سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای جویای دانش، سربلندی دنیا و رستگاری آخرت است [امام علی علیه السلام]
قطره ی شبنم

امام صادق علیه السلام، میفرماید: «مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَاعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ کَانَ مِمَّنْ حَرُمَتْ غِیبَتُهُ وَ کَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُه‏»، (وسائل الشیعة، ج8، ص 316)

کسى که با مردم تعامل داشته باشد ولى ظلم و ستم نکند و با مردم سخن بگوید ولى دروغ نگوید و وعده دهد و برخلاف وعده‌اش رفتار نکند، غیبت او حرام و شخصیت او کامل و عدالتش ظاهر و دوستى و اخوت با او لازم است.

مطابق این حدیث شریف، کسى که سه کار را رعایت کند، تعامل با او لازم است.

1- کسى که ظلم نمى‌کند. 2- دروغ نمى‌گوید. 3- به وعده‌اش وفا مى‌کند. چنین شخصى غیبتش جایز نیست و شخصیتش کامل است و عدالتش ظاهر و دوستی و برادرى با او لازم است.

مفضل بن عمر می‌گوید: « دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)، فَقَالَ لِی مَنْ صَحِبَکَ فَقُلْتُ لَهُ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِی قَالَ فَمَا فَعَلَ قُلْتُ مُنْذُ دَخَلْتُ لَمْ أَعْرِفْ مَکَانَهُ فَقَالَ لِی أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِینَ خُطْوَةً سَأَلَهُ اللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَة»، (وسائل الشیعة، ج12، ص 12)

مفضل مى‌گوید: بر امام صادق علیه السلام، داخل شدم (از قرائنى استفاده مى‌گردد که از مسافرت بازگشته بود) حضرت فرمود: با چه کسى همسفر بودى؟ عرض کردم: یکى از برادران دینیم همراهم بود، فرمودند: کجا رفت؟ عرض کردم: جایش را نمی‌دانم؛ حضرت فرمود: نمى‌دانى که هر کسى با مؤمنى چهل قدم همراهى کند حق مصاحبت پیدا مى‌کند و خداوند روز قیامت از آن حق سؤال خواهد نمود.

این روایت نشان مى‌دهد که اسلام تا چه اندازه براى مصاحبت و دوستى ارزش قائل است به‌طورى که به این اندازه همراه شدن هم حق ایجاد مى‌کند.

اما نکتة قابل توجه اینکه اسلام سفارش اکید در این دارد که انسان باید در انتخاب دوست و رفیق، دقت نماید و مراقب باشد که با چه کسی دوست می‌شود. چرا که سرنوشت انسان را در بسیارى از موارد دوست رقم می‌زند. شخصیت انسان چند محور دارد یک محور ارثى است البته نه اجبارى، محور دیگر دامان پدر و مادر، محور سوم مدرسه و دانشگاه و محور چهارم اجتماع و محور پنجم دوست است که شخصیت انسان را مى‌سازد به طورى که در روایات براى شناخت افراد توصیه شده که اول دوستانش را بشناسد که چگونه افرادی هستند، بعد با آنها دوست شوند. زیرا بسیارى از انحرافات که دامنگیر افراد مى‌شود از راه دوستان است که مطابق آیات قرآن دوستان مایه گمراهى انسان مى‌شوند. همانگونه آنانى هم که جذب برنامه‌هاى مذهبى مى‌شوند از راه دوستان است.

اهمیت مصاحبت نیکو

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام، آمده است: « إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ أُفٍّ خَرَجَ مِنْ وَلَایَتِهِ وَ إِذَا قَالَ أَنْتَ عَدُوِّی کَفَرَ أَحَدُهُمَا وَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ مُؤْمِنٍ عَمَلًا وَ هُوَ مُضْمِرٌ عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ سُوءا»، (کافی، ج2، ص 361)

امام صادق علیه السلام، مى‌فرماید: هنگامى که مسلمان نسبت به برادر مسلمانش اف بگوید (کمترین اهانت و اظهار ناراحتى که اف است) از ولایت او خارج مى‌شود (زیرا؛ المؤمنون بعضهم أولیاء بعض؛ یعنى اخوت اسلامى در میانشان به هم مى‌خورد) و اگر بگوید تو دشمن منى یکى از آن دو کافر هستند. خدا از مؤمن عملى را قبول نمى‌کند اگر نیت ضرر رساندن به برادرش را داشته باشد.

در این حدیث سه مطلب آمده است:

1. کمترین اظهار ناراحتى بى‌دلیل و بى‌جهت از برادر مسلمان سبب مى‌شود که ولایت ایمانى در میانشان قطع شود.

2. اگر کسى نسبت کفر و ارتداد به برادر مسلمانش دهد سبب مى‌شود که یکى از آن دو کافر باشند چون اگر راست بگوید که او کافر است و اگر دروغ بگوید خودش کافر است و ازاینجا معلوم مى‌شود که افراد را به سادگى تکفیر کردن جایز نیست و این که جمعى از وهابیون سلفى به همه برچسب شرک و ارتداد مى‌چسبانند مطابق روایت خودشان کافر مى‌شوند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، فرمود: تکفیر کسانى که به سمت یک قبله نماز مى‌خوانند جایز نیست و اگر تکفیر کنند، خودشان کافر مى‌شوند.

3. انسان مؤمن نباید در مورد کسى نیت بد داشته باشد. چون؛ تا این نیت در دل اوست اعمال او قبول نمى‌شود.

صحّت عمل غیر از قبول آن است. صحّت عمل آسان است ولى شرایط قبول، سنگین است و گاه با یک گناه تا چهل روز عملش قبول نمى‌شود.

قبولى عمل فرع بر پاکى دل و خلوّ از حقوق مردم و خلوّ از غیبت و ظلم است.

ویژگیهای شیعیان

«عن أبی الربیع الشامی قال: دخلت على أبیعبدالله (ع) والبیت غاصّ بأهله فقال: یا شیعة آل محمد(ص) اعلموا أنّه لیس منّا من لم یملک نفسه عند غضبه ومن لم یحسن صحبة من صحبه ومخالقة من خالقه ومرافقة من رافقه ومجاورة من جاوره وممالحة من مالحه.» (وسائل الشیعة، ج 8، ح 3، باب 2 از ابواب آداب العشرة.)

ابوالربیع شامى مى‌گوید: وارد بر امام صادق علیه السلام، شدم در حالى که خانه پر بود از مردم، حضرت فرمود اى شیعیان آل محمد(ص) بدانید از ما نیست کسى که خود را به هنگام غضب کنترل نکند و کسى که با هم‌صحبتش مصاحبت نیکو نکند، و در مقابل خوش‌خلقى دیگران خوش‌خلقى نکند و با دوستان همراهى نکند و با همسایگان حق همسایگى را رعایت نکند و با آنان که نان و نمک خورده حقش را ادا نکند.

امام علیه السلام، مطابق این روایت چند طایفه را نام مى‌برد که از ما نیست:

1. افرادى که مالک غضب خود نیستند.

غضب یکى از غرایضى است که خداوند آفریده و حافظ انسان است. در حال عادى همه نیروهاى بدن انسان بسیج نمى‌شود ولى گاه مسأله خطرناکى پیش مى‌آید که لازم است تمام نیروها بسیج شوند که غضب همان فرمان بسیج نیروهاى بدن است به طورى که در حال غضب چند نفر نمى‌توانند یک نفر را کنترل کنند ولى اگر بى‌جا مصرف شود و جنبه افراط به خود بگیرد سبب خسارت‌هاى بسیار مى‌شود که گاه در تمام عمر باید ناراحتى آن را تحمّل کند و غالب قتل‌ها و جنایت‌ها در حال غضب رخ مى‌دهد و بسیارى از طلاق‌ها در حال غضب واقع مى‌شود.

2. کسانى که با هم صحبت‌هایشان حق دوستى را بجا نیاورند و در مقام دوستى حق شناس نباشند و نیکى نکنند.

3. کسانى که در مقابل خوش خلقى دیگران، خوش خلقى نکنند. تصوّر ما این است که در آن زمان برخى از شیعیان بدخلقى مى‌کردند به خصوص در مقابل مخالفان که براى ائمّه معصومین (ع) هزینه‌هایى داشت و با این دستورات حضرت آنها را کنترل مى‌کند.

4. کسانى که حق دوستى را رعایت نکنند «مرافقت» به معناى همراهى و دوستى است بنابراین مراد این است که هم با کسانى که دوستى مستمر دارید و هم با کسانى که دوستى کوتاه مدّت دارید، مهربانى کنید.

5. کسانى که در مورد همسایگان حق همسایگى را ادا نکنند. اینها مسائلى است که در دنیاى مادى رنگ باخته و کم کم جامعه ما هم رنگ شهرهاى غربى را به خود مى‌گیرد به طورى که همسایه از احوال همسایه بى اطلاع است.

اسلام مجموعه‌اى از عواطف و عقاید و برنامه‌هاى عملى است که باید پرورش یابد ولى دنیاى مادى اینها را از بین مى‌برد.

6. برخى از ارباب لغت ممالحه را به این معنا مى‌گیرند که کسى با دیگرى نان و نمک بخورد یعنى از ما نیستند کسانى که حق نان و نمک را ادا نکنند. از قدیم مرسوم بوده است که اگر کسى با دیگرى نان و نمک مى‌خورد در حق او خیانت نمى‌کرد. در داستان حضرت ابراهیم(ع) هم وقتى ملائکه‌اى که براى عذاب قوم لوط آمده بودند از غذاى ابراهیم نخوردند ابراهیم از غذا نخوردن آنها ترسید و احساس نمود که دلیل غذانخوردن آنها این است که نمک‌گیر نشوند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/4/22:: 1:5 صبح     |     () نظر