صفات متقین
در آیة مبارکة « الم، ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب ویقیمون الصلاة ومما رزقناهم ینفقون، والذین یؤمنون بما أنزل إلیک وما أنزل من قبلک وبالاخرة هم یوقنون»[14]، پنج خصلت برای متقین بیان شده است، که تقوای هیچ متقی خالی از آنها نیست.
در مورد صفات متقین، در آیات زیادی از قرآن کریم سخن گفته شده است. از جمله در همین سورة بقره آیه 177، آمده است: «ولکن البر من آمن بالله والیوم الاخر والملائکة والنبیین وآتی المال علی حبه ذوی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل والسائلین وفی الرقاب وأقام الصلاة وآتی الزکاة والموفون بعهد هم أذا عاهدوا والصابرین فی البأساء والضراء وحین البأس أولئک الذین صدقوا وأولئک هم المتقون»
نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورد و مال را با وجود دوست داشتن به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در راه آزاد کرن بندگان بدهد، و نماز را به پا دارد و زکات را بدهد و آنان را چون عهد بندند، به عهد خود وفا دارند و در سختی و زیان، و به هنگام جنگ شکیبایند، آنانند کسانی اند که راست گفتند، و آنان همان متقین هستند.
صفات متقین در این آیة مبارکه به این صورت آمده است.
و در پایان آیه به عنوان جمعبندى و تاکید بر صفت عالى که گذشته مىگوید: اینها کسانى هستند که راست مىگویند و اینها پرهیزگارانند. «اولئک الذین صدقوا وأولئک هم المتقون».
در سورة زمر، آیة 33، می فرماید: «والذی جاء بالصدق وصدق به اولئک هم المتقون».
کسى که سخن صدق بیاورد و کسى که آن را تصدیق کند آنها پرهیزگارانند. در این آیه مبارکه دو صفت برای متقین بیان شده است، اول: اینکه اینها کسانی هستند که سخن صدق را می آورند. دوم: اینها کسانی هستند که آن را تصدیق می کنند.
در بعضى از روایات که از منابع اهل بیت علیهم السلام، نقل شده است «والذی جاء بالصدق»، به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، تفسیر گردیده، و جمله «وصدق به»، به على علیه السلام، تفسیر شده است. ولى البته منظور از آن بیان مصداق هاى روشن مىباشد، زیرا جمله «أولئک هم المتقون»، (آنها پرهیزگارانند) دلیل بر عمومیت آیه است.
از اینجا روشن مىشود که تفسیر آیه فوق به شخص پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، که هم آورنده وحى بود و هم تصدیق کننده آن نیز باید از قبیل بیان مصداق باشد نه بیان تمام مفهوم آیه.
لذا گروهى از مفسران جمله «والذی جاء بالصدق»، را به تمام پیامبران تفسیر کردهاند و جمله «صدق به» را به پیروان راستین آنها که مجموع پرهیزگاران جهان را تشکیل مىدهند.[17]
در سورة مبارکة ذاریات می خوانیم: «إن المتقین فی جنات و عیون، آخذین ماآتاهم ربهم إنهم کانوا قبل ذلک محسنین، کانوا قلیلا من الیل ما یهجعون، وبالاسحار هم یستغفرون، وفی اموالهم حق للسائل والمحروم.»[18]
محققا مردم با تقوى در بهشتها و چشمهسارهایى وصفناپذیرند.در حالى که به آنچه پروردگارشان به ایشان مىدهد راضىاند، چون در دنیا از نیکوکاران بودند.
آرى، اندکى از شبها را مىخوابیدند..و در سحرها استغفار مىکردند. و در اموال خود براى سائل و محروم حقى قائل بودند.
