سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم


به شام فراقت زوصلت سرودم

نبودی بر من، کنار تو بودم

تو غایب زعاشق، کجایی که باشد

گواه حضورت تمام وجودم

دلی را ندیدم زعشقت نلرزد

چو از تو نوشتم، چو از تو سرودم

نبودی ببینی که پر بودم از تو

به گاه پریدن به اوج صعودم

همه کهکشان ها به زیر پرم بود

چو بال دلم را به عشقت گشودم

تو احساس نابی به شعر تر من

تو جاری عشقی به تار و به پودم

تو دریای آبی، منم قطره، هرگز

که بی تو ندارد بقایی وجودم

***

گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب

شهریارا ز ره لطف گدا را دریاب!

اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب

خود کرم کن به نگاهی دل ما را دریاب!

راه باریک و بسی پر خطر و تاریک است

سببی ساز و در این معرکه ما را دریاب!

قافله رفت و من از همسفران جا ماندم

منِ از قافله عشق جدا را دریاب!

در میان محور ها و بنیان های تربیتی، مسأله برانگیختن محبت، شناخت و معرفت و ولایت پذیری نسبت به امام زمان ارواحنا له الفداء از جایگاه بسیار والایی برخوردار است، به گونه ای که رسول گرامی اسلام، صلی الله علیه و آله و سلم، می فرماید:«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ کَمُلَ‏ إِیمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْیَتَوَالَ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ الْمُنْتَظَرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ»، (بحار الانوار ج 27، ص108،چ بیروت، دار احیاء التراث العربی)، هرکس دوست دارد که خداوند را در حالی ملاقات نماید که ایمانش کامل و اسلامش نیکو شده باشد، باید ولایت حجت ابن الحسن، صاحب الزمان صلوات الله علیه را بپذیرد.

امام صادق علیه السلام، در وصف یاران و سرداران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، می فرماید:« وَ یَحُفُّونَ بِهِ یَقُونَهُ بِأَنْفُسِهِمْ فِی الْحُرُوبِ وَ یَکْفُونَهُ‏ مَا یُرِیدُ ... هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَیِّدِهَا...»، (بحار الانوار ج 52، ص 308، بیروت، دار احیاء التراث العربی)، آنان (یاران امام علیه السلام)، با تمام توان امام شان را در میان می گیرند، جان خویش را در نبرد ها سپر بلای او می سازند، و هرچه را اراده کند، با جان و دل انجام می دهند... ایشان در مقابل او از کنیز نسبت به اربابش مطیع تر و فرمانبردار ترند.

آری اینان که امام شان را شناختند، چنان محبت حضرت در ژرفای وجود شان ریشه دوانیده و سراسر وجود شان را فرا گرفته است، که در راه خدمت گزاری حضرت سر از پا نمی شناسد، و تمام تلاش شان این است که امامش از آنها راضی باشند. به همین جهت که رسول گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله وسلم، در وصف آنان فرموده است:«کَرَّارُونَ‏ مُجِدُّونَ فِی طَاعَتِهِ»، (کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 268)، آنان مجاهدان کرار و تلاشگران، در فرمان برداری امام شان هستند. بدین سبب است که مورد عنایت حضرتش قرار می گیرند، و دعای سحرگاهی حضرت بدرقه راهشان است. والسلام.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 99/8/5:: 12:39 عصر     |     () نظر

اربعین قدم گذاشتن در راه عشق و رفتن به سوی آزادی و آزادگی است. اربعین رهای از قید و بندهای مادی و گام برداشتن در راه معرفت و معنویت است. اربعین شور و شکوه و شراره است که از عمق جان برمی خیزد، و از باغستان محبت سرچشمه می گیرد که با باغبانی حسین بن علی علیهما السلام، این گلستان شکوفا گردیده و با اشکهای روان بر امیر کاروان، آبیاری شده است. این بزم محبت نمونه های فراوان به عنوان سرمشق محبت برای بشریت دارد که به عنوان نمونه جَون که غلامى سیاه‏پوست بود و توسط ابوذر آزاد گردیده بود و بعد از آزادى‏اش نیز در خانه على علیه السلام، زندگى مى ‏کرد؛ تا اینکه زمان امام حسین علیه السلام، فرا رسید و از جمله یاران امام علیه السلام، در قیام عاشورا گردید، این شخص وقتى در روز عاشورا از امام اجازه رزم با دشمن را مى‏ طلبد امام علیه السلام، با خواسته او مخالفت نموده و به او مى‏ فرماید:«أنت فى اذن منى» تو اجازه داری که در سختی ها با ما نباشی و ظیفه ات را نسبت به ما انجام داده ای. اما جَون در پاسخ امام علیه السلام، عرض نمود؛ آیا ممکن است که من به هنگام آسایش در کنار سفره شما باشم ولى هنگام سختى شما را تنها بگذارم؟ آرى من مى ‏دانم، جسمم شریف نیست و رنگم سیاه است اما اجازه بفرما تا با رفتن به بهشت، جسمم شریف و رنگم سفید شود. به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا خونم با خون شما مخلوط شود.

نکته زیبا و حساس آنجاست که در آستانه شهادت جَون که با بدن قطعه قطعه و خون آلود بود، امام علیه السلام، به بالین او حاضر شده و سرش را به دامن گرفته و با خداى خویش اینچنین سخن گفت؛«اللهم بیض وجهه و طیّب ریحه واحشره مع الأبرار ...» به به!!! بنازم به بزم محبت که آنجا*** گدایی به شاهی مقابل نشیند. بالاتر از این؛ جریان غلام رومى یا غلام ترک است. او که نامش در کتب تاریخى به عنوان أسلم ذکر شده است و در کربلا در اردوگاه امام علیه السلام، حضور داشت، بعد از آنکه در اثر حمله دشمن از اسب به زمین افتاد و در آستانه شهادت قرار گرفت امام علیه السلام، خود را به بالین او رساند و سرش را به دامن گرفت. آنگاه خون از صورت و جلوى چشمانش پاک نموده و آنگاه صورتش را روى صورت او قرار داد. غلام ترک با دیدن این وضعیّت در حالى که تبسّم بر لب داشت به لقاء الهى پیوست. نکته مهم این که نظیر همین حرکت را امام علیه السلام، نسبت به فرزند بزرگوارش على‏ اکبر علیه السلام، انجام داد که این بالاترین شاهد، برای مکتب محبت است، به همین جهت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، فرمود؛«انَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرارَةً فى‏ قُلُوبِ المُؤمِنینَ لا تَبْرُدُ أَبَداً» از شهادت حسین علیه السلام، آتشى در قلب مؤمنان افروخته می گردد که هرگز سردى و خاموشى نمى‏پذیرد. از این روست که کربلا، زنده، زاینده و فزاینده است؛ کوثرى است که مى ‏جوشد و هر عصر و نسلی  به نسبت توان و تکاپو و ظرفیت خویش از آن بهره مى‏گیرد. کربلا به روح‏ها طراوت، زیبایى، سرزندگى و شیوه خوب‏زیستن مى‏ آموزد که حسین علیه السلام، یعنى خوب، یعنى زیبا.

کربلا و حرکت در این مسیر، اساسنامه ایمان، فهرست همه خوبى‏ ها و فرهنگنامه قبیله معرفت و عشق است. هیچ‏کس نیست که با کربلا انس و الفت بیابد و شکفتن و بالیدن و جوشش و حیات را در خود احساس نکند. جامعه‏ اى که با فرهنگ عاشورا پیوند و آشنایى بیابد، سرشار از پویایى و توانایى خواهد شد. به همین دلیل است که کربلا بهترین پایگاه الهام براى حرکت و خیزش و قیام است و آنان که معرفت عاشورایى یافته اند، انسان‏هایى ‏اند که حرّیت، عزّت، جوانمردى، پاکبازى، اخوّت، صمیمیّت، عرفان، ایمان و شهادت را قانون زندگى شان می دانند و  با صلابت تمام در این مسیر حرکت می کنند. والسلام.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 99/7/16:: 3:55 عصر     |     () نظر

السَّلَامُ عَلَى الْبَتُولَةِ  الطَّاهِرَةِ، الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ، الْبَرَّةِ التَّقِیَّةِ، سَلِیلَةِ  الْمُصْطَفَى وَ حَلِیلَةِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّجَبَاءِ.اللَّهُمَّ إِنَّها خَرَجَتْ مِنْ دُنْیَاهَا مَظْلُومَةً مَغْشُومَةً، قَدْ مُلِئَتْ دَاءً وَ حَسْرَةً وَ کَمَداً  وَ غُصَّةً، تَشْکُو إِلَیْکَ وَ إِلَى أَبِیهَا مَا فُعِلَ بِهَا، اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لَهَا و خُذْ لَهَا بِحَقِّهَا. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الزَّهْرَاءِ  الزَّکِیَّةِ الْمُبَارَکَةِ الْمَیْمُونَةِ، صَلَاةً تَزِیدُ فِی شَرَفِ مَحَلِّهَا عِنْدَکَ وَ جَلَالَةِ مَنْزِلَتِهَا لَدَیْکَ، وَ بَلِّغْهَا مِنِّی السَّلَامَ، وَ السَّلَامُ عَلَیْهَا وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. وَ تَقُولُ أَیْضاً: اللَّهُمَّ إِنِّی یُوهِمُنِی غَالِبُ ظَنِّی أَنَّ هَذِهِ الرَّوْضَةَ مُوَارَاةُ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ مَثْوَاهَا، وَ مَوْضِعُ قَبْرِهَا وَ مَغْزَاهَا، فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ أَبْلِغْهَا عَنِّی السَّلَامَ حَیْثُ حَلَّتْ وَ کَانَتْ‏. (ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 78، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ اول، 1419هـ.ق.)

یکی از مباحث مهم در زندگی انسان، بحث الگو پذیری و انتخاب اسوه است. قرآن کریم که قانون اساسی برای زندگی انسان است، بیان می‌کند که از چه کسانی باید الگو گرفت و متابعت کرد، در جریان حبیب نجار در سوره مبارکه ی یاسین آمده است که «یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ، اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» اى قوم من! از فرستادگان خدا پیروى کنید. از کسانى پیروى کنید که از شما اجرى نمى‏خواهند و خود هدایت یافته‏اند.

آیه مبارکه علت متابعت را هدایت رسولان بیان می‌کند که شما باید از کسانی الگو بگیرید که خود شان هدایت یافته هستند. یا در داستان حضرت موسی و حضرت خضر، حضرت موسی علیه السلام، از حضرت خضر درخواست می‎‌کند که آیا من از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟ «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا» (سوره کهف آیه 66). این بیان به ما می آموزد که باید کسانی را مقتدای خویش قرار داد که سبب رشد انسان شود. در زیارت جامعه می‌خوانیم که؛«کَلَامُکُمْ‏ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْد» (تهذیب الأحکام ج‏6 ؛ ص100) سخن شما اهل‌بیت نور، و فرمان شما رشد است. با توجه به اینکه قرآن کریم در سوره ی نجم آیه 3 و 4، نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، میفرماید:«وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏» و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید. آنچه آورده چیزى جز وحى نیست که به او وحى شده است. حال رسول گرامی اسلام در مورده حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده است که:«فَاقْتَدُوا بِالزُّهَرَةِ» به حضرت زهرا سلام الله علیها اقتدا کنید. (متن حدیث در پایان آمده است). حال بیائیم در زندگی به آن حضرت اقتدا کنیم، و اگر این کار کار کردیم در دنیا و آخرت سعادت مند هستیم. یک نمونه از زندگی آن حضرت که راه گشایی بسیاری از مشکلات زندگی امروز ما است.

در یکی از روزهای پر مشقت، غذا در منزل امام علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) کمیاب شده بود. امام علیه السلام، از همسرش پرسید: فاطمه جان! غذایی داری که مقداری تناول کنیم؟ فاطمه(سلام الله علیها) پاسخ داد: دو روز است که غذای کافی در منزل نداریم و مقدار اندکی هم که داشتیم به شما بخشیدم و خودم رنج گرسنگی را تحمل کردم.

امام علی(علیه السلام) فرمود: چرا به من اطلاع ندادی؟» حضرت زهرا(سلام الله علیها) پاسخ داد:«فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی‏ لَأَسْتَحْیِی‏ مِنْ‏ إِلَهِی‏ أَنْ أُکَلِّفُکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ» ای ابا الحسن من از خدای خودم حیاء می کنم که ترا تکلیف به چیزی بکنم که در توان نداری. این یکی بزرگترین درس های زندگی است. اگر امروز به این درس عمل نمائیم، بسیاری از نزاع ها و درگیری ها، اختلافات و مشکلات خانوادگی، برطرف می‌گردد. به امید آن روز. والسلام.  

متن حدیث:«رَوَتِ الْخَاصَّةُ وَ الْعَامَّةُ مِنْهُمْ ابْنُ شَاهِینٍ الْمَرْوَزِیُّ وَ ابْنُ شِیرَوَیْهِ الدَّیْلَمِیُّ عَنِ‏ الْخُدْرِیِّ وَ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّ عَلِیّاً أَصْبَحَ سَاغِباً فَسَأَلَ فَاطِمَةَ طَعَاماً فَقَالَتْ مَا کَانَتْ إِلَّا مَا أَطْعَمْتُکَ مُنْذُ یَوْمَیْنِ آثَرْتُ بِهِ عَلَى نَفْسِی وَ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ أَ لَا أَعْلَمْتَنِی فَأَتَیْتُکُمْ بِشَیْ‏ءٍ فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی‏ لَأَسْتَحْیِی‏ مِنْ‏ إِلَهِی‏ أَنْ أُکَلِّفُکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ وَ اسْتَقْرَضَ مِنَ النَّبِیِّ دِینَاراً فَخَرَجَ یَشْتَرِی بِهِ شَیْئاً فَاسْتَقْبَلَهُ الْمِقْدَادُ قَائِلًا مَا شَاءَ اللَّهُ فَنَاوَلَهُ عَلِیٌّ الدِّینَارَ ثُمَّ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَوَضَعَ رَأْسَهُ فَنَامَ فَخَرَجَ النَّبِیُّ فَإِذَا هُوَ بِهِ فَحَرَّکَهُ وَ قَالَ مَا صَنَعْتَ فَأَخْبَرَهُ فَقَامَ وَ صَلَّى مَعَهُ فَلَمَّا قَضَى النَّبِیُّ صَلَاتَهُ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ هَلْ عِنْدَکَ شَیْ‏ءٌ نُفَطِّرُ عَلَیْهِ فَنَمِیلَ مَعَکَ فَأَطْرَقَ لَا یُجِیبُ جَوَاباً حَیَاءً مِنْهُ وَ کَانَ اللَّهُ أَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ یَتَعَشَّى تِلْکَ اللَّیْلَةَ عِنْدَ عَلِیٍّ فَانْطَلَقَا حَتَّى دَخَلَا عَلَى فَاطِمَةَ وَ هِیَ فِی مُصَلَّاهَا وَ خَلْفَهَا جَفْنَةٌ تَفُورُ دُخَاناً فَأَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ الْجَفْنَةَ فَوَضَعَتْهَا بَیْنَ أَیْدِیهِمَا فَسَأَلَ عَلِیٌّ ع‏ أَنَّى لَکِ هذا قَالَتْ هُوَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ رِزْقِهِ‏ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ‏ قَالَ فَوَضَعَ النَّبِیُّ کَفَّهُ الْمُبَارَکَ بَیْنَ کَتِفَیْ عَلِیٍّ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ هَذَا بَدَلُ دِینَارِکَ ثُمَّ اسْتَعْبَرَ النَّبِیُّ بَاکِیاً وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّى رَأَیْتُ فِی ابْنَتِی مَا رَأَى زَکَرِیَّا لِمَرْیَمَ وَ فِی رِوَایَةِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِمْ‏ وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ‏.»

«ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص 76و77، قم، چاپ: اول، 1379 ق.»

متن حدیث:«حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ الْحُسَیْنِ الصَّفَّارُ النَّهَاوَنْدِیُّ بِهَا قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَرَجِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خُوزِیٍّ السَّامِرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ الْقَاسِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْقَنْطَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ خَالِدٍ الْحُلْوَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ الْعَسْقَلَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ السَّرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْکَدِرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ اقْتَدُوا بِالشَّمْسِ فَإِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ فَاقْتَدُوا بِالْقَمَرِ فَإِذَا غَابَ الْقَمَرُ فَاقْتَدُوا بِالزُّهَرَةِ فَإِذَا غَابَتِ الزُّهَرَةُ فَاقْتَدُوا بِالْفَرْقَدَیْنِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا الشَّمْسُ وَ مَا الْقَمَرُ وَ مَا الزُّهَرَةُ وَ مَا الْفَرْقَدَانِ فَقَالَ أَنَا الشَّمْسُ وَ عَلِیٌّ الْقَمَرُ وَ الزُّهَرَةُ فَاطِمَةُ وَ الْفَرْقَدَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ»

«ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، ص114و115، تک جلدی، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ:اول، 1403 ق.»


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 98/11/7:: 10:45 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >