سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر تو به زندگى پشت کرده‏اى و مرگ به تو روى آور است پس چه زود دیدار میسر است . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

گفتار اول: واژه شناسی

1) خمس

الف) خمس در لغت

خمس در لغت به معنای «یک پنجم»، و جمع آن اخماس است.

 فیروز آبادی در قاموس المحیط آورده است: «والخمس بضمتین جزء من الخمسة»[1] لفظ خمس با دو ضمه یعنی خُمُس به معنی جزئی از پنج است. : «والخمس بضمتین وإسکان الثانی لغة والخمیس مثال کریم لغة ثالثة: هو جزء من خمسة أجزاء والجمع أخماس ویوم الخمیس جمعه أخمسة وأخمساء»[2] الخمس با دو ضمه یا ساکن بودن دومی، در لغت آمده است، همچنین خمیس که سومین لغت از این ماده است در قرآن کریم آمده است که به معنی یک جزئی از پنج جزء می باشد، جمع خمس اخماس است و (یوم الخمیس که آمده است) جمع آن أخمسه و یا أخمساء است.

همین معنا در سایر کتب لغت نیز آمده است.[3]

ب) خمس در اصطلاح

صاحب عروه در تعریف اصطلاحی خمس آورده است: «وهو من الفرائض وقد جعلها الله تعالی لمحمد(ص) وذریته عوضاً عن الزکاة إکراماً لهم ومن منع منه درهماً أو أقل کان مندرجاً فی الظالمین لهم والغاصبین لحقهم بل من کان مستحلا لذلک کان من الکافرین.»[4]  خمس یکی از واجباتی است که خداوند متعال، آن را برای اکرام پیامبر گرامی اسلام و ذریه اش، بجای زکات قرار داده است. اگر کسی در همی از آن را یا کمتر از در هم آن را نپردازد، در زمرة ستمگران به حقوق اهلبیت علیهم السلام، و غاصبین حقوق ایشان به حساب می آیند. بالاتر از این، اگر کسی خمس را حلال بشمارد و پرداخت آن را واجب نداند، از کافران شمرده می شود. 

امام خمینی«ره» نیز در تحریر الوسیله می‌نویسد: «وهو الذی جعله الله تعالی لمحمد صلی الله علیه و آله وسلم وذریته کثر الله نسلهم المبارک عوضاً عن الزکاة...»[5] خمس چیزی است که خداوند متعال، آن را برای حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم، و ذریه اش که خداوند نسل مبارک آنها را زیاد نماید، به جای زکات قرار داده است.

سایر فقها نیز همین مضمون را در تعریف خمس آورده اند.[6]

پس بنابراین؛ خمس در اصطلاح عبارت است از حقوق مالی که خداوند متعال بر بندگانش با شرائط خاص واجب نموده است که این حقوق یک پنجم اموال می باشد. و این اموال متعلق به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، و جانشینان ایشان و ذریة ایشان است.

2) کنز

الف) کنز در لغت

کنز مصدر و جمع آن کنوز است، در لغت، به هر چیزی که به عنوان ذخیره جمع آوری شده باشد، اطلاق می‌شود. و در اصل به ثروتی که در زیر زمین دفن شده است، کنز گفته می‌شود. «کنز المال کنزا؛ جمعه وادخره و دفنه فی الارض». کنز مال، جمع آوری و ذخیره و دفن آن در زمین است.

راغب در مفردات آورده است که کنز، گذاشتن مال رویهم و محفوظ داشتن آن است. و اصل آن از «کنزت التمرفی الوعاء» گرفته شده است، یعنی خرما را در ظرف محفوظ داشتم.[7] در مصباح المنیر آمده است: «الکنز؛ المال المدفون تسمیة بالمصدر والجمع کنوز»[8] کنز، مصدر، و جمع آن کنوز، به معنای مال دفن شده است. ابن اثیر در «نهایه» می‌گوید: «الکَنْز فى الأصل: المال المدفون تحت الأرض...»[9] کنز در اصل به معنای مالی است که در زمین دفن شده است. همین مضمون در صحاح و قاموس و... است.

بنابراین؛ کنز در لغت به معنای جمع کردن چیزی در محلی، به منظور حفظ و بقای آن شیء می‌باشد، و از همین روی، جمع کردن خرما در ظرفی و یا چاق شدن شتر یا انسان و یا قرار دادن مال در محل امنی، که در لغت به اینها «کنز» اطلاق شده، اینها از باب مصادیق کنز است.

ب) کنز در اصطلاح

در تعریف اصطلاحی «کنز»، فقها اختلاف نموده اند. محقق حلی در شرایع تعریفی که آورده است خیلی به معنای لغوی آن نزدیک است: «الکنز کل مال مذخور تحت الارض»[10] هر مالی که در زیر زمین مخفی باشد، به آن کنز گفته می‌شود. طبق این تعریف «کنز» اختصاص به طلا و نقره ندارد. اما برخی دیگر از فقها، معتقدند که کنز، تنها به طلا و نقره اطلاق می‌شود، و اموال دیگر را شامل نمی‌شود. و اگر کسی اموال دیگری اعم از جواهرات و غیر جواهرات، را در زیر زمین پیدا کند، حکم لقطه را دارد. کاشف الغطا، در کشف الغطا، می‌نویسد: «والکنز المال المذخور تحت الأرض و المراد ما کان من النقدین مذخورا لنفسه أو بفعل فاعل و هو لواجده... أن الاحوط إجرا حکم اللقطة علیها »[11] کنز مال دفن شده در زیر زمین است که مراد از آن طلا و نقره می‌باشد، خواه بصورت طبیعی ذخیره شده باشد، یا دیگری آن را دخیره کرده باشد، یابنده مالک آن است... در غیر این صورت، احتیاط این است که حکم لقطه بر آن جاری می‌شود. این نظر به ابن ادریس حلی، نیز نسبت داده شده است.

شهید ثانی در مسالک و روضه معتقد است که در تحقق کنز، علاوه بر مال بودن و مدفون بودن، قصد نیز شرط است.[12] محقق همدانی، نیز همین دیدگاه را بسندیده، می‌گوید: متبادر از کنز این است که از روی قصد، دفن شده باشد، بنابراین؛ مالی که بدون قصد و یا به قصد غیر ذخیره مثل اینکه مدت زمان اندکی آن را حفظ نماید، به زمین پنهان نماید، کنز او را شامل نمی‌شود.[13] 

صاحب عروه در تعریف کنز(گنج) می‌نویسد: «که گنج مال ذخیره شده ای در زمین یا کوه، یا دیوار، یا درخت می‌باشد، ملاک در صدق گنج عرف است، فرق نمی‌کند که گنج از جنس طلا و یا نقرة مسکوک یا غیر مسکوک باشد، یا از جنس سایر جواهرات باشد.»[14]

در تعریف آقای خویی‌«ره»، آمده است: «لاینبغی التأمل فی‌صدق الکنز علی کل مال مذخور فی‌الارض سواء اکان من الذهب و الفضة أم غیر هما من الجواهر والاحجار الکریمة...»[15] در صدق عنوان کنز همین کافی است که مال در زمین دفن شده باشد، فرق نمی‌کند که طلا باشد یا نقره، یا غیر این دو، از سایر جواهرات و سنگهای قیمتی...

با توجه به بررسی دیدگاههای فقها، می‌توان گفت که در تعریف «کنز‌» دو دیدگاه مهم وجود دارد. یک دیدگاه معتقد است که گنج اختصاص به طلا و نقره دارد، و سایر اموال را شامل نمی‌شود. این دیدگاه در کتاب های «المبسوط»[16]، «الجمل و العقود»[17]، «السرائر»[18]، «المهذب»[19]، و «الجامع للشرائع»[20]، آمده است. دیدگاه دوم این است که گنج اختصاص به طلا و نقره ندارد، بلکه؛ شامل هر مالی ذخیره شده در زمین می‌شود، فرق نمی‌کند که از جنس طلا باشد، یا نقره، یا جواهرات و سنگهای قیمتی و... باشد،

فقهای همچون محقق حلی، در «شرائع»[21]، علامه حلی در «تذکرة»[22]، ابن حمزه در «وسیله»[23] و شهید اول در «البیان»[24] و «دروس»[25] این تعریف را بر گزیده اند.

پس بطور خلاصه؛ با توجه به معنای لغوی «کنز» می‌توان گفت که تعریف دیدگاه دوم، تعریف جامعی است. زیرا؛ صدق عنوان مال، اختصاص به طلا و نقره ندارد و هر مالی را شامل می‌شود، از طرف دیگر؛ متبادر از آیة مبارکة «لالوأنزل علیه کنز»[26] نیز همین معنا است. منتها، قابل توجه اینکه، امروزه عرف به برخی از اشیاء، مانند ظروف سفالی و مجسمه ها و سایر اشیاء باستانی که از زیر زمین پیدا می‌شوند، کنز نمی‌گویند و اینها تحت عنوان اشیاء «عتیقه» قرار می‌گیرد. اما از نظر حکم شاید ملحق به کنز باشد، زیرا؛ نسبت به طلا و نقره، الغای خصوصیت، صورت می‌گیرد، و حکم آنها، در این اشیاء نیز بار می‌شود. اما دیدگاه فقهای اهل سنت که آنها تحت عنوان رکاز این موضوع را مطرح کرده اند، در معنای رکاز خواهد آمد.

3) رکاز

الف) رکاز در لغت

«رکاز» به کسر را، از «رکز» به فتح را، گرفته شده است، که به معنای مرکوز است. مرکوز به معنای چیزی است که در زمین مخفی و دفن شده باشد، «رکز الرمح» به معنی نوک نیزه را به زمین فرو بردن است. همین طور «رکز» به معنای صدای آهسته نیز آمده است. در قرآن کریم می‌خوانیم‌: «...أوتسمع لهم رکزا»[27]  یا کمترین صدایى از آنان مى‏شنوى.

طریحی در محمع البحرین آورده است: «الرکاز، ککتاب بمعنی المرکوز؛ ای المدفون، و اختلف أهل العراق والحجاز فی‌معناه، فقال أهل العراق الرکاز المعادن کلها، و قال أهل الحجاز، الرکاز المال المدفون خاصة مما کنزه بنوآدم قبل الاسلام، والقولان یحتملهما أهل اللغة لان کلا منهما مرکوز فی الارض، ای ثابت.»[28] رکاز بروزن کتاب به معنای مرکوز و مدفون است، اهل عراق و حجاز در معنای آن اختلاف نموده اند. اهل عراق می‌گویند، رکاز به هر معدنی گفته می‌شود. ولی اهل حجاز می‌گویند، رکاز به مالی اختصاص دارد که انسانهای قبل از اسلام آن را دفن نموده اند. اما از نظر اهل لغت، هردو معنا محتمل است. زیرا؛ هر دوی اینها در زمین ثابت است. همین معنا در «نهایه» ابن اثیر نیز آمده است: «الرِّکَازُ عند أهل الحجاز؛ کنوز الجاهلیة المدفونة فى الأرض، و عند أهل العراق: المعادن، و القولان تحتملهما اللغة؛ لأنّ کلّا منهما مَرْکُوزٌ فى الأرض: أى ثابت.»[29]

در مصباح المنیر آمده است: الرکاز، المال الدفون فی‌الجاهلیة. فعال بمعنی مفعول، کالبساط بمعنی المبسوط، والکتاب بمعنی المکتوب، و یقال هو المعدن»[30] رکاز مالی است که در زمان جاهلیت دفن شده باشد، رکاز بر وزن فعال است، مثل فعال به معنای مفعول، و بساط به معنای مبسوط، و کتاب به معنای مکتوب، استعمال می‌شوند، رکاز هم به معنای مرکوز می‌آید. همین طور، به معدن هم رکاز گفته می‌شود. صاحب صحاح می‌گوید‌: «الرکاز دفین أهل الجاهلیة»[31] رکاز دفینه دوران جاهلی است. در مقاییس اللغة، آمده است‌: «الرکاز، وهو المال المدفون فی الجاهلیة، ... وقال قوم؛ الرکاز المعدن»[32] رکاز مالی است که در دوران جاهلی دفن است... طایفه ای، به معدن هم رکاز گفته اند.

با توجه به مطالب فوق، می‌توان گفت که «رکاز» به معنای دفینه و مال پنهان شده است، که کسی آن را در خاک نهاده مثل گنج، و یا به معنای معادن است، که در اثر آفرینش و خلقت الهی در خاک قرار گرفته، که هر دو معنا را رکاز شامل می‌شود. و حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که فرموده : «وفی الرکاز الخمس» به هرو معنا تفسیر شده است.

شاید همین امر که برخی از اهل لغت رکاز را تنها به «دفین اهل جاهلیت» معنا کرده و برخی دیگر معنای اعم را که شامل معدن هم می‌شود بیان کرده اند، همین، سبب اختلاف فقهای عامه در تعریف رکاز شده است و هریک معنای از اهل لغت را بر گزیده اند.

ب) رکاز در اصطلاح

شیخ طوسی، در کتاب خلاف می‌نویسد: «الرکاز، هو الکنز المدفون، یجب فیه الخمس، بلاخلاف»[33] رکاز به کنز دفن شده گفته می‌شود که خمس در آن واجب است و اختلافی در آن نیست.

علامه حلی، در تعریف رکاز آورده است: «الرکاز؛ و هو المال المذخور تحت الارض»[34] رکاز مالی است که در زمین پنهان شده باشد.

در تعریف محقق حلی، آمده است: «والرکاز هو الکنز المدفون وفیه الخمس بغیر خلاف»[35] رکاز همان کنز مدفون است و خمس در آن واجب است و اختلافی در آن نیست.

بنابر این؛ اختلافی در میان فقهای امامیه در تعریف رکاز نیست و همه مضمونا یکی هستند. امام فقهای اهل سنت، در تعریف رکاز اختلاف نموده اند.

رکاز در اصطلاح فقهای اهل سنت

ابویوسف می‌گوید: «واما الرکاز فهو الذهب والفضة الذی خلقه الله عزوجل فی الارض یوم خلقت»[36] اما رکاز همان طلا و نقره است، روزی که زمین خلق شد، خداوند عزوجل آن را آفرید.

ابن قدامه می‌گوید: «وماکان من الرکاز وهو دفن الجاهلیة»[37] رکاز همان دفینة زمان جاهلی است.

در صحیح بخاری آمده است: «وقال مالک و ابن إدریس، الرکاز دفن الجاهلیة فی‌قلیله و کثیره الخمس، ولیس المعدن برکاز»[38] مالک و ابن ادریس، رکاز را دفینة جاهلی میدانند، که در کم و زیاد آن خمس واجب است، ولی معدن رکاز نیست.

هیثمی در «مجمع الزوائد» آورده است: «قال الشعبی؛ الرکاز، الکنز العادی»[39] شعبی گفته، که رکاز گنجی است که از قوم عاد بجای مانده.

در کتاب «الفقه علی مذاهب الاربعة» اینگونه آمده است.

«الحنفیة قالوا: المعدن والرکاز: بمعنى واحد وهو شرعاً مال وجد تحت الأرض، سواء کان معدناً خلقیاً ... أو کنزاً دفنه الکفّار ...

المالکیة قالوا: ... وأمّا الرکاز، فهو ما یوجد فی الأرض من دفائن أهل الجاهلیة من ذهب أو فضة أو غیرهما. والحنابلة قالوا: ... وأمّا الرکاز: فهو دفین الجاهلیة ... والشافعیة قالوا: ... وأمّا الرکاز: فهو دفین الجاهلیة»[40] حنفی ها قائل هستند که معدن و رکاز، هر دو به یک معنا است، و شرعا به مالی که در زیر زمین پیدا می‌شود، رکاز گفته می‌شود، فرق نمی‌کند که آفرینش آن بصورت معدن باشد... یا گنجی که کفار دفن نموده اند. اما مالکیه قائل هستند ... که رکاز دفینة جاهلی است که در زمین پیدا می‌شود، که عبارت از طلا و نقره و یا غیر این دو است. حنابله و شافعیه، نیز همین نظر را دارند که رکاز؛ دفینة جاهلی است.

بنابراین؛ حاصل مطالب فوق این می‌شود که رکاز؛ گاهی به معنی اموالی مخفی شده در زمین می‌آید و گاهی به معنای معدن بکار می‌رود. و اکثر فقهای اهل سنت آن را به معنای اموالی مخفی شدة دوران جاهلی دانسته اند.

گفتار دوم؛ وجوب خمس در گنج از دیدگاه فریقین

دیدگاه فقهای امامیه

از دیدگاه فقهای امامیه، بدون تردید، به اتفاق اصحاب، خمس در گنج واجب است. ادلة شان عبارت است از اینکه؛

 الف) آیة غنیمت

اولا؛ آیة مبارکة «غنیمت»،«واعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین و ابن السبیل إن کنتم آمنتم بالله وما أنزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شیء قدیر»[41] گنج را شامل است. چونکه؛ «غنیمت» در لغت به معنای دست یافتن به چیزی بدون مشقت و رنج است.[42]  گنج هم می‌تواند از مصادیق آن باشد.

ثانیاً؛ علاوه بر روایاتی که با عموماتش، گنج را شامل می‌شود، روایات متظافره در خصوص گنج از أئمة علیهم السلام، رسیده است که هیچ شبهة را در این مورد باقی نمی‌گذارد.

ب) روایات خاصه

1- صحیحة حلبی، «قال سألت أبا عبد الله(ع)، عن الکنز کم فیه؟ قال؛ الخمس. و عن المعدن کم فیها؟ قال؛ الخمس...»[43]  حلبی می‌گوید؛ از امام صادق علیه السلام، پرسیدم در گنج چه مقدار باید پرداخت شود؟ حضرت فرمود؛ خمس. پرسیدم در معدن چه مقدار باید پرداخت شود؟ حضرت فرمود؛ خمس...                       

2- صحیحة بزنطی عن أبی الحسن الرضا علیه السلام، قال؛ «سألته عما یجب فیه الخمس من الکنز فقال مایجب الزکاة فی مثله ففیه الخمس»[44] ابی نصر بزنطی از امام رضا علیه السلام، نقل می‌کند که از آن حضرت، از مقدار خمسی که در گنج واجب است، سؤال نمودم، حضرت فرمود؛ آنچه که در مثل آن زکات واجب است، خمس هم واجب است.

سؤالی در اینجا مطرح است که آیا مراد از مثل در این روایت، مثلیت در جنس است، یا مقدار و یا هردو؟ وجوهی محتمل است.

احتمال اول؛ اینکه مراد از تماثل، تماثل در مقدار باشد، مثلاً طلا و نقره اگر به 20، دینار یا 200، درهم برسد، زکات دارد، گنج نیز اگر به آن حد برسد آنوقت خمس دارد. صاحب ریاض، این احتمال را به اصحاب نسبت داده و فرموده: «لاتفاق الاصحاب علی فهم المقدار منه لا النوع»[45] اصحاب امامیه، همگی مقدار را از آن فهمیده اند، نه نوع را.

احتمال دوم؛ اینکه تماثل در جنس باشد، به این معنا که همة گنجها خمس ندارد، تنها آن گنجی که در آن زکات واجب است، مثل طلا و نقره، خمس دارند، اما سایر گنجها مثل برلیان، یاقوت، و یا عقیق و... خمس ندارند. آقای خویی‌«ره» این احتمال را در مورد روایت، پسندیده، و فرموده؛ ظاهر این است که سؤال از جنس و ماهیت است، نه از مقدار و کمیت[46]

احتمال سوم؛ اینکه مراد از تماثل، تماثل در جنس و مقدار، هردو باشد، یعنی هم از نظر جنس و هم از نظر مقدار مثل آن چیزی باشد که زکات در آن واجب است، در این صورت خمس هم به آن تعلق می‌گیرد. محقق همدانی، تمایل نموده که «مثل» در روایت مطلق است و شامل، جنس و مقدار، هردو را می‌شود.[47]

ولی؛ آنچه از ظاهر روایت فهمیده می‌شود، همان احتمال اول درست است، که سؤال سائل از مقدار و نصاب گنج است. از طرف دیگر، در روایت دیگری از ابی نصر بزنطی آمده است که؛ «سألت ابا الحسن علیه السلام، عما أخرج المعدن من قلیل او کثیر هل فیه شیء؟ قال؛ لیس فیه شیء حتی یبلغ مایکون فی‌مثله الزکاة عشرین دینارا»[48] بزنطی می‌گوید از امام رضا علیه السلام، در مورد معدن سؤال نمود که در زیاد و کم آن چیزی است؟ امام علیه السلام، فرمود؛ چیزی در آن نیست، مگر اینکه در  حدی برسد، که در مثل آن زکات واجب است، که نصاب آن بیست دینار می‌باشد.

در این روایت و روایت مورد بحث، سائل بزنطی است، و از آنچه که سؤال نموده مستوای واحد دارند، و جواب های هم که امام علیه السلام، داده است، مشابه است. از آنجایی که در روایت معدن، «من قلیل اوکثیر» آمده است، معلوم می‌شود، که مقدار مورد نظر بوده است، و روایت اول هم که مشابه این روایت است، مقدار دانسته می‌شود.

3- روایت دیگری که در وصیت پیامبر گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله وسلم، به حضرت علی علیه السلام، آمده است: «یا علی إن عبد المطلب سن فی‌الجاهلیة خمس سنن أجراها الله له فی الاسلام (الی أن قال) و وجد کنزاً فأخرج منه الخمس وتصدق به فأنزل الله؛ «واعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه»، الایة»[49] یا علی همانا عبد المطلب پنج خصلت را در جاهلی بنا نهاد و خداوند هم آنها در اسلام جاری ساخت، (تا جایی که فرمود)، عبد المطلب گنجی را پیدا نمود و خمس آن را صدقه داد، سپس خداوند هم این آیه را نازل فرمود: «واعلمو أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه» الی آخر آیه.

روایات در این زمینه فراوان است، طالبین برای مطالعة بیشتر می‌توانند در «وسائل الشیعة ابواب مایجب فیه الخمس» مراجعه نمایند.

ج) اجماع

ثالثا؛ فقهای امامیه در مورد گنج اجماع دارند که پرداخت خمس در گنج واجب است. از جمله شیخ طوسی در کتاب خلاف می‌نویسد: «الرکاز هو الکنز المدفون یجب فیه الخمس بلاخلاف»[50] رکاز به گنج مدفون گفته می‌شود، خمس در آن واجب است و اختلافی در آن نیست. علامه حلی در در تذکره آورده است: «الرکاز و هو المال المذخور تحت الارض و یجب فیه الخمس إجماعا»[51] رکاز به مال ذخیره شده در زمین گفته می‌شود، و خمس در آن واجب است، و این اجماعی است.

صاحب حدائق می‌‌گوید: «والکنز لغة وهو المال المذخور تحت الارض، ولاخلاف بین الاصحاب(رضوان الله علیهم) فی‌وجوب الخمس فیه»[52] کنز در لغت به معنای مال ذخیره شده در زمین است، و خمس در آن واجب است، از این جهت اختلافی بین اصحاب نیست. محقق حلی در معتبر می‌نویسد: «والرکاز وهو الکنز المدفون و فیه الخمس بغیر خلاف»[53] رکاز همان گنج مدفون است و خمس در آن واجب و اختلافی در آن نیست. محقق نراقی در مستند می‌گوید: «یجب فی‌الکنز الخمس بلاخلاف یعرف»[54] خمس در گنج واجب است و مخالفی در بین امامیه شناخته نشده است.

بنابراین، فقهای امامیه، خمس در گنج را واجب می‌دانند، با استفاده از قرآن کریم، و روایات متظافره و مستفیضه، و اجماع فقهای امامیه.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 91/1/7:: 9:19 عصر     |     () نظر