خداوند متعال در اینجا حال متقین را بیان می کند که آنها در قیامت دارای چه جایگاهی خوشی می باشند. زیرا؛ آنها قابلیت آنچه را که پروردگار مهربان به آنها اعطا کرده است، دارند. در حالی که از خداوند و از آنچه به آنها داده است، راضی اند. «آخذین ما آتاهم ربهم انهم کانوا قبل ذلک من المحسنین»، این آیه علت را بیان می کند که اگر متقین چنین وضعى دارند به خاطر این است که قبلا یعنى در دنیا در اعمال شان نیکوکار بودند، و اعمال نیکى داشتند. «کانوا قلیلا من الیل ما یهجعون»، کلمة «هجوع» که مصدر فعل «یهجعون» است، به معنای خواب در شب است. بعضی هم گفته اند که اصلا به معنای خواب اندک است. و معناى آیه این است که: متقین در دنیا زمان اندکى از شب را مىخوابیدند. اینها در صورتى بود که: کلمه «ما» زائده باشد، ممکن هم هست آن را موصوله گرفت، و ضمیرى که باید به آن برگردد حذف شده باشد. بنا بر این معنایش چنین مىشود کم بود از شب که در آن مىخوابیدند.
به هر حال باید دید اندکى از شب چه معنا دارد، اگر آن را با مجموع زمان همه شبها قیاس کنیم، آن وقت معنایش این مىشود که متقین از هر شب زمان اندکى را مىخوابند، و بیشترش را به عبادت مىپردازند، و اگر با مجموع شبها مقایسه کنیم، آن وقت معنایش این مىشود که ایشان در کمترین شبى مىخوابند، بلکه بیشتر شبها تا به صبح بیدارند.
متقین کسانی هستند که «وبالاسحار هم یستغفرون»، یعنى در سحرها از خداى تعالى آمرزش گناهان خود را مىطلبند.
بازهم اینها افرادی هستند که «وفی اموالهم حق للسائل والمحروم»، آن دو آیه که گذشت سیره متقین نسبت به درگاه خداى سبحان را بیان مىکرد و مىفرمود شب زنده دارند و در سحرها استغفار مىکنند، ولى این آیه سیره آنان را در برابر مردم بیان مىکند، و آن این است که به سائل و محروم کمک مالى مىکنند. و اما اینکه فرمود: در اموال آنان حقى است براى سائل و محروم، با اینکه حق مذکور تنها در اموال آنان نیست، در اموال همه هست، براى این بوده که بفهماند متقین با صفایى که در فطرتشان هست این معنا را درک مىکنند، و خودشان مىفهمند که سائل و محروم حقى در اموال آنان دارد، و به همین جهت عمل هم مىکنند، تا رحمت را انتشار داده، نیکوکارى را بر امیال نفسانى خود مقدم بدارند.[19]
پاداش متقین
آنها که در دنیا پرهیزگاری را پیشه خود ساختند، تقوی الهی را رعایت کردند، به طوری که وصفشان گذشت، آنها از جمله کسانی هستند که خداوند آنها را دوست دارد و مورد محبت و مودت خداوند متعال قرار گرفته اند. «فان الله یحب المتقین»،[20] قطعى است که خداوند مردم با تقوا را دوست مىدارد.
کسی که خداوند او را دوست بدارد، قطعاً از موهبت های دنیوی و اخروی بسیاری بهره مند می گردد. یا در سورة مبارکة انفال می فرماید: «ان أولیاؤه الا المتقون»[21] نیست دوستان خدا مگر متقین.
اگر ما انسانها طعم محبت خدا را مىچشیدیم و عظمت محبت او را در مىیافتیم، یعنى اگر درک مىکردیم که خداوند ما را دوست مىدارد، و بالعکس، اگر درک مىکردیم که طعم عظمت این که ما خدا را دوست بداریم یعنى چه، آن موقع مىفهمیدیم درجه رشد و کمال انسانى چیست و به کجا مىرسد و قطعا در صدد تحصیل عوامل به وجود آمدن محبت به خدا و جلب محبت خدا، بر مىآمدیم.
قرار گرفتن در جاذبه محبت خدا که در نتیجه تقوى به وجود مىآید، بالاترین مرحله تکامل یک انسان است، زیرا تا آدمى از زرق و برق دنیوى حیات نگذرد و زنجیرى را که با دست خود بجهت علاقه به مال و منال و مقام و شهرت، به روح خود بسته است، از روح خود باز نکند، موفق به قرار گرفتن در جاذبه محبت خداوندى نمىگردد.[22]
در سورة مائده آمده است: «إنما یتقبل الله من المتقین» [23]، هما خداوند عمل متقین را قبول می کند.
یا اینکه در جای دیگر صراحتاً فرجام کار متقین را به آنها نوید می دهد و می فرماید: «و ان للمتقین لحسن مآب»[24] برای نیکوکاران و پرهیزگاران، بازگشت نیکویی است. پاداش آنها، «جنات عدن مفتحة لهم الابواب»[25] است. آنها حتی زحمت گشودن درها را هم ندارند، گویی بهشت در انتظار آنهاست، و هنگامی که چشمش به آنها می افتد، آغوش باز می کند و آنها را به درون دعوت می کند.
«ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر»[26] پرهیزگاران در میان باغها و نهرهای بهشتی و فضای گسترده و فیض وسیع خداوند جای دارند. آنها در جایگاه صدق و حق و راستی، نزد خداوند مالک قرار دارند.
جایگاه متقین دو ویژگی دارد که همه امتیازات در آن جمع است: نخست آنکه آنجا جایگاه صدق است و هیچ گونه باطلی در آن راه ندارد ، سراسر حق است و تمام وعده های خداوند درباره بهشت در آنجا عینیت پیدا می کند و صدق آنها آشکار می شود.
دیگر اینکه: در جوار قرب خداوند است همان چیزی که آرزوی آنهاست و هر گونه نعمت و موهبتی در قبضه قدرت و در فرمان حکومت و مالکیت اوست، و به همین دلیل در پذیرایی این مهمانان گرامی فرو گذار نخواهد کرد و تنها خودش می داند چه مواهبی برای آنها آماده ساخته است.
«للذین اتقوا عند ربهم جناب تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ازواج مطهره و رضوان من الله»[27]
برای کسانی که تقوا پیشه کرده اند، نزد پروردگارشان باغ هایی است که از زیر آنها نهرها روان است و در آن جاودانند و همسرانی پاکیزه دارند و خشنودی خداوند را دارند.
چه موهبتی از این بالاتر، که انسان علاوه بر این همه پاداش که خداوند برای او مقرر داشته است، بتواند به رضوان و خشنودی خداوند دست یابد. آنجا که خداوند سلام مخصوص بر متقین دارد. زمانی که می فرماید: «ان المتقین فی جنات و عیون ادخلوها بسلام ءامنین ونزعنا ما فی صدرهم من غل اخوانا علی سررمتقابلین لا یمسهم فیها نصب وما هم منها بمخرجین»[28]
بی گمان پرهیزگاران در باغ ها و چشمه سارانند به آنان گویند: به سلامت و ایمنی در آنجا داخل شوید و آنچه کینه در سینه های آنان است بر می کنیم، برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشسته اند. نه رنجی به آنان می رسد و نه از آنجا بیرون رانده می شوند.
یا در سورة دخان می فرماید: «إن المتقین فی مقام أمین، فی جنات وعیون، یلبسون من سندس وإستبرق متقابلین، کذلک وزوجناهم بحور عین، یدعون فیها بکل فاکهة آمنین»[29] پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند، در میان باغها و چشمهها. آنها لباسهایى از حریر نازک و ضخیم مىپوشند، و در مقابل یکدیگر مىنشینند. اینچنینند بهشتیان، و آنها را با «حور العین» تزویج مىکنیم. آنها هر نوع میوهاى را بخواهند در اختیارشان قرار مىگیرد، و در نهایت امنیت به سر مىبرند.
یا اینکه در سورة نبأ می فرماید: «إن للمتقین مفازا، حدائق وأعنابا، کواعب وأترابا، وکأسا دهاقا، لایسمعون فیها لغوا ولا کذابا، جزاء من ربک عطاء حسابا»[30] براى متقین مسلما پیروزى بزرگى است. باغهایى سرسبز، و انواعى از انگورها. و حوریانى بسیار جوان و هم سن و سال.و جامهایى لبریز و پیاپى (از شراب طهور). در آنجا نه سخن لغو و بیهودهاى مىشنوند و نه دروغى. این جزائى است از سوى پروردگارت و عطیهاى است کافى.
آری! این بخشی از پاداشی است که خداوند برای متقین عطا می کند
پاورقی
[1] . سورة سجده، آیه 7.
[2] . سورة حجر، آیه 29.
[3] . سورة لیل، آیه 12.
[4] . حسین بن محمد، راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 881، بیروت- لبنان،ناشر: دار العلم، 1412هـ.ق، چ اول.
[5] . «..و التقوى من الوقایة و هی فی اللغة فرط الصیانة و فی العرف صیانة النفس عما یضرها فی الآخرة و قصرها على ما ینفعها فیها و لها ثلاث مراتب الأولى وقایة النفس عن العذاب المخلد بتصحیح العقائد الإیمانیة و الثانیة التجنب عن کل ما یؤثم من فعل أو ترک و هو المعروف عند أهل الشرع و الثالثة التوقی عن کل ما یشغل القلب عن الحق و هذه درجة الخواص بل خاص الخاص...»، (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج67، ص: 136)
. [6]«و بالجملة تقوى الله سبحانه أن یطاع و لا یعصى و یخضع له فیما أعطى أو منع. لکنه إذا أخذ التقوى حق التقوى الذی لا یشوبه باطل فاسد من سنخه کان محض العبودیة التی لا تشوبها إنیة و غفلة و هی الطاعة من غیر معصیة، و الشکر من غیر کفر، و الذکر من غیر نسیان.»، (المیزان، فی تفسیر القرآن، ج3، ص 367،)
[7] . تفسیر آسان، ج 8، ص 191.
[8] . نهج البلاغه، خطبه، 157.
[9] . نهج البلاغه، خطبه، 230.
[10] . نهج البلاغة، خطبه، 16.
[11] . سورة حجرات، آیه 14.
[12] . «الامام الصادق «ع»: لمّا فتح رسول اللَّه «ص» مکّة، قام على الصّفا فقال: یا بنی هاشم! یا بنی عبد المطّلب! إنّی رسول اللَّه الیکم، و إنّی شفیق علیکم.لا تقولوا: إنّ محمدا منّا؛ فو اللَّه ما أولیائی منکم و لا من غیرکم الّا المتّقون ...» امام صادق «ع»: هنگامى که پیامبر اکرم مکه را گشود، بر کوه صفا ایستاد و گفت: اى فرزندان هاشم! اى فرزندان عبد المطّلب! من فرستاده خدا به سوى شمایم، و من دوستدار شمایم. نگویید محمد از ما است؛ به خداى سوگند که دوستان من از میان شما و جز شما کسانى غیر از پرهیزگاران نیستند ... (اخوان حکمی- احمد آرام، کتاب: الحیاة با ترجمة احمد آرام. ایشان این روایت را از بحار به نقل از کتاب «صفات الشیعه» شیخ صدوق آورده است.)
[13] . ترجمه المیزان، ج1، ص 70.
[14] . سورة بقره، آیه 1.
[15] . تفسیر کوثر، ج1، ص 50.
[16] . سورة عنکبوت، آیه 45.
[17] . تفسیر نمونه، ج 19، ص 45.
[18] . سورة ذاریات، آیات، 15- 19.
[19] . ترجمة تفسیر المیزان، چ 18، ص 554.
[20] . سورة آل عمران، آیة 76.
[21] . سورة انفال، آیه 34.
[22] . علامه محمد تقی جعفری، ترجمهوتفسیرنهجالبلاغه، ج 20 ، صفحهى 132.
[23] . سورة مائده، آیه 27.
[24] . سورة ص آیه 49.
[25] . همان، آیه 50.
[26] . سورة قمر، آیه، 55.
[27] . سورة آل عمران، آیه 15.
[28] . سورة حجر، آیات 45-48.
[29] . سورة دخان، آیه، 51.
[30] . سورة نبأ، آیه، 31- 36.
کلمات کلیدی: