امام صادق علیه السلام، ششمین امام از أئمة معصومین علیهم السلام
اسم مبارک ایشان جعفر و کنیة مشهور آن حضرت ابی عبد الله، و لقب مشهورش صادق است. در کافی، عمر مبارک آن بزرگوار را 65، سال ذکر نموده است. (اصول کافی ج1، ص 472) که در سال 83، هجری قمری، بنابر قول مشهور، در هفدهم ربیع الاول، در شهر مدینة منوره، چشم به جهان گشود، و در سال 148هـ.ق، برابر با 25، شوال المکرم، به امر منصور دوانیقی، مسموم و به شهادت رسید. مدت امامت آن حضرت 34، سال بوده است. آن حضرت در دوران امامتش تلاش فرهنگی فراوان، در جهت احیای تشیع نمود، به گونه ای که شیعه را جعفری میگویند. غالب روایات شیعه نیز از آن حضرت نقل شده است. بزرگان شیعه و سنی، اقرار دارند که آن حضرت در مدینه مدرسه ای بوجود آورد که در آنجا حدود 4، هزار نفر تحصیل میکردند،[1] و بعضی از آنها از 30، هزار تا 90، هزار روایت از امام علیه السلام، نقل کرده اند. حسن بن علی وشاء گوید؛ روزی وارد مسجد کوفه شدم، دیدم 900، استاد مشغول تدریس فقه هستند، و همه از امام صادق علیه السلام، روایت میکنند.[2] منصور دومین خلیفة عباسی که از سر سخت ترین دشمنان آن حضرت بود، لیکن در پاره ای موارد ناگزیر شده حق را بر زبان آورد و واقعیتهایی را در بارة شخصیت امام صادق علیه السلام، اعتراف نماید، از جمله به در بان خود ربیع میگوید: «این شخصیتی که همچون استخوانی گلو گیرم شده از دانا ترین مردم زمان خویش است.[3]
فضائل آن حضرت
در مورد فضائل و مناقب آن حضرت چه میتوان گفت؟ در حالی که تاریخ نگاران جهان و دانشمندان شرق و غرب، از بیان علوم و برکات و فوائد وجود نازنین آن حضرت، ناتوانند. شبلنجی از دانشمندان معروف اهل سنت در «نور الابصار ص 131»، آورده است که؛ مناقب آن حضرت بسیار و از شماره فزون است، و فهم کاتب هشیار در شمارش آن حیران!
محمد بن طلحة شافعی در (مطالب السؤال ص 81)، در بارة امام صادق علیه السلام، مینویسد: وی از بزرگان و سادات اهلبیت است، که علم بسیار، و عبادت فروان، و اورادی پیوسته و زهدی آشکار وتلاوت کثیر داشت، از دریای بیکران معانی قرآن کریم، گهر ها بیرون میآورد و عجایب آن را استنتاج مینمود، و اوقات خویش را به انواع طاعت صرف میکرد، چنانکه بر گذراندن آن بر خویش حساب میگرفت. دیدارش آخرت را بیاد میآورد، و شنیدن حدیث او موجب بی رغبتی بدنیا میگشت... اما مناقب و صفات او از شماره بیرون است.
در فضیلت آن حضرت، مالک بن انس، پیشوایی مشهور اهل سنت میگوید: شخصیّتى با فضیلتتر، دانشمندتر، عابدتر و پرهیزگارتر از جعفر بن محمّد علیه السلام، را نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به قلبی خطور کرده است.[4]
پس بطور خلاصه میتوان گفت که؛ امامان علیهم السّلام، بندگان برگزیده خداوند هستند و اراده حق بر عصمت و طهارت آنان از هر گونه پلیدى تعلق گرفته است؛ از این رو، وجود مبارکشان مظهر تمامى ارزشها و کمالات نفسانى و فضائل اخلاقى است. اگر قرآن، پیامبر گرامى اسلام را به داشتن «خلق عظیم» مىستاید، بدون شک جانشینان آن حضرت نیز- به حکم عقل و نقل- از این کوثر، سیراب گشته و بر قلّه «خلق عظیم» محمّدى صلی الله علیه وآله وسلم، راه یافتهاند. و علم و دانش را نیز از آن حضرت به ارث برده اند، و از سخنان آن امام همام است، که میفرماید: «وَ اللَّهِ انّى لَاعْلَمُ کِتابَ اللَّهِ مِنْ اوَّلِه الى آخِرِه کَانَّهُ فى کَفى فیهِ خَبَرُ السَّماءِ وَ خَبَرُ الْارْضِ وَ خَبَرُ ما کانَ وَ خَبَرُ ما هُوَ کائِنٌ، قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فیهِ تِبْیانُ کُلِّ شَیْىءٍ»[5]
سوگند به خدا! من دانش قرآن را از آغاز تا انجامش مىدانم. گویى تمام مطالب و علوم آن در مشت من است. در قرآن خبر آسمان، خبر زمین، خبر گذشته و خبر آینده وجود دارد. خداى عز و جل مىفرماید: در آن بیان هر چیزى هست.
داستانهایی از زندگی آن حضرت
«هشام بن سالم» مىگوید: روش امام صادق (ع) این بود که چون پاسى از شب مىگذشت، مقدارى پول برمىداشت و کیسهاى نان و گوشت بر دوش مىگرفت و براى نیازمندان مدینه مىبرد و میان آنان تقسیم مىکرد؛ بدون آنکه او را بشناسند. چون امام علیه السلام، به شهادت رسید، و این کمکها قطع شد، مردم دانستند، آنکس که به آنان کمک مىکرد، امام صادق علیه السلام، بوده است.[6]
«ابو جعفر خثعمى» مىگوید: امام صادق علیه السلام، کیسهاى محتوى پنجاه دینار به من داد و فرمود آن را به فلان مرد هاشمى بده و اعلان نکن که من آن را دادهام. من نزد او رفتم (و آن مبلغ را به وى دادم). آن مرد آن را گرفت و ضمن تشکر گفت: این کمک از ناحیه چه کسى است که هر چند مدت یک بار براى ما مىفرستد و ما در پرتو آن تا سال دیگر زندگى خود را اداره مىکنیم؟ در حالى که امام صادق با آنکه وضع مالىاش خوب است، هیچ گونه کمکى به ما نمىکند![7]
روزى امام علیه السلا، خدمتکار خود را به دنبال کارى فرستاد. ولى او دیر کرد. امام علیه السلام، چون چنین دید، به دنبال او رفت، او را دید که در گوشهاى به خواب رفته است. بر بالین او نشست و به باد زدنش مشغول شد و چون بیدار شد فرمود: فلانى! به خدا سوگند، این حقّ تو نیست که هم شب بخوابى و هم روز، شب براى تو باشد و روز براى ما.[8]
منصور، خلیفه عباسى وارد مدینه شد. همه اشراف و بزرگان شهر (بجز امام صادق علیه السلام) به دیدار او شتافتند. بى اعتنایى پیشواى ششم علیه السلام، بر منصور گران آمد. طى نامهاى به آن حضرت نوشت که: «چرا مانند دیگران با ما نمىجوشید و رفت وآمد نمىکنید؟»
امام (ع) در پاسخ فرمود: کارى نکردهایم که به خاطر آن از تو بیمناک باشیم؛ از امور مربوط به آخرت نیز چیزى نزد تو نیست که بدان امید به سوى تو بیاییم. تو را در نعمتى نمىبینیم که بدان جهت تهنیت و تبریک گوییم و این پست و مقام را براى خود نقمت و مصیبت نمىدانى تا به تو تسلیت گوییم. پس ما را نزد تو آمدن چه کار؟!
منصور در پاسخ امام علیه السلام، نوشت: «به منظور پند و اندرز ما با ما معاشرت کنید».
امام (ع) پاسخ داد: هر کس خواهان دنیا باشد تو را نصیحت نمىکند، و هر کس اهل آخرت باشد با تو همنشین و هم صحبت نمىشود.
منصور در پاسخ سخنان قاطع و کوبنده امام علیه السلام، جز اظهار شکست و اعتراف به عظمت آن حضرت، سخنى براى گفتن نداشت، از این رو، بیان داشت: سوگند به خدا! جعفر بن محمّد در این سخن خود مرز بین دنیا طلبان و آخرت خواهان را براى من مشخص کرد. و به راستى که او اهل آخرت است نه دنیا.[9]
آگاهى از جهان غیب
آگاهى از جهان عیب و احاطه بر آنچه در گذشته رخ داده و یا در آینده رخ خواهد داد، و نیز آنچه در ضمیر مردم نهفته است، بالاصاله از آن خداست، لیکن بر اساس آیات و روایات زیادى که از معصومین رسیده است، پیامبر و امامان علیهم السلام نیز به اذن خداوند، با جهان غیب مرتبط هستند و این موهبتى است که پر وردگار، بندگان بر گزیده خود را بدان اختصاص داده است. امام صادق علیه السلام، در این زمینه مىفرماید: «اذا ارادَ الْامامُ انْ یَعْلَمَ شَیْئاً اعْلَمَهُ الَّلهُ ذلِکَ.»[10]
وقتى امام اراده کند چیزى را بداند، خداوند او را بدان چیز آگاه مىسازد.
نمونه ها و موارد اخبار پیشوایان معصوم از مغیبات و علوم ما ورایى در لابه لاى کتب تاریخ و حدیث آنقدر زیاد است که بیان همه آنها کتابى مستقل مىطلبد. ما در اینجا تنها به یکی دو نمونه اشاره میکنیم.
بین یکى از یاران امام صادق علیه السلام، به نام «مهزم» و مادرش مشاجره لفظى رخ داد و او با مادرش تندى کرد. «مهزم» روز بعد خدمت امام علیه السلام، شرفیاب شد. امام علیه السلام، آغاز به سخن کرد و فرمود: اى مهزم! چرا دیشب با مادرت، خالده آنگونه تندى کردى؟ مگر نمى دانى که شکم او منزلى بوده که تو در آن سکونت داشته اى و دامنش گهواره اى بوده که تو در آن پرورش یافته اى و پستانش ظرفى بوده که از آن شیر نوشیدهاى؟ پس با او با تندى و خشونت رفتار مکن![11]
قشرانی میگوید: روزی منصور دوانیقی به افرادی جایزه و عطا میداد، من هم بر در خانة او استاده بودم که امام صادق علیه السلام، آمد، جلو رفتم و از ایشان خواستم که از منصور برای من هم عطایی بگیرد، حضرت در مراجعت چیزی را که برایم گرفته بود به من داد و فرمود: « ان الحسن من کل أحد حسن وإنه منک أحسن لمکانک منا و إن القبیح من کل أحد قبیح وإنه منک أقبح لمکانک منا.»[12]
خوبى از هر کس باشد نیکو است و لکن از تو نیکوتر است به سبب مکان و منزلت تو از ما. یعنى انتساب تو به ما. و کار زشت از هر کسی سربزند، بد است، اما از تو بدتر، چونکه منسوب به مایی. شقرانی میگوید؛ این کلام اشاره ای بود به کار زشت من که گاهی در خفا شراب میخوردم
برخی از روایات آن حضرت
«ثلاثة تورث المحبة؛ الدین والتواضع والبذل»[13]سه چیز موجب جلب محبت و دوستى دیگران است: دین دارى، فروتنى و بذل و بخشش.
«الدین غم باللیل و ذل بالنهار»[14] قرض گرفتن غصّه شب و ذلّت روز است.
«برّوا آبائکم یبرکم أبناؤکم»[15]به پدران ومادران خویش نیکى کنید تا فرزندان به شما نیکى کنند.
«أحب إخوانی الی من اهدی الی عیوبی»[16]بهترین برادران من کسانى هستند که عیوب ونقائص مرا به من بگویند.
«کان اکثر عبادة أبى ذر رحمه الله علیه، التفکر و الاعتبار»[17] بیشتر عبادت ابوذر که خدایش رحمت کند، تفکّر وعبرت گرفتن بود.
«ستّ خصال ینتفع بها المؤمن بعد موته، ولد صالح یستغفر له ومصحف یقرء فیه، و قلیب یحفره و غرس یغرسه و صدقه ماءٍ یجریه وسنّة حسنة یؤخذ بها بعده»[18]
شش چیز است که مؤمن پس از مرگ هم از آن بهره مى برد: فرزند شایسته اى که براى پدر آمرزش بطلبد و قرآنى که از آن او باشد ومورد استفاده قرار گیرد و چاه آبى که مى کند و درختى که مى نشاند و جایگاه آبى که در راه خدا جارى مى کند و سنت ورویه نیکى که از او به یادگار مانده ودیگران هم از او تبعیت مى کنند.
«لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتّى یکون فیه خصال ثلاث: التفقه فى الدّین و حسن التّقدیر فى المعیشه و الصّبر على الرّزایا»[19] هیچ بندهاى به کمال حقیقت ایمان نمى رسد مگر آنکه این سه خصلت در او باشد: فهم و بصیرت در دین، اندازه گیرى درست در معیشت، شکیبایى در گرفتاریها و مصیبتها.
آخرین وصیت امام صادق علیه السلام
ابو بصیر مىگوید: به منظور عرض تسلیت شهادت امام صادق علیه السلام، نزد «حُمَیْدَه»، (همسر آن حضرت) رفتم. وى گریست، من هم به گریه او گریستم، سپس گفت: اى ابو محمد! اگر مىدیدى آن حضرت را در آخرین لحظات حیات امر شگفتى دیده بودى. او چشمانش را گشود، سپس فرمود: خویشان و یاران مرا فرا خوانید. چون همگان بر بالینش گرد آمدند، فرمود: «انَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفًّا بِالصَّلوةِ»[20]
همانا شفاعت ما به کسى که نسبت به نماز سهل انگار باشد نمىرسد.
[1] . مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 247.
[2] . ارشاد مفید، ص 249.
[3] . بحار الانوار، ج 47، ص 170.
[4] . الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج2، ص 333.
[5] . اصول کافی ج1، ص 229، ذیل سخم امام علیه السلام، اشاره به آیة 91، از سورة نحل دارد که میفرماید: «ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء»
[6] . بحار الانوار ج 47، ص 38.
[7] . بحار الانوار ج47، ص 54.
[8] . کافی، ج2، ص 112.
[9] . علی رفعی، تاریخ زندگانی امام صادق (ع). ص 151
[10] . کافی، ج1، ص 258.
[11] . اثبات الهداة، ج3، ص 102.
[12] . تذکرة الخواص ص 345.
[13] .اعیان الشیعه، ج1، ص 669.
[14] . تحف العقول، ص 359
[15] . بحار الانوار، ج17، ص 184.
[16] . تحف العقول، ص 366.
[17] . بحار الانوار، ج68، ص 323.
[18] . همان، ص 257.
[19] . همان، ج1، ص 213.
[20] . امالی صدوق، ص 484.
کلمات کلیدی: