیگر که توقعات افراد زیاد شده است و نیاز های جامعه شهر نشینی روز به روز رو به افزایش است، و این پیشرفت تکنولوژی، نیز توأم با مشکلات زیادی است، و این ها در زندگی روز مره انسان را به خود مشغول میسازد.
و دیگرى نیازهاى خیالى و زرق و برقها و تشریفات آمیخته با هوا و هوسها و عشق به مال و جاه و شهوات است. در این حال درست به مسافرى مىماند که در دو طرف جاده، قصرهاى سر به فلک کشیده و شاهدان زیبا روى را مىبیند که ناگهان او را از مسیر اصلى باز داشته و به پرتگاه مىکشاند. و این مسافر برای اینکه اندکی در این شهر استراحت نماید و برای ادامه سفرش زاد و راحله برای خود تهیه نماید، کم کم دچار غفلت میشود و اصل سفر خودش را فراموش میکند، که نتیجة غمباری را بدنبال دارد. اما نماز، مهمترین آثار آن، بیدار ساختن انسان و پایان دادن به خودفراموشى او است، زیرا؛ هنگامى که یاد خدا به میان آمد، وضع به کلى دگرگون مىشود. آیه شریفه «أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْرِى»[3] که فلسفه نماز را یاد خدا مىشمارد، یاد خدا سبب میشود که انسان خداوند را فراموش نکند، که در نتیجه خودش را نیز فراموش نمیکند، و در این صورت او خودش را در محضر خدا میبیند، و او را ناظر بر اعمالش میداند، و این سبب میشود که اصل مقصد خودش را فراموش نکند که «تقرب الی الله» هدف از خلقت اوست. و برای رسیدن به این مقصد تمام مشکلات را بجان میخرد تا به جانان برسد. به گفته حافظ که
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
من که بسوی جانان در حرکت هستم، در این سفر اگر مدتی برای استراحت توقف میکنم، دیگر این توقف گاه، جای عیش و نوش و خوشگذرانی و امنیت نیست، زیرا؛ هر دم فریاد جرس و آماده باش کاروان برای حرکت به سوی مقصد، بگوشم میرسد، و هر روز میبینم که افرادی بسوی قبرستان روان هستند، و در آنجا آرام میگیرند، و این ندای قافلة مرگ را میشنوم که میگوید نوبت تو نیز میرسد.
بهر تقدیر، اگر انسان نماز را بپا دارد و این نماز و یاد خداوند، او را از خود فراموشی نجات میدهد، که در نتیجه از مصداق این آیة مبارکه قرار میگیرد که «إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکَرِ» همانا نماز انسان را از فحشاء و منکرات باز میدارد. از این آیة مبارکه دانسته میشود که نماز اهمیت فوق العاده ای در سرنوشت انسان دارد، و نقش مهمی در تربیت انسان دارد و او را به جوار قرب الهی و در آستان ربوبی جای میدهد. به همین جهت است که امیر المؤمنین علی علیه السلام، همیشه به یارانش توصیه مینمود که «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ، وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا، وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا، وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّها «کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتَاباً مَّوْقُوتاً». أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ* قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ». وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ، وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ و اللَّیْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى أَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ»[4] برنامه نماز را به خوبى مراقبت کنید و در محافظت آن بکوشید. بسیار نماز بخوانید و به وسیله آن به خدا تقرّب جویید، زیرا نماز بر همه مؤمنان در اوقات مخصوص واجب است. آیا پاسخ دوزخیان را در برابر این سؤال که «چه چیز شما را به دوزخ کشانید؟» نمىشنوید که مىگویند: «ما از نمازگزاران نبودیم». (آرى) نماز گناهان را فرو مىریزد، همچون فروریختن برگ از درختان (در فصل پاییز) و طنابهاى معاصى را از گردنها مىگشاید. پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلّم، نماز را به چشمه آب گرمى تشبیه فرمود که بر در خانه انسان باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد که بىشکّ چرک و آلودگى در بدنش باقى نخواهد ماند (نمازهاى پنجگانه نیز روح و قلب انسان را شستشو مىدهند و آثارى از گناه در آن باقى نمىگذارند).
در این عبارت کوتاه چهار دستور درباره نماز داده شده است: تعاهد، محافظت، استکثار، و تقرب جستن به آن. منظور از «تعاهد» سرکشى و اصلاح کردن است. این تعبیر در مورد کسى که به املاک و مزارع خود سرکشى کرده و در اصلاح آن مىکوشد به کار مىرود، بنابراین جمله بالا اشاره به این است که آموزشهاى خود را در مورد واجبات و مستحبات و مکروهات نماز ادامه دهید به گونهاى که هر روز نماز شما از نمازهاى روزهاى گذشته بهتر باشد. منظور از محافظت که در آیه 238 بقره نیز به آن اشاره شده: «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلوةِ الْوُسْطَى» نگاهدارى نماز از موانع و ریا و سُمعه و مانند آن است. بعضى نیز احتمال دادهاند که منظور حفظ اوقات هر نماز در وقت فضیلت آن است. تعبیر به «استکثروا» اشاره به همان چیزى است که در روایت معروف نبوى صلى الله علیه و آله آمده است که: «الصَّلاةُ خَیْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شاءَ اسْتَکْثَرَ»[5] نماز بهترین کار است، هر کس بخواهد به مقدار کم بجا مىآورد و هر کس بخواهد (و توان داشته باشد) به مقدار زیاد. در حدیث دیگرى از همان حضرت مىخوانیم که فرمود: «إنَّ أَحَبّ الْأَعْمالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّلاةُ وَ الْبِرُّ وَ الْجِهادُ»[6] بهترین اعمال نزد خداوند متعال نماز است و نیکوکارى و جهاد. در چهارمین جمله که در واقع نتیجه جملههاى سه گانه قبل است، مىفرماید: «به وسیله نماز به درگاه خدا تقرّب جویید». در حدیث معروف از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است: «الصَّلاةُ قُربانُ کُلُّ تَقِىٍّ»[7] نماز وسیله تقرّب هر پرهیزگارى است.
سپس امیر المؤمنین علی علیه السلام، به ذکر دلیل براى این دستورات مهم در مورد نماز پرداخته و به آیاتى از قرآن مجید و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله استدلال مىفرماید؛ نخست مىگوید: «زیرا نماز به عنوان فریضه واجب (در اوقات مختلف شب و روز) بر مؤمنان مقرّر شده است»؛ «إِنَّ الصَّلوةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَاباً مَوْقُوتاً»[8] مفسّران براى این آیه دو تفسیر ذکر کردهاند: نخست اینکه منظور از «موقوت» واجب است، زیرا این تعبیر به جاى وجوب به کار مىرود. دیگر اینکه اشاره به اوقات نماز است که باید همه مؤمنان به دقت مراقب آن باشند و هر نمازى را در وقت خود به جا آورند. سپس به ذکر دلیل دوم پرداخته، مىفرماید: «آیا پاسخ دوزخیان را در برابر این سؤال که «چه چیز شما را به دوزخ کشانید؟» نمىشنوید که مىگویند: «ما از نمازگزاران نبودیم»، (أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَر * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»)[9]
البتّه در ادامه آیه شریفه مزبور به چند گناه دیگر که عامل ورود آنها در دوزخ شده اشاره گردیده است: «عدم اطعام مساکین، هم صدا شدن با اهل باطل و تکذیب روز قیامت»؛ «وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ* وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ* وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ»[10]
امام علیه السلام، در بیان سومین و چهارمین دلیل براى اثبات اهمیّت نماز مىفرماید: «نماز گناهان را فرو مىریزد، همچون فروریختن برگ از درختان (در فصل پاییز) و طنابهاى معاصى را از گردنها مىگشاید»؛ (وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ)
در حدیثى از سلمان فارسى مىخوانیم که مىگوید: من با رسول خدا صلى الله علیه و آله در سایه درختى نشسته بودیم، پیامبر شاخهاى از آن درخت را گرفته، تکان داد در این هنگام برگها فرو ریختند، سپس فرمود: «أَلا تَسْئَلُونى عَمَّا صَنَعْتُ؟» آیا نمىپرسید چرا این کار را کردم؟» عرض کردند: اى رسول خدا خودت به ما خبر ده! فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ إذا قامَ إِلَى الصَّلوةِ تَحاتَتْ خَطایاهُ کَما تَحاتَتْ وَرَقَ هذِهِ الشَّجَرَةَ»[11] بنده مسلمان هنگامى که به نماز بر مىخیزد گناهان او فرو مىریزد همانگونه که برگهاى این درخت فرو ریخت.
سپس امام در پنجمین استدلال خود به کلام معروف رسول خدا درباره اهمیّت نماز استناد مىجوید و مىفرماید: «پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلّم نماز را به چشمه آب گرمى تشبیه فرمود که بر در خانه انسان باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد که بىشکّ چرک و آلودگى در بدنش باقى نخواهد ماند (نمازهاى پنجگانه روزانه نیز چنان روح و قلب انسان را شستشو مىدهد و آثارى از گناه در آن باقى نمىگذارد)»؛ (وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ و اللَّیْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى أَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ) با توجه به اینکه در متن خطبه تعبیر به «حمّه» (چشمه آب گرم یا آبهاى گرمى که به عنوان درمان بیمارىها مورد استفاده قرار مىگیرد) شده روشن مىشود که نماز همچون چشمه آب معمولى نیست، بلکه چشمه خاصّى است که آثار فوق العادهاى در زدودن آلودگىها دارد.[12]
[1] . سورة حشر، آیه، 19.
[2] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 253 به نقل از تفسیر نمونه، ج23، ص 541.
[3] . سورة طه، آیه 14.
[4] . خطبة 199، نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح.
[5] . بحار الانوار، ج79، ص308، حدیث 9.
[6] . وسائل الشیعه، ج3، ص 27.
[7] . کافی، ج3، ص 265، حدیث6.
[8] . سورة نساء، آیه 103.
[9] . سورة مدثر، آیه، 42 و43.
[10] . همان، آیه 44 و 46.
[11] . وسائل الشیعه، ج3، ص 76.
[12] . پیام امام امیر المؤمنین علیه السلام، ج7، ص723.
کلمات کلیدی: