مقدمه
حقیقت این است کهدین مقدس اسلام همان گونه که به عبادات و مسائل آن، عنایت و توجّه دارد، به اقتصاد و معاش بندگان نیز عنایت و توجّه دارد؛ بدیهى است که اساس سعادت فرد و جامعه عبادت و بندگى توأم با کسب و کار و اقتصاد است، اساس عزّت و عظمت مسلمین، ارتباط با خالق و در کنار آن، بلکه در معیّت آن، تجارت و کار و اقتصادی عاقلانه و سالم است که خداوند متعال می فرماید:« رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ ِ وَ إیتاءِ الزَّکاه یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار»[1] مردانى که نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زکات غافل نمىکند آنها از روزى مىترسند که در آن، دل ها و چشم ها زیر و رو مىشود. در جای دیگر می فرماید: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»[2]… و هنگامى که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید، و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید. و در روایتی آمده است: هر کس به جستجو برخیزد و روزى حلالى تحصیل کند، چنان است که از خداوند- عزّ و جلّ- صدقه دریافت کرده باشد.[3] در آیات ده تا دوازده سوره ی نوح آمده است: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً. یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً . وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»
نوح در مقام شکایت به خداوند عرضه می دارد که من به آنها گفتم استغفار کنند و موحد شوند و دست از بت پرستی بکشند که در نتیجه خدا به آنها جایزه می دهد که عبارت است از اینکه اولا باران های پربرکت نازل می شود و مال فراوان و فرزندان فراوان به شما می دهد. همان گونه که مال فراوان یک نوع سرمایه است فرزندان متعدد هم سرمایه محسوب می شود. دیگر اینکه خداوند باغ های سرسبز و نهرهای پرآب به شما می دهد. این نشان می دهد که این چیزها از نظر اسلام منفور نیست و الا به عنوان جایز? افراد با ایمان قلمداد نمی شد. آنچه منفور است دنیا پرستی است نه اموال دنیا.
در سوره ی اعراف نیز آمده است: « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[4] یعنی اگر مردم ایمان و تقوا پیشه کنند برکات آسمان و زمین را به آنها می دهیم که همان اقتصاد قوی و پیشرفته است که در نتیجه ایمان و عمل به آن که تقوا است در نظر گرفته شده است.
در سوره ی اسراء آمده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»[5]
یعنی ما بنی آدم را گرامی داشتیم و خشکی ها و دریاها را مسخر آنها قرار دادیم و روزی های پاکیزه به آنها دارد و آنها را بر کثیر (و گفته شده است همهی) مخلوقات خود برتری داده ایم. خداوند در وجه گرامی داشتن بنی آدم به روزی های طیب و تسخیر خشکی و دریا که علامت اقتصاد قوی است اشاره می کند.
اهداف مضاربه
یکی از کارهای مهم بانک های اسلامی این است که از عقود، استفاده می کنند عقد مضاربه است. و مضاربه یکی از عقود مهم شرعیه ی آنها است (عقود رسمی بانک ها به هشت مورد بالغ می شود که مضاربه یکی از آنها است.) آنها با سپرده های مردم مضاربه را انجام می دهند و سپس مبالغی را پرداخت می کنند و گاه علی الحساب مبالغی را پرداخت می کنند و بعد حساب می کنند. چنین درآمدی ربا محسوب نمی شود بلکه درآمدی بر اساس کار اقتصادی و مشروع است. بانک ها بر اساس این عقود، گاه وام می دهند که در واقع وام نیست بلکه یک نوع سرمایه گذاری است که به افراد می دهند و بعد سودی از درآمد را طلب می کنند. بنا بر این بسیاری از مواردی که افراد به بانک پول می دهند و یا دریافت می کنند تحت عنوان عقد مضاربه است. اگر این سودها تحت عنوان مضاربه نباشد شرعا حرام بوده داخل در ربا خواهد بود.[6]
بدیهی است که هدف از مضاربه، رونق بخشیدن به اقتصاد و به جریان انداختن ثروت ها و جلوگیرى از رکود کسب و کار و بازار مسلمانان است. هدف از مضاربه به کارگیرى نیروهاى فعال و کارآمد و جلوگیرى از عاطل و باطل ماندن انسان هاى شایسته و مسلمان است. همچنین هدف از مضاربه بکار گیری سرمایه های جامعه در دست افراد ناتوانی که خودشان نمی توانند از سرمای? خود استفاده کنند. وهمین طور هدف از مضاربه، تحصیل سود و درآمد مشروع و حلال و جلوگیرى از ربا خوارى و اکل مال به باطل است.
بنابر این مضاربه یکی از مصادیق بارز، در یافت روزی حلال، و سبب رونق یافتن اقتصاد در جامعه است. این تحقیق در همین راستا، به بررسی مضاربه می پردازد.
مضاربه در لغت و اصطلاح
الف- مضاربه در لغت
مضاربه در لغت، «مأخوذة من الضرب فی الارض،» (مراد از ضرب فی الارض یعنی مسافرت. مخصوصا در ایام گذشته که معمولا پیاده می رفتند و راغب در مفردات در وجه آن می گوید که چون انسان هنگام راه رفتن پای خود را به زمین می زند به آن مضاربه می گویند.[7] در زمان قدیم تجارت ها شهر به شهر و کشور به کشور بوده و درآمد بیشتر در تجارت بیرون شهری بوده است تا درون شهر بنا بر این مسافرت غالبا در طبیعت مضاربه وجود داشته است.)
صاحب ریاض در وجه تسمیه مضاربه که مضاربه از باب مفاعله، که معمولا بین دو شخص صورت می گیرد، ایشان می گوید؛« لأنّ العامل یضرب فیها للسعی على التجارة و ابتغاء الربح بطلب صاحب المال، فکان الضرب مسبّب عنهما، فتحققت المفاعلة لذلک.أو من ضرب کلّ منهما فی الربح بسهم.أو لما فیه من الضرب بالمال و تقلیبه.»[8] زیرا عامل مضاربه در زمین سفر می کند، صاحب مال هم اسباب سفر را برای عامل فراهم کرده است. گویی هر دو مسافرت می کنند و یکی بالمباشرة و دیگری بالتسبیب،و باب مفاعله که بین الاثنین است به این گونه تحقق پیدا می کند.
جه دوم در تسمیه این است که آنها چون سهام را تعیین می کنند گویی یک سهم برای عامل و یک سهم برای صاحب مال می زنند و به این دلیل به شکل مفاعله آمده است.
وجه سوم این است که مال را به هم می زنند یعنی مال را از جایی به جایی دیگر می برد و خرید و فروش می کند بنا بر این مضاربه، در مال پیدا می شود و طرفین معامله با هم مضاربه دارند.
نکته ای که بعضی به آن توجه کرده اند این است که آیا باب مفاعله همیشه بین الاثنین است یا اینکه می تواند یک طرفه هم باشد؟ مثلا سافرت کذا که از باب مفاعله است، یعنی مسافرت کردم و حال آنکه یک نفر بیشتر این کار را انجام نمی دهد و هکذا طالعت الکتاب و یا داویته (او را مدوا کردم) و آویته (به او جا و پناه دادم) بنا بر این لازم نیست که حتما در وجه تسمیه ی مضاربه بین الاثنین را در نظر بگیریم، و در مضاربه، برای صاحب مال هم از باب تسبیب ضرب فی الارض را درست کنیم تا بین الاثنین بودن را تصحیح نماییم. حق این است که نباید اصراری بر بین الاثنین بودن داشت.[9]
اما برخی دیگر آمده اند، به مضاربه، قراض هم گفته اند در ریاض المسائل آمده است: «وأهل الحجاز یعبّرون عنها بالقراض من القرض وهو القطع ، کأنّ صاحب المال اقتطع منه قطعة و سلّمها الی العامل أو اقتطع له قطعة من الربح فی مقابلة عمله أو من المقارضة وهی المساواة»[10]
وجه اول؛ گویا صاحب مال قطعه ای از مالش را از خودش قطع کرده و به عامل داده تا تجارت کند.
وجه دوم؛ این است که قراض به معنای قطع کردن است و صاحب مال برای عامل قطعه ای از سود را در مقابل عملش از خود قطع می کند.
وجه سوم؛ این است که از مقارضه که به معنای مساوات است گرفته شده باشد یعنی هر دو در اصل ربح و نه در مقدار ربح مساوی هستند.
ب- مضاربه در اصطلاح
امام قدس سره در تحریر می فرماید: «کتاب المضاربة و تسمى قراضا، و هی عقد واقع بین شخصین على أن یکون رأس المال فی التجارة من أحدهما و العمل من الآخر»[11]
مضاربه که به آن قراض هم گفته می شود، عقدی است، بین دو شخص به این گونه که مال را در تجارت مصرف کنند، یکی صاحب مال است، دیگری عامل است که با آن کار می کند. شبیه همین تعریف در کلمات سایر فقها نیز آمده است.
بنابر این مضاربه یک عقد است یعنی یک قرارداد دو طرفه که براساس آن صاحب سرمایه یا «مالک» با فرد دیگری که به اصطلاح «عامل» نامیده می شود قرارداد می بندد. براساس این قرارداد دو طرف قبول می کنند که عامل با سرمایه مورد نظر تجارت کند و سود حاصل بینشان تقسیم شود. این تعریف ساده مضاربه است اما انجام یک مضاربه صحیح شرعی، شروط و ضوابطی دارد. قبل از همه مشروعیت مضاربه.
مشروعیت مضاربه
دلیل بر مشروعیت مضاربه، یکی اجماع علماء فریقین است، علمای امامیه و اهل سنت همگی اتفاق دارند، در اصل مضاربه که مضاربه مشروع است. اما وقتی که وارد جزئیات، و شرائط می شوند، اختلاف پیدا می کنند. اهل سنت می گوینند مضاربه بالاجماع عقدی است صحیح، منتها اگر اجماع علماء نبود بر اساس قیاس اقتضای بطلان می کرد. زیرا؛ عقد مضاربه در این مورد که آیا ثمره و سودی از آن به وجود می آید یا نه مجهول است، و نمی توان قبل از به وجود آمدن بهره آن را تقسیم کرد. از آنجا که در عقد، نباید چیزی مجهول باشد، بنا بر قاعده باید مضاربه صحیح نباشد و عامل در آن، مانند اجیری است که نمی دانیم اجرتی به او داده می شود یا نه. با این حال چون اجماع صحابه و مردم و علماء بر صحت آن است، ما قیاس را در این مورد رها می کنیم.[12]
حقیقت این است که اینجا جای این نوع قیاس ها نیست و دلیل بر حجیّت و جواز مضاربه قبل از اجماع علماء، سیره ی عقلاء است. این سیره در میان عقلاء جاری شده و شارع نیز آن را امضاء کرده است و جهالت مزبور در آن، ضرری نمی زند. زیرا هر جهلی موجب فساد نمی شود. اگر اینگونه باشد باید بگوییم که در مزارعه و مساقات و... هم اینگونه جهل وجود دارد، پس باید جائز نباشد.
اضافه بر این، در کتاب وسائل الشیعه، سیزده باب وجود دارد که تمام آنها به دلالت التزامیه مضاربه را صحیح می داند زیرا در آنها از شرایط و شاخ و برگ های مضاربه سخن گفته شده است. این نشان می دهد که اصل جواز مضاربه از مسلمات بوده است.
دیگر اینکه سیره ی عملیه ی معصومین و اصحاب ایشان بر جواز آن دائر بوده است. مثلا رسول خدا (ص) اموال خدیجه سلام الله علیها را می گرفته و با آن تجارت می کرد. یا اینکه عباس عموی پیامبر، سرمایه ی خود را برای مضاربه به دیگران می داد. امام صادق علیه السلام مبلغ هزار درهم یا هزار دینار را به یکی از اصحاب برای مضاربه داد و او به مصر رفت و جنسی خرید و با آن مبلغ کار کرد.
از طرف دیگر می توان به عمومات مثل «اوفوا بالعقود»[13] نیز به عنوان دلیلی عام بر جواز مضاربه تمسک کرد که می گوید تمامی عقودی که در میان عقلاء رایج است لازم الوفاء می باشد و مضاربه نیز یکی از آن عقود است.
شروط مضاربه
امام خمینی «ره» در کتاب تحریر الوسیله، به دوازده شرط، و صاحب عروه به چهارده شرط و برخی دیگر، به کمتر یا بیشتر اشاره می کنند.
1- بلوغ 2- عقل 3- اختیار 4- عدم حجر 5- قدرت 6- عدم سفه و...
شرطیت بلوغ، عقل، اختیار و عدم حجر از مسلمات است و جزء شرایط عامه ی تمامی معاملات می باشد. در بیع نیز این شرایط وجود دارد. بر این اساس، معامله ی صبی اعتبار ندارد حتی اگر هشیار باشد، همچنین است معامله ی مجنون و کسی که مجبور به معامله شده است و محجور که حاکم شرع حق تصرف در اموالش را از او گرفته است (زیرا او ورشکست شده است و حاکم شرع اذن تصرف در اموالش را از او می گیرد تا اموالش بین طلبکاران تقسیم شود.) معامله ی هیچ یک از این افراد صحیح نیست. البته مخفی نماند که قدرت هم از شرایط عامه ی تکلیف است نه از شرایط عامه ی معامله. می گوییم: شرط دیگری هم عبارت است از رشد (عدم سفه). کسی که سفیه است مجنون نیست ولی چون رشید نیست کلاه سرش می رود و به راحتی گول می خورد.
یکی دیگر از شرائط مضاربه این است که سرمایه از نقدین یا پول رایج باشد. امام خمینی «ره» در این مورد می نویسد: «أن یکون درهما و دینارا، فلا تصح بالذهب و الفضة غیر المسکوکین و السبائک و العروض، نعم جوازها بمثل الأوراق النقدیة و نحوها من الأثمان غیر الذهب و الفضة لا یخلو من قوة، و کذا فی الفلوس السود»[14]
مال مضاربه باید درهم و دینار باشد یعنی از جنس طلا ونقره ی مسکوک باشد و اگر غیر مسکوک باشد نمی توان بر آن مضاربه با منعقد کرد. سبائک که شمش های طلا هستند و همچنین است در مورد عروض که اجناسی هستند که دارای قیمت می باشند مانند فرش، لباس، گندم و جو و هر چه که درهم و دینار نباشد. بله جواز مضاربه به چیزی مانند اسکناس و پول های دیگر (اعم از فلزی و غیر آن) که از طلا و نقره نیستند خالی از قوت نیست. همچنین است در مورد پول سیاه.
نتیجه اینکه فقط پول می تواند مورد مضاربه قرار گیرد، چه پول قدیم باشد مانند طلا و نقره ی مسکوک و اگر نشد اسکناس و اگر نشد پول خورد (پول سیاه) که اگر به مقدار زیادی جمع شده باشد که بتوان مضاربه را روی آن منعقد کرد، اشکال ندارد.
قابل توجه اینکه، چون در آن زمان درهم و دینار پول رایج، بوده است، و لذا گفته شده است که سرمایه مضاربه باید درهم و دینار باشد. بنا بر این مضاربه با هر نوع پول رایج جایز است. عرف نیز از پول رایج در آن زمان الغاء خصوصیت می کند و می گوید در هر زمان می توان با پول رایج که در مقابل متاع (عروض) است می توان مضاربه را انجام.
در این مسأله نص خاصی وجود ندارد و عمده دلیل در این مورد اجماع است. علامه در تذکره آورده است: «الشرط الأوّل: أن یکون من النقدین: دراهم و دنانیر مضروبة منقوشة، عند علمائنا- و به قال الشافعی و مالک و أبو حنیفة»[15] شرط اول در مضاربه این است که از نقدین یعنی درهم و دینار مسکوکه باشد، در این شرط علمای ما اتفاق دارند، و شافعی، مالک و ابوحنیفه نیز با ما هم نظر هستند.
در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، ماده 547، نیز آمده است که سرمایه مضاربه نباید کالا باشد، درصورتی که مالک، کالایی را به عامل بدهد وقصد انعقاد عقد مضاربه رانیز داشته باشد ،عقد مضاربه واقع نمی شود ، مگر اینکه اوراوکیل درفروش کالا سازد وپس از فراهم شدن وجه نقد حاصل از فروش کالا، عقد مضاربه را واقع سازند.
کلمات کلیدی: