علی ای محرم اسرار مکتوم
علی ای حقِّ از حق گشته محروم
علی ای آفتاب برج تنزیل
علی ای گوهر دریای تأویل
علی ای شمع جمع آفرینش
تویی چشم و چراغ اهل بینش
***
علی فرقان میان حق و باطل
علی هر عقده را حلال مشکل
علی روح و روان آدمیت
علی نفس نفیس خاتمیت
علی حبل المتین عقل و دین است
امام اولین و آخرین است
ببخشد در رکوع خاتم گدارا
به سجده جان و دل داده خدا را
چو عمر این جهان آخر سر آید
علی با کبریای حق بیاید
بدست او کلید جنّت و نار
جدا سازد صف ابرار و فجّار
نگنجد مدح او در حد و در حصر
خدا مداح و مدحش سورة دهر
ز جذر و مدّ آن بحر فضائل
خرد سرگشته و پا مانده در گِل
***
در آن هنگامه او از شوق دیدار
دل از کف داده و داده به دلدار
چو فرق شیر حق بشکافت شمشیر
قلم آن دم شکست و لوح و تقدیر
قمر منشق شد و بگرفت خورشید
پریشان عقل کل شد، عرش لرزید
زمین و آسمان اندر تب و تاب
که خون آلوده گشته، روی مهتاب
سری که مخزن سرّ خدا بود
شکست و کنز مخفی گشت مشهود
قیامت قامتی بر خاک افتاد
بزد جبریل در آفاق فریاد
که ثار الله ناگه بر زمین ریخت
فغان، شیرازة توحید بگسیخت
مگر ویران شده ار کان ایمان
مگر بشکسته سقف عرش رحمان
فلک، خون در غمش از دیده میسفت
علی «فزت و ربّ الکعبه» می گفت.
کلمات کلیدی: