سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا را دشمن بدارید، تا خدا دوستتان بدارد [حضرت مسیح علیه السلام ـ چون از ایشان درباره کاری که خدا دوستی به بار می آورد، پرسیدند ـ]
قطره ی شبنم

گفتم که عمر ماه صفر به آخر است

دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین

اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است

گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر

دیدم که روز، روز عزای پیمبر است

اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی

روی حسین بر روی قلب پیمبر است

***

دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید

روز ملال و غصه و رنج و محن رسید

بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین

بیش از هزار زخم او را بر بدن رسید

بر پیکری که بود پر از بوسة رسول

از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید

از جامه های یوسف کرببلا فقط

بر زینب ستم زده یک پیرهن رسید.

(غلامرضا سازگار)

***

ماتم عظمی

این ماتم عظما، زچه برپا شده امروز

گیتی به فراق که معزا شده امروز

از ارض و سما نالة جانسوز بلند است

گریان زچه رو، دیدة دنیا شده امروز

پوشیده زغم رخت عزا، جملة هستی

همرنگ شب تیرة یلدا شده امروز

مجموع رسولان تهی از خاتمشان بود

ملحق به همه، خاتم آنها شده امروز

آن کلبة زهرا که بدی محور هستی

با هستی خود، محور غمها شده امروز

مرضیه شده نوحه گر از هجر پیمبر

در چشم فلک، اشک چو دریا شده امروز

آن راز نهایی که که نبی گفت نهانی

تسکین دل خستة زهرا شده امروز

این عالم خاکی قفسی بود برایش

آزاد سوی شاخة طوبی شده امروز

این عمر به جز رنج و تعب، هدیه ندادش

فارغ زهمه رنج و تعب ها شده امروز

یثرب همه در ماتم و آهست، ولیکن

فرصت طلبان جمع به شورا شده امروز

زان خشت نخستین که کج افتاد، عمارت

معوج، به سر گنبد مینا شده امروز

دلهای پریشان شدة زینب و گلثوم

آماده برای غم فردا شده امروز

دارم عجب از گردش ایام، از آن رو

تکرار زنو، ماتم عظما شده امروز

زیرا که حسن، آن گل زیبای امامت

بادست خزان، پرپر و یغما شده امروز

سوزد جگر دهر از این فاجعه زیرا

مسموم، جگر گوشة زهرا شده امروز

آن گل که بدی زینت آغوش پیمبر

پژمرده زطوفان شررها شده امروز

دردی که حسن داشت از آن مفسده جوها

با جرعه ی از زهر، مداوا شده امروز

دردا! که حسین از غم هجران برادر

بی تاب، ولی سخت شکیبا شده امروز

از روی جفا آن جسد پاک و مطهر

آماجگه ترکش اعدا شده امروز

آگاه فقط هست خداوند توانا

بر آل پیمبر چه ستم ها شده امروز

(محمد حسین صادقی)

***

در رثای امام حسن مجتبی علیه السلام

زهر جفا چو بر جگر مجتبی رسید

افغان جن و انس به عرش علا رسید

نعش امام شد هدف چوبه های تیر

یا فاطمه به نور دو چشمت چه ها رسید

در شهر خویش و خانة خود هم غریب بود

از بسکه ظلم و جور بر او زآشنا رسید

یا مصطفی روی تو هم کسی نکرد شرم

نا مردمی ببین زکجا تا کجا رسید

روز جزا جواب خدا را چه می دهند

آنان که ظلم شان به عزیز خدا رسید

(رضا براتی)

***

ظهور حلم حق سبط پیمبر

سرور جان زهرا مطهر

به خصم ار صلح کردی پاس دین بود

که پاس دین به عهد وی چنین بود

حسن را درد و محنت از برادر

اگر افزون نباشد نیست کمتر

سزد بر آن در دریای لاهوت

سرشک از دیده باری همچو یاقوت

چنان کز تشنگی شاه شهیدان

چو ماهی گشت روی خاک غلطان

حسن از آب غلطان شده به بستر

بزد بر خرمن جان آبش آذر

به جز نعش حسن نعشی به دوران

نگشت از بعد کشتن تیر باران

جراحاتی که از شمشیر و خنجر

شهید کربلا را بد به پیکر

حسن را بر جگر بودی بس افزون

ز تیر طعنة آن فرقة دون

(محمد حسین صغیر اصفهانی)

***

در رثای امام رضا علیه السلام

چه سنگین است داغ ماتم او

خراسان شد عزا دار غم او

زبان حال دلهای پریشان

رضا جانم رضا جانم رضا جان

***

خراسان میدهد بوی مدینه

خراسان کوه غم دارد به سینه

خراسان راز دلها با رضا داشت

چه شبهایی که ذکر یا رضا داشت

دریغا میهمان در خانه کشتند

چه تنها و چه مظلومانه کشتند

زنار زهر دشمن نور می‌سوخت

سراپا همچو نخل طور می‌سوخت

زجا بر خاست با رنگ پریده

غریبانه عبا بر سر کشیده

گهی بی تاب و گه در تاب می‌شد

همه چون شمع روشن آب می شد

میان حجره ی در بسته می‌سوخت

نمی زد، دم، ولی پیوسته می‌سوخت

دلش دریای خون چشمش به در بود

امیدش دیدن روی پسر بود

پدر چون شمع سوزان آب می‌شد

پسر هم مثل او بی تاب می شد

پدر آهسته چشم خویش می بست

پسر می‌دید و جان می داد از دست

غلام رضا


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 94/9/19:: 12:5 صبح     |     () نظر