ای پسر تو بی نشانی از علی*** عین ولام و یا بدانی از علی[1]
چون خداوند متعال رسول گرامیش را بسوی خود خواند، امر دینش را برعهدة امیر المؤمنین علیه السلام، نهاد و او را بر بندگانش حجت و در بلادش سرپرست قرار داد، از علم خود به او ارزانى داشت و از بیان روشن آگاهش ساخت و محرم راز خود کرد، و براى امرى بزرگ او را فرا خواند، و براى رهبرى خلق تعیین کرد و براى امامت خلق پسندید، و حکمتش را در نزد او نهان ساخت و راه هاى روشن و واجبات و حدود خویش رابه وسیله او زنده کرد...
از ابوبصیر نقل شده است که از امام صادق علیه السلام راجع به آیه :«اطیعوااللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم»[2] پرسیدم فرمود:درباره على بن ابى طالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است عرض کردم: مردم مى گویند: چرا در قرآن نام على و خاندانش ذکر نشده است ؟ فرمود: به آنها بگویید: آیه نماز بر پیامبر صلى اللّه علیه و اله نازل شد ولى سه رکعت بودن و چهار رکعت بودن آن (در قرآن مجید) تعیین نشد تا این که پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، خود، براى مردم تعیین کرد و آیه زکات بر آن حضرت نازل شد ولى تعیین نشد که از هر چهل درهم یک درهم زکات است ، خود پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، آن را براى مردم شرح داد و دستور عمل حج نازل شد ولى نگفت ، هفت دور طواف کنید، تا این که خود پیامبر صلى اللّه علیه و اله براى آنها توضیح داد و این آیه :« اطیعوااللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» نیز درباره على ، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است. پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، با صراحت تمام درباره على علیه السلام فرمود: «من کنت مولاه فهدا علی مولاه»[3] هر که را من سرپرست و مولایم ، على سرپرست و مولاى اوست . و...
بنابر این، خداى تعالى اطاعت او را بر عموم مردم واجب کرده ، همان طورى که طاعت خود و طاعت رسولش را بر ایشان واجب کرده است. و مردم راهى ندارند جز آن که او را بشناسند واطاعت نمایند، هرکس او را شناخت مؤ من است و هر که او را انکار کرد کافر و هر که نه معرفت به ایشان داشت و نه انکار، گمراه است . دوستى ایشان ایمان ، و دشمنى با ایشان کفر است.و او هدایت گر مردم طبق این آیه : «ولکل قوم هاد»[4] ودروازة علم نبی، بفرمودة حضرتش که«أنا مدینة العلم وعلی بابها»[5] واو کانون دانش و جایگاه رسالت ، و محل آمد و رفت فرشتگان و رازدار خدا و امانت الهى و سرای رحمت و کلید حکمت، آگاه از اخبار آسمان و زمین و خبر گذشتگان و آینده گان، در میان بندگان است.او بزرگترین حرم الهی، ووارث راستین پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، مى باشد. و او نخستین فردى بود که اسلام آورد، ایمانش از همه کس خالص تر و یقینش از همه بیشتر و خداترس بودنش از همه افزون تر، و بیش از هر مسلمانى (در راه دین خدا) رنج کشیده و در پاسدارى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم، کوشیده، و مناقبش از همه برتر و سوابقش بهتر و مرتبه اش بالاتر، و والامقام تر، و در نزد خدا، بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، از همه کس گرامى تر بود.
او به راه و رسم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم، از همه کس آشنا و پایبند بود و على رغم منافقان و خشم کافران و خلاف میل حاسدان و کینه فاسقان او جانشین بحق و بلامنازع پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم، است .
از این رو، در وقتى که همه به سستى گراییده بودند او زمام امور را به دست گرفت و هنگامى که در سخن گفتن مردد بودند او سخن گفت و موقعى که ایستاده بودند او به نور خدا حرکت مى کرد، از همه کس درست گفتارتر و اندیشمندتر و قوى دل تر بود، یقینش از همه کس بیشتر و عملش بهتر و به امور آشناتر بود.
در آغاز؛ هنگامى که مردم پراکنده شدند و در پایان، وقتى که به سستى گراییدند او دین را سرپرستى کرد ، و سنگینى ها را از دوش ناتوانان برداشت و آنچه را که از بین برده بودند، نگهدارى کرد، و آنچه را که مورد سهل انگارى قرار داده بودند، رعایت کرد، در وقت اجتماع آنان آماده ، و در هنگام جمع بودن ایشان، حاضر و در وقت ترس و بى تابى ایشان پیروز و بردبار بود.
وى براى کافران عذابى دردناک و براى مؤ منان باران رحمت بود، برهانش خلل ناپذیر و دلش از تیرگى و بصیرتش از سستى و وجودش از ترس و ذلت بر کنار بود.
همچون کوهى استوار بود که طوفان ها او را از جا نجنباندند و تند بادها او را جا به جا نکرد. و در اجراى فرمان خدا نیرومند، و در ذات خود فروتن، و در نزد مؤمنان ارجمند، و در نزد خداوند با عظمت بود.و ایمان به وسیلة او نیرو گرفت، و دین به وسیله او راست گشت، و دشوار ها به وسیله او آسان شد، و فتنه ها به وسیله او خاموش گشت.
در کتاب کشف الغمّه آمده است([6] ) که معاویه به ضرار بن ضمره گفت : على علیه السلام را براى من توصیف کن! ضرار گفت : مرا معاف بدار. معاویه گفت : باید او را وصف کنى! ضرار گفت : حالا که ناگزیر باید توصیف کنم ، به خدا سوگند که على علیه السلام والاهمت و پرقدرت بود، سخن قاطع مى گفت و به عدل و داد حکم مى کرد، چشمه هاى دانش از اطرافش مى جوشید و از هر سویش سخن حکمت به گوش مى رسید، از دنیا و زیباییهایش گریزان بود و با شب و وحشت آن انس داشت . اشک چشم فراوان و اندیشه طولانى داشت ، لباس خشن و خوراک درشت را خوش داشت .در بین ما چون فردى از ما بود. هرگاه سؤ ال مى کردیم پاسخ مى داد و چون وى را مى طلبیدیم نزد ما مى آمد. به خدا سوگند که با وجود مقرب بودن ما به او و نزدیک بودن او نسبت به ما از هیبتش توان سخن گفتن نداشتیم . دینداران را گرامى و فقرا و مستمندان را مقرب مى داشت ، نیرومند، طمع باطل از او نداشت و ناتوان از عدل او ناامید نبود. وانگهى من گواهى مى دهم که او را در برخى از موارد و مواقفش دیدم ، هنگامى که شب پرده هاى تاریکى را گسترده و ستارگان غروب کرده بودند، محاسنش را به دست گرفته ، مانند شخصى مار گزیده به خود مى پیچید و همچون مصیبت زدگان گریه مى کرد در حالى که (خطاب به دنیا) مى فرمود اى دنیا! دیگرى را بفریب... اى دنیا! عمر تو کوتاه و خطر تو بزرگ و زندگى تو پست است . آه از کمى توشه براى سفر و ترس و وحشت این راه. پس از شنیدن این سخنان معاویه گریست و گفت : خدا ابوالحسن را بیامرزد، به خدا سوگند که چنین بود، اى ضرار اندوه تو بر آن حضرت چگونه است ؟ گفت: مانند اندوه زنى که فرزندش را در کنارش سر ببرند، نه جلو ریزش اشکش را مى تواند بگیرد و نه اندوهش آرام پذیراست. این بود گوشه ای، از اوصاف آن بی کران آن حضرت.
این شرح بی نهایت کز وصف یار گفتن
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
***
کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست
که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری
حال سؤال اساسی این است، ما که خود را پیرو حضرتش میدانیم، در کجا قرار داریم؟ و چه مقدار به اوصاف آن حضرت نزدیک هستیم؟ و حضرتش چه انتظارتی از ما دارد؟
اوصاف شیعیان امیر المؤمنین علی علیه السلام
در روایت شریفی، از کتاب کافی، از امام باقر علیه السلام به نقل از امیر المؤمنین علی علیه السلام، در مورد اوصاف پیروان آن حضرت، چنین آمده است: «شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا، المتحابون فی مودتنا،المتزاورون فی إحیاء امرنا، الذین ان عضبوا لم بظلموا و ان رضوا لم یسرفوا، برکة علی من جاوروا، سلم لمن خالطوا».[7] شیعیان ما کسانی هستند که در راه ولایت ما، بذل و بخشش دارند. و بخاطر ما، یکدیگر را دوست میدارند، و به جهت احیاء امر ما بدیدار یکدیگر میروند، اگر غضب کردند، به کس ظلم نمیکنند، و اگر راضی بودند، اسراف پیشه نمیکنند، به همسایگان مایة برکت هستند، و رابطة سالمی با مصاحبت کنندگان دارند.
در این روایت هفت تا صفت برای شیعیان بیان شده است:
والحمد لله رب العالمین.
[1] . عطار نیشابوری
[2] . سورة نساء، آیه59.
[3] . کافی، ج1، ص 295.
[4] . سورة رعد، آیه 7.
[5] . مجمع البیان، ج2، ص 284.
[6] . کشف الغمة، ص 23.
[7] . کافی، ج2، ص 238.
[8] . بحار الانوار، ج74، ص 153.
کلمات کلیدی: