سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را در هر نعمتى حقى است ، هر که آن حق از عهده برون کند خدا نعمت را بر او افزون کند و آن که در آن کوتاهى‏روا دارد خود را در خطر از دست شدن نعمت گزارد . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

قرآن کریم پیامبر گرامی اسلام را در سوره احزاب آیه 21، به عنوان الگویی احسن معرفی می کند؛ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»، قطعا براى شما در (اقتدا به) رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى ‏کند. از آنجایی که خداوند متعال منبع هر خیر و کمال است، و موجودات را بسوی کمال شایسته اش هدایت می کند. در این میان انسان که گل سرسبد هستی به حساب می آید، خداوند به او کرامت ذاتی بخشیده است که «لقد کرمنا بنی آدم» ما به انسان کرامت بخشیدیم، که بدیسان خداوند کریم به انسان ساختار ویژه ای و ترکیب خاصی به او ارزانی داشته است که این انسان دارای اختیار است و کار ها و خواسته های خود را از روی آگاهی و اختیار انجام می دهد. بعثت پیامبران، نزول کتب آسمانی، هدایت، تربیت، تهذیب و اخلاق نیک تنها با مسلم دانستن اختیار توجیه پذیر است. از طرف دیگر چون انسان موجود اجتماعی است که باید اجتماع زندگی کند و ارتباط گسترده ای با دیگران داشته باشد، به طور طبیعی تحت تأثیر افکار، گفتار، رفتار، حرکات و سکنات دیگران قرار می گیرد، در این میان افرادی را می پسندد که در نظر او قدرتمند، مدیر، مدبر، متنفذ و بزرگ است و امتیازاتی را دارد که دیگران ندارد و لذا تحت تأثیر آن قرار می گیرد، و آن را به عنوان الگو می پذیرد، و سعی می کند که مانند او رفتار نماید، حرف بزند، و زندگی کند. این روش از مبنای تأثیر پذیری انسان نشأت می گیرد. از جهت دیگر، انسان فضیلت جو و فضیلت خواه است، به طور فطری بدنبال کسب سعادت است. خداوند متعال فیاض است و خیر بنیادی هستی است، برای رسیدن انسان به کمال، رسول رحمت را به عنوان الگو و سرمشق برای بشر معرفی نموده است، که اگر کسی از این الگویی نیکو پیروی نماید، قطعا به سعادت می رسد. به همین جهت بر ماست که سیره ی آن بزرگوار بدرستی یاد بگیریم و به کار ببندیم تا سعادتمند شویم.

اصل ساده زستی 

زستییکی از سیره های رفتاری آن حضرت اصل ساده زستی است که اگر به این اصل عمل نمائیم بسیاری از مشکلات زندگی مان بر طرف می شود، و روابط اجتماعی مان تقویت می شود، و خیلی از رفت و آمد ها که موجب الفت و محبت بین خانواده است، متأسفانه به خاطر تکلف های بی جا، امروز کمرنگ شده است. در روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام، از دایی ناتنی اش آمده است: (دایی ناتنی حضرت در واقع برادر ناتنی حضرت زهرا سلام الله علیهاست، یعنی حضرت خدیجه سلام الله علیها، از شوهر قبلی اش یعنی قبل از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، فرزندی داشته که اسمش هند بن ابی هاله است، و پسر خوانده ی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، بوده است). در روایت آمده است که امام حسن مجتبی علیه السلام، بچه بود، به هند بن ابی هاله، دایی اش گفت: هند، جدم رسول خدارا آنچنان که دیدی برایم توصیف کن. هند برای امام حسن علیه السلام، پیغمبر را توصیف نمود و امام مجتبی علیه السلام، هرچه را هند گفت بود، عینا برای دیگران نقل کرده است. از جمله این توصیف است که دیگران هم نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، آن را نقل نموده اند: «کان رسول الله صلی الله علیه وآله خفیف المؤن?» روش زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، ساده زستی بود، آن حضرت در خوراک، پوشاک، مسکن، و برخورد با افراد جامعه روشش سادگی بود. و از اصل سادگی و سبک بودن مؤونه استفاده می کرد، بر عکس اغلب قدرت مندان عالم که امروزه از روش ارعاب و تجملات استفاده می کنند.

اصل تواضع

رفتار آن حضرت با مردم بسیار متواضعانه بود. در سال حدود دهم هجرت حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، در مدینه مستحکم شده بود، و رفت و آمد زیادی در مدینه به وجود آمده بود، و شهرت آن حضرت در همه جا پیچیده بود، یک عرب بیابانی خدمت حضرت مشرف می شود، وقتی که می خواهد با آن حضرت حرف بزند، روی آن چیز هایی که شنیده است رعب او را فرا می گیرد، و هنگام صحبت کردن زبانش به لکنت می افتد. پیغمبر(ص)، از این منظره سخت ناراحت می شود که چرا این بنده ی خدا از دیدن من زبانش به لکنت افتاده است. فورا او را در بغل می گیرد و او را می فشارد به گونه ای که بدن مبارکش بدن آن شخص را لمس می کند، بعد حضرت می فرماید: «هون علیک» برادر آسان بگو، به خود سخت نگیر، از چه می ترسی؟ من از آن جبابره که تو خیال کردی نیستم. «لست بملک» من مثل آن پادشاهان ستمگر نیستم، بلکه من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر می دوشید، من مثل برادر تو هستم، هرچه می خواهی بگو؟(مجموعه آثار شهید مطهری ج16، ص66). وقتی حضرت سواره به جایی می رفت، اگر دیگران پیاده بودند از آنها درخواست می کرد که یا جلوتر بروند و یا اندکی با فاصله پشت سر آن حضرت حرکت کنند. اینها و صد ها نمونه ی تاریخی دیگر دلالت بر متواضع بودن آن حضرت دارد که می تواند درس های مهم برای زندگی ما باشد. امیدوارم توفیق الهی نصیب ما گردد که بتوانیم به سیره ی آن بزرگوار اقتدا نماییم و  از پیروان واقعی حضرتش باشیم. والسلام علی من التبع الهدی.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 96/8/25:: 11:22 صبح     |     () نظر

دلا خون گریه کن چون اربعین است

به یاد کربلا دلها غمین است

روان در نینوا اشکان مهدی

عزای پور ختم المرسلین است

مرام شیعه در خون ریشه دارد

نگه بانی ز خط خون چنین است

حسین بن علی سالار دین است

امام و رهبر اهل یقین است

قیام کربلایش تا قیامت

سراسر درس بهر مسلمین است

حسین است آنکه با حق همنشین است

خدا را حجت و دین را امین است

حسین است آنکه در خط شهادت

امام و پیشوا اهل زمین است

حسین است آنکه حق را جاودان کرد

حسین است آنکه باطل را عیان کرد

حسین است آنکه حکم دین بیان کرد

حسین است آنکه با قرآن قرین است

ز عاشورای او دین زنده گردید

منای کربلا سازنده گردید

دل بینا ندارد شک و تردید

که عاشورا نبرد کفر و دین است

دلا کوی حسین عرش زمین است

مطاف و کعبه ی دلها همین است

اگر خیل شهیدان حلقه باشند

حسین بن علی آنرا نگین است

افق  از خون پاکان لاله گون است

نهال دین حق محتاج خون است

برای یاری حق بهترین کار

شهادت در ره قرآن و دین است

***

دل ما در پی آن کاروان است

که از شام بلا با غم روان است

چه زنجیری به دست و بازوان است

که گریان دیده ی روح الامین است

اگر در کربلا غم بیشمار است

اگر دلهای شیعه داغدار است

اگر چشمان مهدی اشکبار است

ز داغ آن وداع آخرین است

پیام خون خطاب آتشین است

بقای دین رهین اربعین است

که تاریخِ پر از خون و شهادت

سراسر اربعین در اربعین است

به دوران سیاه سلطه ی شب

که میدوزند از افشاگران لب

جهاد حضرت سجاد و زینب

بیان خطبه های آتشین است

زبان زینب این بانوی پر درد

که هست آموزگار هر زن و مرد

چنان در کوفه طوفانی به پا کرد

تو گویی خود امیر المومنین است

اسیران را چو بر محمل نشاندند

تو گویی تیر غم بر دل نشاندند

دیار شام با غمها قرین است

قلوب شیعیان زین غم غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است

به یاد کربلا دلها غمین است


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 96/8/17:: 10:33 صبح     |     () نظر

السلام علیک یا ابا عبد الله

سلام بر لاله ی سرخ زهرا که روی نی شکفت و اوج زیبایی را به نمایش گذاشت، سلام بر یوسف بی پیرهن که در کنار شط فرات لب تشنه جان داد، و به دوستانش پیام داد که هرگاه آب گوارا نوشیدید، لب تشنه ی مراهم یاد نمائید، «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی»، زیرا؛ رسم محبت این است که محب محبوب را فراموش نکند. باز اوست که می فرماید: «من أحبنا لایحبنا الا لله جئنا وهو کهاتین (وقدّر بین سبابتیه)» (محاسن برقی، ج1، ص 139) هرکه در راه اله ما را دوست بدارد، همراه با ما محشور می شود. ایام اربعین که می شود سیل مشتاقان این کوی محبت، ارادت شان را به نمایش می گذارند.

ای که در کرب و بلا بی کس و یاور گشتی

چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست

 و در راه محبوب با پای پیاده و اشک روان و دل سوزان، لبیک یا حسین گویان، هم نوا با حضرت زینب سلام الله علیها زبان حال حضرتش را به زبان جاری می کنند.

آنچه از من خواستی، با کاروان آورده ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام

از درو دیوار عالم فتنه می بارید و من

بی پناهان را بدین دار الامان آورده ام

تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم

یک جهان درد و غم و سوز و نهان آورده ام

قصه ی ویرانه ی شام ار نپرسی بهتر است

چون از آن گلزار پیغام خزان آورده ام

دیده بودم با یتیمان مهربانی می کنی

این یتیمان را بسویی آستان آورده ام

دیده بودم تشنگی از دل امانت برده بود

از برایت دامنی اشک روان آورده ام

تا دل مهر آفرینت را نرنجانم ز درد

گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام

وقتی که به کعبه ی مقصود رسیدند، همراه با فرشتگان به طواف می پردازند، و اوج می گیرند، وبه بسوی آسمان عروج می کنند. از این روی امام رضا علیه السلام می فرماید: «من زار قبر ابی عبد الله بشط الفرات کمن زار الله فوق عرشه»، (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص110) هر کس قبر امام حسین علیه السلام را در کربلا زیارت نماید مانند کسی است که خداوند متعال را در عرش زیارت نموده است. این توفیق نصیب کسی می شود، که دعوت امام حسین علیه السلام را با جان و دل بپذیرد، آن حضرت می فرماید: «انی ادعوکم الی الله والی نبیه... فان تجیبوا دعوتی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد»، (بحار ج44، ص340) من شمارا بسوی خدا و رسولش دعوت می کنم...اگر شما دعوت مرا بپذیرید و امر مرا اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت می کنم. زیرا؛ امام حسین علیه السلام، چراغ هدایت است که «ان الحسین مصباح الهدا و سفینه النجاه». و در زیارت اربعین می خوانیم: «أشهد أنک کنت نوراً فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره ... » گواهی میدهم که حسین جان تو نور بودی در صلب های پدران عالی رتبه و ارحام مادران پاک طینت. خاصیت نور، پرتو افکنی و روشنی بخشی است که تاریکی ها و ظلمت ها را از بین می برد. در فراز دیگری از زیارت اربعین می خوانیم:«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة... » امام صادق علیه السلام در این فراز از زیارت نامه، هدف امام حسین علیه السلام را از قیامش بیان می کند، که حضرت خون پاکش را در راه خدا هدیه کرد تا انسان ها از جهالت و گمراهی نجات یابند. یکی از معانی جهالت دوری گزیدن از گناه است. در قران کریم سوره یوسف آیه 33، می خوانیم که حضرت یوسف از خداوند می خواهد که پروردگارا زندان بهتر است برای من از آن چیزی که این زنها مرا بسوی آن می خوانند، و اگر تو کید آنها را از من بر نگردانی به آنها تمایل پیدا می کنم، و از جاهلین قرار می گیرم: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ، وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ» بنابر این یکی از معانی جهل ارتکاب گناه می باشد. پس هدف امام حسین علیه السلام، نجات دادن انسانها است که در دریای گناه گرفتار شده اند. امیدوارم که خداوند متعال به ما توفیق دهد که همیشه در کشتی نجات امام حسین علیه السلام، باشیم و هرگز از آن پیاده نشویم.

روضه

«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الارواح الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

امام صادق علیه السلام فرمودند: «بکت السماء علی الحسین اربعین یوما»، (المناقب، ج4، ص54) در شهادت امام حسین علیه السلام، آسمان چهل روز گریست. دلها بسوزد برای غریب کربلا، که زمین و آسمان و فرشتگان همگی برای او گریه کردند. امان از آن لحظه ی که کاروان امام حسین علیه السلام، بدون سرور وسالار و بی علمدار به مدینه رسیدن، حضرت زینب سلام الله علیها زبان حال دارد.

مدینه کاروانی سوی تو با شیون آوردم

ره آوردم بود اشکی که دامن دامن آوردم

مدینه در برویم وا مکن چون یک جهان ماتم

نیاورد ارمغان با خود کسی تنها من آوردم

مدینه یک گلستان گل اگر در کربلا بردم

ولی اکنون گلات حسرت از آن گلشن آوردم

مدینه یوسف آل علی را بردم و اکنون

اگر او را نیاوردم از او پیراهن آوردم

مدینه گر بسویت زنده بر گشتم منکن منعم

که من این نیمه جان را هم به جان کندن آوردم

مدینه این اسیری ها نشد سدّ رهم بنگر

چها با خطبه های خود به روز روشن آوردم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 96/8/16:: 7:34 عصر     |     () نظر