رسول گرامی اسلام، میفرماید: چون روز عید فطر شود، فرشتگان بر سر راه ها میاستند و ندا میدهند: ای گروه مسلمانان! بشتابید به سوی پروردگار بزرگوار، که با نیکی منت مینهد؛ سپس پاداش فراوان بر آن میدهد. شما را فرمان دادند که شب به عبادت بپر دازید، که عبادت کردید. شما را به روزه فرمان دادند، که گرفتید و پروردگار تان را فرمان برداری کردید. پس جایزه های تان را دریافت کنید...[1]
حضرت علی علیه السلام، در برخی از عید ها، فرمودند: «إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ، وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ»[2] این، عید کسی است که خداوند، روزة او را پذیرفته و عبادتش را قبول کرده است. و هر روزی که در آن، خداوند معصیت نشود، آن روز عید است.
امام رضا علیه السلام، میفرماید: روز فطر، از آن جهت عید قرار داده شده است که مسلمانان، اجتماعی داشته باشند که در آن روز گرد هم آیند و برای خدا بیرون آیند و او را بر نعمت هایی که به آنان داده است، بستایند و روز عید، روز تجمع، روز خوردن روزه، روز زکات، روز شوق و روز نیایش است؛ و برای آن که اولین روز از سال است که خوردن و آشامیدن در آن حلال است؛ چرا که ماه رمضان، اولین ماه سال نزد اهل حق است. پس خداوند، دوست داشت که بندگان در چنین روزی، همایشی داشته باشند تا خدا را حمد و ستایش نمایند و در این روز، تکبیر در نماز، از آن روی بیش از روز های دیگر قرار داده شده است که تکبیر، بزرگداشت خداوند و ستایش و ثنای او بر نعمت هدایت است، آن گونه که خداوند فرموده است: « و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بشمارید و شاید شکرگزارى کنید[3]»...[4]
خطبة امیر المؤمنین علیه السلام، در روز عید فطر
«الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ- وَ لَا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ- وَ لَا مَأْیُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ- وَ لَا مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ- الَّذِی لَا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ- وَ لَا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ- وَ الدُّنْیَا دَارٌ مُنِیَ لَهَا الْفَنَاءُ- وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ- وَ هِیَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ- وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ- وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ- فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأَحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ- وَ لَا تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ الْکَفَافِ- وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ الْبَلَاغِ»[5]
ترجمه: «سپاس خداوندى را سزاست که کسى از رحمتش مأیوس نیست و نعمتش همه آفریدگان را فرا گرفته، و کسى از آمرزش وى ناامید نبوده و هیچ کس از پرستش او سرپیچى ندارد، زیرا همگان به این حقیقت معترفند که او شایسته پرستش است
و جز او کسى اهلیت معبود بودن را ندارد. آرى او خداوندى است که نعمتش زوال نمىپذیرد و رحمتش را از کسى دریغ ندارد.
دنیا سرایى است که فنا بر پیشانیش نوشته شده و جلاى وطن براى اهل آن مقدّر گردیده است، دنیا (ظاهرا) شیرین و سرسبز (و دل انگیز و وسوسه آمیز) است، اما به سرعت در علاقهمندانش نفوذ مىکند، و با قلب و روح آن کس که به آن نظر افکند مىآمیزد، بنا بر این سعى کنید با بهترین زاد و توشهاى که در اختیار شماست از آن کوچ نمایید، و بیش از نیاز و کفاف از آن نخواهید، و زائد بر آنچه حاجت دارید از آن نطلبید.»
شرح خطبه
این خطبه در واقع از دو بخش تشکیل شده، بخشى از آن حمد و ثناى الهى است، و بخش دیگرى مذمّت دنیا، و هشدار به مردم براى تهیه زاد و توشه آخرت است، و به نظر مىرسد که بخشهاى قابل ملاحظهاى از این خطبه طولانى در کلام رضى نیامده است،[6] به همین دلیل پیوند روشنى در میان دو بخش خطبه دیده نمىشود، ولى هر دو بخش در عین فشردگى بسیار پر معنى و هشدار دهنده است.
بخش اول
رحمت بىپایان خدا
در بخش اوّل این خطبه سخن از حمد و ثناى الهى است، با تعبیراتى بسیار پر معنى و حساب شده، و در آن به شش وصف از اوصاف الهى اشاره شده که هر کدام در بر گیرنده نعمتى است که مىتواند انگیزه حمد و ثنا و پرستش او شود.
نخست مىفرماید: «ستایش ویژه خداوندى است که کسى از رحمتش مأیوس نمىشود». (الحمد للّه غیر مقنوط«[7]» من رحمته).
چگونه ممکن است از رحمت بىپایان او مأیوس شد در حالى که خودش مىفرماید: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء»[8] «رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است». و نیز از زبان یعقوب پیامبر خدا مىفرماید:«لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»[9] «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها کافران از رحمت خدا مأیوس مىشوند». از زبان پیامبر بزرگ حضرت ابراهیم علیه السلام، نقل مىکند: «وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»[10]، «چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مىشود جز گمراهان» بنا بر این انسان در هر شرایطى باشد و هر قدر آلوده به گناه گردد باز باید به سوى خدا برگردد، و از رحمتش مأیوس نباشد که این یأس کفر و ضلالت و بزرگترین گناهان است.
و در جمله دوم مىفرماید: «و هیچ جا و هیچ کس از نعمتهایش خالى نیست» (و لا مخلوّ من نعمته).
همان گونه که در قرآن آمده: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»[11]، «آیا ندیدید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده، و نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور گسترده بر شما ارزانى داشته است و براى تکمیل این سخن در جمله سوم اضافه مىکند «و از مغفرت و آمرزش او کسى نومید نمىگردد». (و لا مأیوس من مغفرته).
چرا که خودش فرموده: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»،[12] بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».
این جملههاى تکان دهنده که با انواع لطف و عنایت الهى همراه است چنان سفره رحمت و مغفرت او را گسترده که همگان مىتوانند بر سر آن بنشینند، حتى در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آمده است: «در روز قیامت آن چنان خداوند دامنه مغفرت خود را مىگستراند که به فکر احدى خطور نکرده است، تا آنجا که حتى ابلیس هم در رحمت او طمع مىکند»، «لیغفر اللّه یوم القیامة مغفرة ما خطرت قطّ على قلب أحد حتّى إبلیس یتطاول الیها»[13] و در حدیث نبوى دیگرى مىخوانیم: «خداوند عز و جل یک صد رحمت دارد که یکى از آنها را بر زمین نازل کرده و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده است و آنچه از محبّت و رحم و مروّت در میان آنها است از آثار همان یک جزء است، و نود و نه جزء دیگر را جهت خودش براى روز قیامت ذخیره کرده است[14] و از آنجا که توجه به این امور سبب گرایش بندگان به عبادت او مىشود در چهارمین جمله مىفرماید: «از پرستش و عبادتش نباید سرپیچى کرد» (و لا مستنکف عن عبادته).
چرا که با آن همه نعمت و رحمت، استنکاف از عبادت او جز عذاب و خوارى نتیجهاى ندارد قرآن مجید مىگوید: «وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً»[15]، و آنها را که ابا کردند و تکبّر ورزیدند مجازات دردناکى خواهد کرد، و براى خود غیر از خدا سرپرست و یاورى نخواهند یافت سپس در بیان پنجمین و ششمین مواهب الهى مىفرماید: «همان خدایى که رحمتش دائمى و زوال ناپذیر است» (نعمتش همیشگى و جاودانى» و هر زمان نعمت تازهاى از او فرا مىرسد) (الّذى لا تبرح منه رحمة، و لا تفقد له نعمة).
با این که در اوصاف پیشین سخن از «رحمت» و «نعمت» الهى بود باز در اینجا هر
دو تکرار شده است و از ظاهر تعبیرات این چند جمله چنین استفاده مىشود که نخست اشاره به اصل رحمت و نعمت الهى شده، سپس از دوام و پایدارى آنها سخن به میان آمده که هر کدام موهبتى جداگانه است، نعمت و رحمت او از مواهب اوست، و داوم آنها نیز از عنایات او. و این همان است که در قرآن مجید مىخوانیم:«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[16]، و اگر نعمتهاى خداوند را بشمارید هرگز نمىتوانید آنها را احصاء کنید.
بخش دوم
«و الدّنیا دار منی لها الفناء و لأهلها منها الجلاء و هی حلوة خضراء، و قد عجلت للطّالب و التبست بقلب النّاظر، فارتحلوا منها بأحسن ما بحضرتکم من الزّاد، و لا تسألوا فیها فوق الکفاف، و لا تطلبوا منها أکثر من البلاغ.»
دنیا سراى آرزوها
از آنجا که همیشه حبّ دنیا بزرگترین مانع راه سعادت انسانها بوده است، و شیفتگى نسبت به زرق و برق آن سرچشمه انواع گناهان مىباشد امام علیه السّلام در بخش دوم این خطبه به نکوهش دنیا پرداخته، و با شش ویژگى آن را وصف مىکند.
نخست مىفرماید: «دنیا سرایى است که فنا بر پیشانیش نوشته شده» (و الدّنیادار منی لها الفناء).
آرى آثار فنا و زوال از در و دیوار جهان نمایان است، درختانى که در بهار شکوفه مىآورند و برگهاى زیبا بر شاخسار آنها ظاهر مىشود چند ماه بعد به هنگام پاییز پژمرده و خشک شده و با تند باد به هر سو پراکنده مىشوند، گویى نه بهارى در کار بود و نه برگ و نه شکوفهاى جوانان نیرومند و پر نشاط دیروز، پیران ناتوان و خسته امروزند، و پیران خسته امروز استخوانهاى پوسیده فردا عجبا که قانون فرسودگى و پیرى در مجموعه جهان آفرینش و عالم خلقت نیز حاکم است.
سپس امام علیه السّلام به بعد دیگرى از این معنى پرداخته، مىفرماید: «و جلاى وطن براى اهل آن مقدر شده است» (و لأهلها منها الجلاء).
همه انسانها بدون استثنا دیر یا زود با این سراى فانى وداع مىگویند و به سوى زندگى جاویدان سراى دیگر مىشتابند، این یک تقدیر حتمى الهى است که هیچ کس نمىتواند آن را انکار کند، و به همین دلیل در آیات قرآن از مرگ به عنوان «یقین» یاد شده، چرا که حتّى منکران مبدأ و معاد نیز به آن یقین دارند در سومین و چهارمین وصف به پارهاى از جهات فریبنده دنیا که گروهى را به سوى خود جذب مىکند اشاره کرده، مىفرماید: «این دنیا (ظاهرا) شیرین و سرسبز (و دل انگیز و وسوسهآمیز) است» (و هی حلوة خضراء).
شیرینى مربوط به ذائقه و خرمى و طراوت مربوط به باصره و بینایى است، آرى زیبایى خیره کننده و زرق و برق دنیا انسانهاى غافل را به سوى خود مىکشاند، و حلاوت و شیرینىاش انسانها را آلوده مىسازد، بدیهى است جهات فریبنده دنیا تنها مربوط به این دو حسّ نیست، بلکه از طریق تمام حواس نیز جاذبههاى مخصوص به خود دارد، در واقع ذکر این دو واژه (حلوة خضراء) کنایه از تمام جهاتى است که ایجاد جاذبه مىکند.
در پنجمین و ششمین وصف مىفرماید: «دنیا با سرعت به سوى علاقهمندانش پیش مىرود (و در آنها نفوذ مىکند)، و با قلب و روح آن کس که به آن نظر افکند مىآمیزد» (و قد عجلت للطّالب و التبست بقلب النّاظر).
آرى طبیعت دنیا این است که ظاهرا «خیر عاجل» و منفعت زودرسى دارد، و هنگامى که به سراغ انسان مىآید چنان نفوذ مىکند که گاهى جزیى از روح و جان او را تشکیل مىدهد، زیرا در دیدهها زیبا و سرسبز است، و در ذائقهها شیرین و گوارا است و به همین دلیل رهایى از عشق آن آسان نیست، آرى آنچه دیده مىبیند دل از آن یاد مىکند، تا آنجا که شاعر را وادار مىسازد که از دست دیده و دل فریاد بکشد و خنجرى از فولاد بسازد و بر دیده بزند تا دل را آزاد سازد. بعد از بیان ویژگىهاى ششگانه بالا و آماده شدن دلها براى پذیرش فرمان الهى، امام مىفرماید: «بنا بر این سعى کنید با بهترین زاد و توشهاى که در اختیار شماست از آن کوچ نمایید، و بیش از نیاز و کفاف از آن نخواهید، و زائد بر آنچه حاجت دارید از آن نطلبید» (فارتحلوا منها بأحسن ما بحضرتکم من الزّاد و لا تسألوا فیها فوق الکفاف، و لا تطلبوا منها أکثر من البلاغ).
فراموش نکنید شما مسافرانى هستید که موقّتا در این منزلگاه اقامت جستهاید، مسافران آگاه و بیدار در چنین منزلگاههایى به تهیه زاد و توشه مىپردازند، و از بهترین و مفیدترین زاد و توشهها براى خود فراهم مىکنند، هرگز بار خود را با اشیاء بیهوده سنگین نمىکنند، و به گردنههاى صعب العبور که در مسیر خود پیش رو دارند مىاندیشند آنها از این فرمان الهى الهام مىگیرند که: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ»[17]
«زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزگارى است، و از (مخالفت فرمان) من بپرهیزید اى خردمندان»،
در نتیجه رهروان راه کوی دوست، به تهیه این زاد و توشه الهى، یعنى تقوای الهی میپردازند، و هرگز به خواب غفلت فرو نمىروند. «پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه ج2 ص 501»
[2] . نهج البلاغه، حکمت 428.
[3] . «وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، (سورة بقره آیة 185.)
[4] . من لایحضره الفقیه، ج1، ص 522.
[5] . نهج البلاغه، خطبه 45.
[6] . آیت الله مکارم شیرازی، پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، ج2، ص 499.
[7] . «مقنوط» از مادة «قنوط» به گفتة راغب در مفردات، به معنی مأیوس شدن از خیر و رحمت است. و «قنوط» صیغة مبالغه و به معنای بسیار نا امید است.
[8] . سورة اعراف، آیه 156.
[9] . سورة یوسف، آیة 87.
[10] . سورة حجر، آیة 56.
[11] . سورة لقمان، آیة 20.
[12] . سورة زمر، آیة 53.
[13] . فی ظلال نهج البلاغه، ج1، ص 269.
[14] . مجمع البیان، ذیل تفسیر آیة بسم الله الرحمن الرحیم، در آغاز سورة حمد.
[15] . سورة نساء، آیة 173.
[16] . سورة نحل، آیة 18.
[17] . سورة بقره، آیة 197.
کلمات کلیدی: